صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

معرفی کتاب؛

«سندروم آهن‌ربای انسانی» کتابی درباره سلطه‌جویان عاطفی

۱۴۰۱/۰۱/۰۹ - ۱۶:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۳۱۱۱۳۵
کتاب «سندروم آهن ربای انسانی» به قلم راس روزنبرگ توضیحی درخشان و تاثیر گذار در رابطه با این موضوع می دهد که چرا بیماران و عاشقان بیش از حد احساسی فداکار ،عاشق افراد خود شیفته، خود محور و خود خواه می شوند.

به گزارش خبرگزاری برنا، کتاب «سندروم آهن‌ربانی انسانی» به خواننده کمک می کند تا درک کند چرا، افراد از خود گذشته، صبور و بخشنده (وابسته ها) جذب افرادی می شوند که خودمحور، خودپسند و کنترل گرند (سلطه جویان عاطفی)؟ "راس روزنبرگ" با بهره گیری از تجارب شخصی خود در حوزه روان درمانی به بهترین شیوه، فرایند به یکدیگر جذب شدن افراد به یکدیگر را برای خواننده توضیح می دهد و به بررسی انواع اختلالات در روابط بین فردی می پردازد.

از ابتدای تمدن بشری، مردان و زنان به طرز عجیب و مقاومت ناپذیری به سمت یکدیگر جذب شده و درگیر روابط عاشقانه شده اند که اساس آن، مشاهداتشان نیست،بلکه چیزی است که احساس می کنند و فکر می کنند و توسط نیروهایی غیر قابل مشاهده صورت می گیرد. وقتی افراد با زمینه های عاطفی سالم با هم ملاقات می کنند ، "نیروی عشق" که مقاومت ناپذیر است، یک رابطه ی عاشقانه ی، متقابل و پایدار را ایجاد می کند. رابطه ای که ابتدا همانند قصه های پریان است، اما با گذشت زمان به سوهانی تبدیل می شود که با درد و نا امیدی و یأس روحمان را می خراشد. افرادی که نیمه ی گمشده ی یکدیکر بودند، به انسان هایی خودشیفته تبدیل می شوند که کابوس های یکدیگر هستند. در این کتاب خوانندگان بهتر خواهند فهمید که چرا آن ها ، علی رغم این که در رویای عشقی واقعی به سر میبرند ، خود را به طرزی ناامیدانه و دردناک عاشق شرکایی می دانند که آن ها را آزار می دهند. "سندروم آهن ربای انسانی" ، خوانندگان را به شکستن جذابیت پاتولوژیک راهنمایی می کند.

بخش‌هایی از کتاب:

چطور به اینجا رسیدم؟ چرا بعد از شکست های متعدد در روابطم بالاخره زنی را دیدم که می توانستم با او رابطه ای باثبات، صمیمی، عاشقانه و دو طرفه برقرار کنم؟ برای نوشتن این کتاب می دانستم که باید به این سوالات ظاهرا بسیار سخت پاسخ بدهم. باید سر در می آوردم که چرا در چهل و پنج سالگی، بعد از چندین و چند رابطه ناموفق، سرانجام توانستم یک رابطه عاشقانه طولانی مدت سالم را تجربه کنم. با اینکه سفری طولانی و از لحاظ عاطفی جان فرسا را پشت سر گذاشته ام، خوشحالم که هیچ وقت تسلیم نشدم و ایمان داشتم روزی آن فرد خیلی خاص را پیدا می کنم و می توانم با او «عشق حقیقی» سالم را تجربه کنم. فرضیه ها و نظریه های این کتاب بیش از دو دهه حسابی در ذهن من خیس خورده اند. چند وقت پیش (نوامبر ۲۰۱۰) به همسر عزیزم، کورل، گفتم می خواهم کتابی درباره روابط ناکارآمد بنویسم. کورل طبعا از من درباره جزئیات این خبر مهم پرسید. تنها چیزی که توانستم بگویم این بود که «هرچه هست در سرم است. مجموعه ای از ایده های تمام عیار». بعد توضیح دادم که این کتاب اجزایی از همه زندگی و کار من را نشان خواهد داد و بیشتر از بیست سال است که آن را در ذهن دارم.

انتهای پیام //

نظر شما