صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

سینماگران متعهد یا کاسبان سانسور!

۱۴۰۱/۰۶/۱۵ - ۲۳:۰۴:۰۰
کد خبر: ۱۳۷۳۵۶۴
مهدی قنبر، عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در یادداشتی اختصاصی برای برنا درباره سینمای اجتماعی اینگونه نوشت.

سینمای اجتماعی همواره محملی مناسب برای فیلم‌سازی در ایران محسوب می‌شود. این شکل از سینما عمده‌ی تولیدات سینمایی کشور از گذشته تا حال را دربرمی گیرد. با نگاهی به سینمای قبل و بعد از انقلاب درمی‌یابیم که آثار پرفروغ سینمایی بر این بستر مهم و قالب‌ فیلم‌سازی‌ ساخته شده‌اند. ازاین‌رو سینمای ایران سابقه طولانی صدساله خود در فیلم‌سازی را براین محمل بناکرده و توانسته تجارب ارزشمندی نیز در آن کسب و چهره‌های موفق فیلم‌سازی را به جهان معرفی کند.

اما سینمای اجتماعی یک ژانر و سبک فیلم‌سازی نیست بلکه محملی برای رشد و ساخت ژانرهای گوناگون بر بستر آن است. پس ابتدا باید یک سوءبرداشت و خلط موضوع درباره چنین سینمایی را به‌طور کامل اصلاح کرد. زمانی که از گونه‌های مختلف صحبت می‌کنیم منظورمان ژانرهای کمدی، پلیسی جنایی، وحشت، سیاسی و... است؛ به عبارت دیگر همه ژانرها ،موضوعات ، انتقادها، نگرش‎ها و اظهار نظراتشان از رخدادهای مختلف را بر یک بستر و زمینه سینمای اجتماعی روایت می‌کنند. اما مخاطبان عام و غیر سینمایی همواره ملودرام‌هایی که موضوعات مشخصاً اجتماعی دارند را فیلمی اجتماعی می‌نامند. گاهی این فیلم‌ها، انتقادات تند به شرایط حاکم بر نظام‌های سیاسی، اجتماعی، اعتقادی و اقتصادی را بیان می‌کنند؛ اما مخاطب، آن‌ها را اجتماعی دانسته و در این چارچوب دسته‌بندی می‌کند. چنین سینمایی هرقدر در دایره سانسور و محدودیت محصور شود و حساسیت‌ها درباره برخی از موضع‌گیری‌های آن بیشتر ‌شود، شکوفاتر شده و تمایل مخاطب را برای تماشا و واکنش نشان دادن دربارآنها بیشتر می‌کند. گویی حیاتش درگرو سانسور بیشتر است. زیرا راه‌های دور زدن آن بیشتر شده و تلاش برای نزدیک‌تر شدن به خط قرمزهای مرسوم  دوچندان می‌شود.

سینمایی با این مشخصات و ساخت فیلم‌هایی اعتراضی که به آن اشاره شد نیز مانند ادبیات و شعر اعتراضی سابقه‌ای نسبتاً طولانی در کشورمان دارد. این روند اعتراض از شرایط حاکم  به صد و اندی سال پیش بازمی‌گردد. این اشکال نوعی ضعف و انحراف در بیان نظرات سیاسی و اجتماعی است. موردی که به نوپا بودن این پدیده در کشور ما بازمی‌گردد؛ زیرا زمانی که نقدهای اجتماعی و سیاسی مانند یک جریان فکری که باید در احزاب مطرح شود از میان شخصیت‌های سیاسی به لابه‌لای صفحات روزنامه‌ها، اشعار و سپس به سینما کشیده می‌شود، تمامی این حوزه‌ها را آسیب‌پذیر می‌کند. در این زمان هنرمندان مجبور می‌شوند بجای خلق اثر برای سرگرمی و مباحث ادبی ، هنری و نیز فلسفی در قامت یک سیاست‌مدار اما آسیب‌پذیرتر ظاهر شود و خود و اثرش را در معرض صدمات جبران‌ناپذیری قرار دهد. در این میان سیاستمدارانی که دغدغه هنری ندارند نیز این محمل را برای بیان نظراتشان فراخ و گسترده می‌بینند و از عاقبت کارشان نیز بیمی ندارند؛ زیرا در این عرصه هزینه و فایده می‌کنند و فایده‌اش برایشان بیشتر سود دارد؛ زیرا یک رجل سیاسی قادر خواهد بود تا نظراتشان را در سطح وسیع و محفل جدیدی به نام سینما تسری دهند.

به‌این‌ترتیب می‌توان گفت چهره‌های سیاسی به‌طور مستقیم و یا غیرمستقیم، خود و یا طرفدارانشان را برای ساخت آثاری برگرفته از نظرات و دیدگاه‌های سیاسی بکارمی‌گیرند. در مواردی نیز چهرهای سینمایی وجود دارند که خود، صاحب‌نظر و منتقد نظام اجتماعی هستند که به ساخت چنین آثاری اقدام می کنند.

افرادی که دررتبه دوم هستند با توجه به دانش سینمایی خود می‌کوشند تا دست به آفرینش اثر ارزشمند بزنند. آن‌ها دغدغه‌مند خلق اثری قابل تامل هستند و بدون قصد قبلی و جدای از جلب نظر و نگاه جهانیان فیلمشان را می سازند اما اقبال جهانی نیز می‌یابند. آثار این گروه از فیلمسازان مانند عباس کیارستمی، اصغر فرهادی و دیگران حتی اگر نگاهی انتقادی داشته باشد اثری درخور خلق می‌کنند. نمونه آن را در دیگر عرصه‌ها نیز می‌توان دید مانند شعرایی که پیش از آنکه دغدغه سیاسی داشته باشند بر ابزار کارشان مسلط بوده و اثری خلق کردند که در تارک ادبیات کشور می درخشد مانند عارف قزوینی و دیگران.

 اما گروهی دیگر تنها رویکردشان یک نمایش شخصیتی است تا خود را برای کسب وجاهتی عاریه‌ای به ثمن بخس عرضه کنند. برای این گروه سینما یا هر هنر والای دیگر تنها پلکان ترقی و نمایش است. این گروه از سینماگر متعهد نما دغدغه‌های مطرح‌شده در آثارشان تنها ابزاری است که عطش شهرتشان را سیراب می‌کند. پس تا هر زمان که خط قرمز و سانسوری وجود داشته باشد آن‌ها می‌توانند به بقایشان ادامه دهند و جاه‌طلبی‌شان را درمان کنند. این افراد که بیشتر کاسب هستند تا هنرمند را می‌توان کاسبان سانسور در سینما معرفی کرد.

چراکه رسانه‌ها و سینما و به‌طور کل هنر قابلیت تریبون شدن را دارد پس بلندگوی خوبی برای پر کردن خلأ احزاب است. اتفاقی که در دنیای خارج از مرزهای ایران چندان محلی از اعراب ندارد و چهره‌های سیاسی و منتقد می‌کوشند در احزاب به دنبال احقاق حق و یا مطالبات حزبی خود باشند و کار را به رسانه‌ها و متعاقباً سینما نمی‌کشانند.

امروزه سینمای کشور نیز در این زمینه آسیب‌پذیر شده است. توقیف آثار سینمایی که در ماه‌ها و سال‌های اخیر صورت گرفته عمدتاً در قالب سینمای اجتماعی بوده است. البته درگذشته‌های دورتر نیز آثار بسیاری با توقیف و عدم اکران و حذف سکانس‌ها و جرح تعدیل‌ها مواجه شده‌اند. در مواردی نیز فیلم‌هایی که با هزینه‌های کلانی ساخته  و توقیف شدند اما ناگهان در بازار قاچاق عرضه شدند. این سرنوشت‌ علاوه بر سینما در نشر و رسانه نیز رخ داده و در سینما نیز بارها و بارها تکرار شده است. در حقیقت سینمای اجتماعی کشور قربانی نگاه‌های شبه روشنفکرانه و سیاست زدگی‌هایی رایج برخی از رجل سیاسی یا رجل هنری سیاست زده‌شده است.

محدودیت‌ها موضوع بحث و سوژه اصلی این جنس از فیلم‌هایی است که بر بستر سینمای اجتماعی ساخته می‌شوند. درواقع هنرمند سیاست زده خود را متعهد به بیان ضعف‌ها و ارائه راهکارهای آن می‌داند. هرچند راهکارهای غیرطبیعی و یا تخریبی باشد. در مواردی بیانیه‌های سیاسی نیز در این‌گونه آثار خوانده می‌شود. ماهیت اصلی سینما در کشور ما وارونه تعریف و تعبیر شده است هرقدر هنرمندی در بیان و نمایش ضعف‌ها و ارائه راهکارها صراحت بیشتری داشته باشد جامعه سیاست زده بیشتر برای او هورا کشیده است. این جامعه اما ارزش ساختاری اثر را درک نمی‌کند. بسیاری هنرمندان ، سازندگان و فیلم‌سازان موفق و ترازاول و یا مؤلفنی در سینما حضور دارند که چون محتوا را فدای ساختار و تخصص فیلم‌سازی‌شان نمی‌کنند و هنرشان را باسیاست بازی رایج درنمی‌آمیزند حتی در جامعه شناخته شده نیستند.اما هنرمند سیاست زده با نمایش جسارت برای شهرت در میان جوامع بین‌المللی هورا کش و طرفدار بیشتر پیداکرده و با حواشی فیلمش نگاه‌ها را به خود جلب می‌کند. به‌طوری‌که همگان می‌اندیشند که او از دیگر اساتید فیلم‌سازی کشور حرفه‌ای تر است. حال اینکه در ساخت فیلمش ساختار و هنر فیلم‌سازی، دکوپاژ ، میزان سن و تدوین که پایه و اساس کار است دیده نشود. مخاطب سیاست زده هم مانند هنرمند سیاست زده فقط محتوای اثر را می‌بیند و برایش دست می‌زند؛ مانند سخنرانی که هرقدر حرف‌های تهییج کننده بزند مخاطبش را سر ذوق می‌آورد اما اگر به بطن سخنانش دقت کنید می‌بیند که حرف خاصی نزده است.

در کل هرقدر محدودیت‌ها و خط قرمزها برای این کاسبان سانسور و هنرمندان سیاست زده زیادتر باشد، بستر برای رشدشان مهیاترمی‌شود تا فضا برای نمایش قابلیت‌ها و متعهد نمایاندن چنین هنرمندانی بیشتر شود. آن‌ها با کشف شهود و بیان پرده‌ای از مسائل و درآمیختن اثرشان با ایهام و ابهام مخاطبان بیشتری را به وجد می‌آورند؛ اما اگر روزی جامعه دیگر خط قرمزی نداشته باشد وموضوع حساسیت‌زایی هم نباشد گویا روز افول فیلم‌ساز سینمای به اصلاح اجتماعی است تا بتواند متعهد بودنش را به رخ جهانیان و جامعه سیاست زده خود بکشاند. درواقع چنین سینماگری هویت و اصالتش مرهون محدودیت‌هایی است که در جامعه وجود دارد تا بتواند در جامعه و جشنواره‌های جهانی بدرخشد.

انتهای پیام/

نظر شما