صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

۲۵ اردیبهشت ماه روز بزرگداشت حکیم ابولقاسم فردوسی

۱۴۰۳/۰۲/۲۵ - ۱۲:۰۲:۵۷
کد خبر: ۱۴۷۳۲۰۳
ابوالقاسم فردوسی، (۳۲۹ق - ۴۱۱ق) شاعر بزرگ ملی و بزرگ‌ترین حماسه‌سرای ایرانی است. شاهنامه بزرگترین اثر حماسی ایران و یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات ایران و جهان، سروده او است. این کتاب مجموعه داستان‌های حماسی و وقایع تاریخی ایران زمان ساسانیان است که به نظم درآمده و اغلب، متعلق به ایران خاوری و آسیای میانه است.

به گزارش برنا؛ سید حسن امین، شیوه فردوسی در سرودن شاهنامه را برگرفته از شیوه قرآن می‌داند. برای فردوسی بزرگداشت‌هایی گرفته شده که از جمله آن‌ها هزاره فردوسی در سال ۱۳۱۳ش بوده است.

اکثر پژوهشگران ادبی و شاهنامه‌پژوهان اتفاق بر شیعه‌بودن فردوسی دارند. او در دیباچه کتاب و آغاز و انجام داستان‌ها، به توصیف و ستایش خداوند، پیامبر(ص) و طرفداری از تشیع و مدح علی(ع) پرداخته است.

جایگاه و اهمیت

حکیم ابوالقاسم حسن بن علی فردوسی طوسی[۱] که تاریخ تولدش را حدود ۳۲۹ق و ۳۳۰ق،[۲] و مرگش را در هشتاد سالگی و به سال ۴۱۱ق گزارش کرده‌اند.[۳] معروف‌ترین شاعر حماسه‌سرای ایرانی و سراینده شاهنامه یکی از بزرگترین و ماندگارترین آثار ادبی و حماسی به زبان فارسی است که در طول قرن‌ها در همه خانه‌ها، محله‌ها و روستاهای ایران خوانده می‌شده است.[۴] فردوسی با تعابیری مثل خدای سخن و پدر زبان فارسی امروزی توصیف شده است.[۵] بیست و پنجم اردیبهشت‌ماه در تقویم ملی ایرانیان «روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی» نام‌گذاری شده‌است.[۶]

حکمت فردوسی

چند قرن است که فردوسی با لقب حکیم شناخته می‌شود.[۷] و قدیم‌ترین منبعی که این لقب در آن به کار رفته مجمل التواریخ در قرن ۶ هجری است.[۸] اصغر دادْبِه استاد ادبیات عرفانی معتقد است حکمت فردوسی حکمت ملی ایران یا همان حکمت اشراقی است که به لحاظ نظری و معرفت شناسی مبتنی است بر شهود و به لحاظ عملی، حال و هوای اخلاقی دارد، و مستلزم تزکیه باطن نیز هست.[۹] به گفته او فردوسی نه فقط زنده کننده زبان پارسی، اساطیر ایرانی و تاریخ ایران زمین که زنده کننده حکمت ملی ایران، یعنی حکمت اشراقی نیز هست.[۱۰]

رهبر انقلاب فردوسی را دلباخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی و حکمت او را حکمت الهیِ اسلامی می‌داند.[۱۱] آیت‌الله عبدالله جوادی آملی فیلسوف و الهی‌دان شیعه بر این باور است که نظامی و امثال او در کنار سفره بزرگ این حکیم اسلامی(فردوسی) نشسته‌اند و اوست که مسأله توحید و ولایت و امامت و تشیع را حماسه‌ای کرده و ایرانِ موَحِّد و اسلامی را در سایه توحید و ولایت زنده نگه داشته است.[۱۲] به گفته جوادی آملی صدر المتألهین از این مصرع فردسی که «ندانم چه‌ای، هر چه هستی توئی» در کتاب المبدأ و المعاد با عظمت یاد می‌کند و از آن شعر بهره می‌برد.[۱۳]

هزاره فردوسی

در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی کنگره‌ای با عنوان هزاره فردوسی در دارالفنون تهران برگزار شد، گروهی از ایران‌شناسان و محققان کشور‌های مختلف حضور یافتند. آرامگاه بازسازی‌شده فردوسی، پس از برگزاری این کنگره، با حضور رضاشاه و شرکت‌کنندگان در آن، در خراسان افتتاح شد.[۱۴] طراحی و بازسازی جدید آرامگاه فردوسی در توس، توسط حسین لر زاده طراحی شده و اشعار مقبره با خطاطی عماد الکتاب انجام شده است.[نیازمند منبع]

زندگی‌نامه

درباره شاعر تا حدود سال ۳۶۷ق که او زبان به سرایش شاهنامه می‌گشاید، آگاهی چندانی وجود ندارد. فردوسی پس از مرگ دقیقی یا چنان که خود در شاهنامه می‌گوید پس از سال ۳۶۵ق نظم شاهنامه را آغاز می‌کند. فردوسی شاهنامه را هفتاد و یک سالگی در سال ۴۰۰ق به پایان می‌رساند.[۱۵]

نظامی عروضی، فردوسی را از دهقانان طوس می‌داند. دهقانان از ایرانیان اصیل بودند؛ طبقه‌ای توانگر یا نیمه توانگر که پیوستگی خود را با ایران گذشته حفظ کرده بودند.[۱۶] او در روستای باژ از روستاهای طوس به دنیا آمد. او سفرهایی به بغداد و مازندران نیز داشته‌ است.[۱۷] به نقل نظامی عروضی، فردوسی زندگی مرفهی داشته، ولی به مرور زمان و صرف سرمایه خویش در راه نظم شاهنامه، اواخر عمر را با تنگدستی به سر برد.[۱۸] و سرانجام در هشتاد سالگی در سال ۴۱۱ق در محل تولدش درگذشت.[۱۹]

مذهب فردوسی

درباره باورهای دینی فردوسی بحث‌های فراوانی وجود دارد.بنابر نقل منابع تاریخی، دفن فردوسی در قبرستان مسلمانان، با ممانعت شخصی به نام ابوالقاسم گرگانی روبرو شد که معتقد بوده فردوسی در شعرهایش کفار و زرتشتیان را ستایش کرده است.[۲۰] برخی نویسندگان مانند ابراهیم پورداود و شاگردش محمد معین نیز او را زرتشتی می‌دانستند و ملک الشعرای بهار نیز او را احیاگر زرتشت دانسته است.[۲۱]

اما تاریخ‌نویسان متعددی بر شیعه‌بودن فردوسی اتفاق نظر دارند.[۲۲] جلال خالقی مطلق، شاهنامه‌پژوه ایرانی، معتقد است اعتقاد فردوسی به تشیع از خود شاهنامه پیداست؛ اما روشن نیست که اسماعیلی بوده یا زیدی یا دوازده امامی.[۲۳]

عبدالجلیل قزوینی اولین کسی است که به شیعه دوازده امامی بودن فردوسی در کتاب النقض اشاره کرده است. بعدها قاضی نورالله شوشتری نیز او را شیعه معرفی کرده است.[۲۴]سید حسن امین معتقد است که در عصر فردوسی، تشیع در بخش‌هایی از خراسان به ویژه طوس، بیهق، رواج داشته و تعلق فردوسی به جامعۀ شیعه آن روز بعید نیست و حتی گاه نسبت‌هایی مانند رافضی به داده‌اند.[۲۵] مهدوی دامغانی نظریه نخست محیط طباطبائی مبنی بر زیدی بودن فردوسی و سپس عدول او از نظریه‌اش را نقل کرده[۲۶] و آنگاه با ذکر مقدماتی نسبتا طولانی با تکیه بر کاربرد کلمه «وصی» در شاهنامه برای علی ابن ابیطالب و نشانه‌هایی دیگر معتقد می‌شود که فردوسی یک شیعه امامی مذهب است.‌[۲۷]

فردوسی و مدح پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع)

فردوسی در شاهنامه چندبار ارادت خود را به امام علی(ع) و خاندان پاکش ابراز داشته و بر آن تأکید ورزیده است.[۲۸] او در دیباچه کتاب و آغاز و انجام داستان‌ها، به شیوه یک مسلمان شیعه، به توصیف و ستایش خداوند، پیامبر(ص) و طرفداری از تشیع و مدح علی(ع) پرداخته است.[۲۹] فردوسی مهر و اعتقاد خود به خاندان علی(ع) را آشکارا به زبان می‌آورد.[۳۰] زرین‌کوب، ادیب و منتقد ادبی، احتمال می‌دهد یک دلیل بی‌بهره بودن فردوسی از دستگاه سلطان محمود، محبت و اعتقاد فردوسی به علی(ع) و خاندانش باشد.[۳۱]

او در شاهنامه اشعاری را درباره اهل بیت خصوصا علی(ع) آورده است، از جمله:

که من شهر علمم، علیَّم در است   درست این سخن قول پیغمبر است[۳۲]
سر انجمن بد ز یاران علی   که خواندش پیمبر علی ولی[۳۳]

فردوسی از جمله شاعران پارسی‌گوی دانسته شده که از سخنان امام علی(ع) الهام گرفته‌‌اند.[۳۴] محققان به هماهنگی بسیاری میان اندیشه‌های فردوسی با مندرجات مهم شیعه از جمله در مسئله عقل با فصل اول کتاب اصول کافی معتقد هستند.[۳۵]

شاهنامه

شاهنامه اثر فردوسی، یکی از مهم‌ترین یادگارهای ادب و هنر جهان، میراث پارسی‌زبانان است. این کتاب مجموعه داستان‌های حماسی و وقایع تاریخی ایران زمان ساسانیان است که به نظم درآمده و اغلب، متعلق به ایران خاوری و آسیای میانه است.[۳۶] و مشتمل بر روایات اساطیری و پهلوانی و تاریخی از عهد کیومرث تا پایان روزگار یزگرد سوم ساسانی است.[۳۷] شاهنامه مورد توجه عموم مردم ایران بوده است و هنر شاهنامه‌خوانی از قرن پنجم تا نهم به مرور گسترده شده و در دوران صفویه به اوج خود رسید و وسیله‌ای برای تبلیغ مذهب شیعه شد.[۳۸]

شاهنامه، در قالب مثنوی و در حدود شصت هزار بیت(در اغلب نسخه‌ها پنجاه هزار بیت) [۳۹] در وزن «بحر متقارب» از رایج‌ترین و معروف‌ترین اوزان شعر فارسی سروده شده است.[۴۰] برخی اسلوب و روش به شعر در آوردن شاهنامه را برگرفته از قرآن می‌دانند، هر چند که بلاغت قرآن بالاتر از آن است.[۴۱] ابن حسامِ خوسْفی مثنوی خاوران‌نامه را تحت تاثیر شاهنامه سروده است.[۴۲]

گفته‌اند شاهنامه چکیده و عصاره تمدن و فرهنگ قوم ایرانی است.[۴۳] و کمتر کتابی در میراث ارزنده ادب فارسی بدین حجم و بزرگی به آن می‌رسد.[۴۴] منتقدان ادبی اعتقاد دارند شاهنامه در زنده‌کردن و رشد زبان فارسی نقشی بی‌نظیر داشته است.[۴۵] از ویژگی‌های عمده شاهنامه، این است که نخستین گنجینه و منبع سرشار واژگان زبان فارسی است.[۴۶]

یکتاپرستی، خداترسی، دین داری، میهن دوستی، دستگیری از درماندگان، خردمندی و دادخواهی را از آرمان‌های معنوی شاهنامه دانسته‌اند.[۴۷] فردوسی در شاهنامه بارها سخن از فرهنگ آورده و به‌دنبال پیوند فرهنگ ایران پیش و پس از اسلام با یکدیگر بوده است.[۴۸] اسلامی ندوشن، نویسنده و پژوهشگر ادبی شاهنامه را سند قومیت و نسبنامه مردم ایران، عصاره و چکیده تمدن و فرهنگ قوم ایرانی، یک کتاب انسانی و نه فقط حماسه ایرانیان و بالاخره یک اثر ادبی بی‌نظیر توصیف کرده است.[۴۹]

برخی گفته‌اند شاهنامه در زمان سلطان محمود غزنوی سروده و به او تقدیم شده است.[۵۰] و محمود را مشوق او برای سرودن شاهنامه دانسته‌اند.[۵۱] در حالی که دیگرانی، خصوصیات نژادی، و گزارش تاریخ از سلطان محمود را مغایر با این رویکرد می‌دانند.[۵۲] و برخی نیز گفته‌اند که محمود نخست حامی شاهنامه بود ولی بعدها به علت اختلاف مذهبی با فردوسی که شیعه بود و اشعاری درباره اهل بیت(ع) سروده بود حمایت خود را برداشت.[۵۳]

پانویس

  1. ↑ سبحانی، «فردوسی، شاهنامه و پیام آن»، ص۲۸.
  2. ↑ آقابابایی، «فردوسی»، ج۱۲، ص۲۶۱.
  3. ↑ آقابابایی، «فردوسی»، ج۱۲، ص۲۶۳.
  4. ↑ خامنه‌ای، بیانات در جمع اعضای گروه ادب رادیو.
  5. ↑ خامنه‌ای، بیانات در جمع اعضای گروه ادب رادیو.
  6. ↑ «چرا بیست و پنجم اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی است؟»، شهرآرا.
  7. ↑ مصطفوی، «چرا به فردوسی لقب حکیم داده‌اند؟»، ص۴۱.
  8. ↑ مصطفوی، «چرا به فردوسی لقب حکیم داده‌اند؟»، ص۴۱.
  9. ↑ دادبه، «چرا به فردوسی حکیم می‌گوییم».
  10. ↑ دادبه، «چرا به فردوسی حکیم می‌گوییم».
  11. ↑ خامنه‌ای، بیانات در جمع اعضای گروه ادب رادیو.
  12. ↑ جوادی آملی، فردوسی ایران موحد و اسلامی را زنده نگه داشت. خبرآنلاین
  13. ↑ جوادی آملی، فردوسی ایران موحد و اسلامی را زنده نگه داشت. خبرآنلاین
  14. ↑ آقابابایی، «فردوسی»، ج۱۲، ص۲۶۴.
  15. ↑ خالقی مطلق، «فردوسی»، ص۱۲۵ و ۱۲۶.
  16. ↑ اسلامی ندوشن، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، ص۵۹.
  17. ↑ فاضلی، قادر، عرفان سیاسی یا سیاست عرفانی، ص۱۳۰
  18. ↑ آقابابایی، «فردوسی»، ج۱۲، ص۲۶۱.
  19. ↑ آقابابایی، «فردوسی»، ج۱۲، ص۲۶۳.
  20. ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۶۳۰.
  21. ↑ امین، «مذهب فردوسی و ادیان در شاهنامه»، ص۱۶.
  22. ↑ شاپور شهبازی، علیرضا، زندگینامه تحلیلی فردوسی، ص۶۹ و ۸۰.
  23. ↑ خالقی مطلق، «فردوسی»، ص۱۴۲.
  24. ↑ امین، «مذهب فردوسی و ادیان در شاهنامه»، ص۱۴.
  25. ↑ امین، «مذهب فردوسی و ادیان در شاهنامه»، ص۱۲.
  26. ↑ مهدوی دامغانی، «مذهب فردوسی»، ص۲۳.
  27. ↑ مهدوی دامغانی، «مذهب فردوسی»، ص۴۱.
  28. ↑ خطیبی، «هزاره نظم شاهنامه»، ص۵.
  29. ↑ زرشناس، «ذکر علی(ع) در شاهنامه»، ص۴۴.
  30. ↑ اسلامی ندوشن، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، ص۵۲.
  31. ↑ زرین‌کوب، با کاروان حُلّه، ص۳۹.
  32. ↑ فردوسی، شاهنامه، باب هفتم
  33. ↑ فردوسی، شاهنامه، پادشاهی اردشیر بخش چهاردهم
  34. ↑ شهیدی، بهره ادبیات از سخنان علی علیه‌السلام، ۱۳۸۰ش، ص۳۰.
  35. ↑ فردوسی، شاهنامه (پیشگفتار از دبیرسیاقی)، ج۱، ص۲۱.
  36. ↑ استاریکوف، آلکسی آرکادیویچ، فردوسی و شاهنامه، ص۱ و ۲.
  37. ↑ شریفی، «شاهنامه»، ص۸۶۸.
  38. ↑ رستمی، «جستاری بر شاهنامه‌خوانی»، ص۱۰۹.
  39. ↑ شریفی، «شاهنامه»، ص۸۶۸.
  40. ↑ نفیسی، «وزن شعر فردوسی»، ص۴۰۳.
  41. ↑ امین، «مذهب فردوسی و ادیان در شاهنامه»، ص۱۴.
  42. ↑ ابن حسام، خاوران‌نامه، ۱۳۸۱ش، ص۱۹۹-۲۰۰.
  43. ↑ سبحانی، سیفی، «حکیم طوس و شاهنامه»، ص۲۹.
  44. ↑ محجوب، سی قصه از شاهنامه، ص۵۱.
  45. ↑ دشتی، «شاهنامه»، ص۲۵۸.
  46. ↑ اتابکی، واژگان شاهنامه، ص۱.
  47. ↑ خالقی مطلق، سخن‌های دیرینه، ص۱۹۳.
  48. ↑ جمعی از نویسندگان، فرهنگ در آیینه زبان و ادبیات فارسی، ۱۳۹۳ش، ص۳۶.
  49. ↑ اسلامی ندوشن، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، ص۱۹.
  50. ↑ فاضلی، عرفان سیاسی یا سیاست عرفانی، ۱۳۸۷ش، ص۱۳۰.
  51. ↑ آقابابایی، «فردوسی»، ج۱۲، ص۲۶۲.
  52. ↑ آقابابایی، «فردوسی»، ج۱۲، ص۲۶۲.
  53. ↑ آقابابایی، «فردوسی»، ج۱۲، ص۲۶۳.
 
نظر شما