به گزارش خبرگزاری برنا، پریپتی، ستاره آمریکایی تیم بسکتبال شهرداری گرگان، در سالهای گذشته همواره یک چهره ویژه در ورزش ایران بوده است. او در فصلی که گذشت بار دیگر ناجی تیم خود شد تا یکبار دیگر جام قهرمانی را بالای سر ببرد.
پتی بهواسطه چند سال فعالیت در ایران و روحیات خاصی که دارد، محبوبیت بینظیری در جامعه بسکتبال و بهخصوص مردم گرگان کسب کرده و حالا کار به جایی رسیده که علاقه دارد برای تیم ملی بسکتبال ایران به میدان برود!
اینکه یک شهروند آمریکایی در ایران محبوبیتی چشمگیر بهدست آورد، قطعا اتفاقی طبیعی است. خصوصا اینکه این شهروند یک بسکتبالیست باشد و با بازی در لیگ ایران در این حد نزد مردم کشور ما و بهخصوص اهالی شهر گرگان چهرهای ویژه لقب بگیرد. پریپتی، اما بهعنوان یک بسکتبالیست آمریکایی این جایگاه را برای خود در ایران دستوپا کرده و البته که بهواسطه همین محبوبیت احتمالا شاهد ادامه فعالیت او تا چند سال دیگر در بسکتبال ایران خواهیم بود.
موضوعی که نام پریپتی را بار دیگر در ایران بر سر زبانها انداخت، نقش مهم او در یک قهرمانی دیگر برای شهرداری گرگان بود. این ستاره 34ساله آمریکایی بعد از آنکه دو سال متوالی در بازی آخر با حرکت ویژهاش باعث شد جام به گرگان برود، در فصلی که گذشت هم در بازی آخر طی 3ثانیه همهچیز را تغییر داد و خاطرات فینالهای قبلی را برای مردم گرگان زنده کرد. در نهایت او یکبار دیگر با تیم گرگان جام گرفت و این موضوع باعث شده بیشتر از قبل دربارهاش صحبت شود.
چند روز قبل از آنکه پریپتی، ایران را به مقصد آمریکا برای استراحت و دیدار با خانوادهاش ترک کند، گفتوگویی را با او که بسیار شوخطبع و خونگرم است، ترتیب دادیم و این ستاره آمریکایی صحبتهای جالبی را درباره موضوعات مختلف بر زبان آورد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
تبریک بابت سومین قهرمانی متوالی و تبریک بابت یک عملکرد فوقالعاده دیگر از خودت.
شروع صحبتها به زبان فارسی: «مرسی، ممنون، دوستتان دارم!» پتی در ادامه به انگلیسی پاسخ داد و مترجم ترجمه کرد: «خوشحالم که باز هم قهرمان شدیم. خوشحالم که مردم گرگان را خوشحال کردیم. سومین قهرمانی و تقدیم آن به مردم گرگان برای من یک لحظه جذاب و باورنکردنی بود. به مردم گرگان تبریک میگویم.»
زبان فارسیات هم خوب است؛ کامل میتوانی صحبت کنی؟
کلمه به کلمه بلد هستم. به هر حال من نزدیک به 5سال در ایران حضور داشتم و خیلی از واژهها و جملات فارسی را یاد گرفتهام. من آدمی هستم که همیشه دوست دارم در بین مردم و در کوچه و خیابان باشم. بودن در کنار مردم ایران باعث شده فارسیام هم خوب شود. البته کامل نمیتوانم صحبت کنم اما به اندازهای که در گرگان بتوانم زندگیام را بگذرانم و با مردم ارتباط بگیرم، خرید کنم و غذا سفارش بدهم، فارسی بلد هستم. اعداد را هم میشمارم و برخی کلمههای فارسی دیگر.
مشخصا ارتباط نزدیکی با مردم گرگان گرفتهای. این ارتباط چگونه شکل گرفت؟
مردم ایران خیلی صمیمی هستند. من هم اینگونه هستم. همیشه دوست دارم انرژی داشته باشم و این را در بین مردم ایران هم دیدهام. آنها در این چند سال هرجا مرا دیدهاند خواهان عکسگرفتن و امضا دادنم شدند. من هم با روی خوش این کار را انجام دادهام. من دوستان ایرانی زیادی در گرگان پیدا کردم که به واسطه ارتباط با آنها در ایران خیلی خوشحال هستم. فکر میکنم دیگر ایرانی شدهام(باخنده).
اینکه یک شهروند آمریکایی اینقدر با مردم ایران ارتباط خوبی بگیرد، جالب است. فکر میکنی این ارتباط تا چه زمانی حفظ شود؟
اگر از من بپرسید، میگویم تا همیشه. از ته قلبم میگویم که در ایران راحتم و بدم نمیآید تا همیشه اینجا زندگی کنم.
بهواسطه عملکرد فوقالعادهات در ثانیههای پایانی چند فینال گذشته و نقش مؤثر در قهرمانی گرگان برخی به تو لقب «مایکل جردن» ایران را دادهاند. این لقب را شنیدهای؟
میخندد و فارسی جواب میدهد: «آره، آره.» پتی در ادامه با زبان انگلیسی میگوید: «این لقب را دوست دارم. مردم چندبار در گرگان به من گفتهاند. نخستین بار که این را شنیدم وقتی بود که به یک رستوران فستفود در گرگان وارد شدم. منتظر آماده شدن غذا بودم که یک نفر بلند شد و گفت مایکل جردن اینجاست. من خودم تعجب و واقعا فکر کردم مایکل جردن در گرگان حضور دارد! بعد فهمیدم منظورش خودم هستم. خیلی این لقب را دوست دارم و حس خوبی به من میدهد. شما هم بگویید که من، مایکل جردن گرگان هستم»(باخنده).
چندوقت پیش گفتی که دوست داری برای تیم ملی بسکتبال ایران بازی کنی و شایعات زیادی پیش آمد، اما هیچ وقت این اتفاق عملی نشد.
من به قوانین کشور ایران درباره خارجیها خیلی آشنا نیستم، اما نخستین نکته این است که پاسپورت ایرانی داشته باشم. من دو سال پیش نخستین بار گفتم که پاسپورت ایرانی برایم بگیرند تا بتوانم برای تیم ملی ایران بازی کنم، اما انگار قوانین، این اجازه را نمیدهد. نمیدانم، ولی من همیشه دوست داشتم این (بازی برای تیم ملی ایران) را تجربه کنم.
در آمریکا بسکتبال، ورزش اول محسوب میشود اما در ایران تعداد فوتبالدوستان بیشتر است. این مسئله اذیتت نمیکند؟
من در شیکاگو به دنیا آمدم و مدت زیادی هم برای تحصیل و بسکتبال بازی کردن در کالیفرنیا بودم. اصلا فوتبالی نیستم؛ خیلی از مردم شیکاگو و کالیفرنیا نیز علاقه اولشان به ورزش بسکتبال است. آنجا فوتبال، چندان بیننده و هوادار ندارد. الان بهواسطه آکادمیهای تاسیس شده شرایط بهتر شده اما بازهم همه فقط دنبال بسکتبال و راگبی هستند. در ایران هم چون واقعا به فوتبال خیلی آشنا نیستم، این را دنبال نمیکنم. در گرگان اما میدانم همه طرفدار بسکتبال هستند. من شنیدهام که اکثر بسکتبالیستهای بزرگ ایران از گرگان معرفی شدند و برایم ارزشمند است که چند سال در این تیم حضور دارم و کنار مردم گرگان زندگی میکنم.
تو همیشه دو گردنبند روی گردن خود داری که چند عکس روی پلاک آنهاست. درباره اینها توضیح میدهی؟
بله، یکی از این گردنبندها عکس پدرم است. او برای خانواده ما خیلی زحمت کشید. ما خانواده قدرتمندی در شیکاگو از نظر مالی نبودیم. همهمان زحمت میکشیدیم اما پدرم مرد خوبی بود. با اینکه چند سال است جانش را از دست داده، اما همیشه در ذهن من، برادرانم و خواهرم است. من عکس او را همیشه به گردن دارم تا او را کنار خودم حس کنم. دو عکس دیگر در یک گردنبند هم فرزندانم هستند. جونیور و کایری. دو پسر دارم که البته آنها به فوتبال علاقهمند شدهاند و خیلی بسکتبالی نیستند. آنها نباشند، من هم نیستم. پس باید روی گردنبندم باشند و حس کنم همیشه کنارم هستند.
خیلی از بسکتبالدوستان میگویند سه قهرمانی متوالی تیم شهرداری گرگان بهخاطر وجود تو بهدست آمده؛ این را قبول داری؟
اصلا، من فقط یک بازیکن بودم. ما 14بازیکن داریم. همه، کار کردند و همه، زحمت کشیدند. شاید چون امتیاز آخر را در این سه سال من گرفتم، همه این فکر را میکنند. اصلا این را نگویید که من باعث قهرمانی شدم. من فقط بهعنوان عضوی از تیم تلاش کردم، مثل همه؛ مثل مدیریت، مثل بازیکنان، مثل مربیان و بقیه.
بازهم تو را در بسکتبال ایران میبینیم؟
من عاشق اینجا بودن هستم. مدیریت باشگاه شهرداری گرگان عالی است. درباره مردم و بقیه هم که حرف زدم. دوست دارم بمانم اما فعلا وقت استراحت است. باید به تعطیلات بروم و کنار خانوادهام باشم. اگر بخواهند، با کمال میل میآیم و بازی میکنم. یادتان نرود که من دیگر ایرانی شدهام!
حرف خاصی باقی مانده است؟
دوست دارم با مردم گرگان حرف بزنم؛ به آنها بگویم دوستتان دارم. بگویم عاشق زندگی کردن در ایران و در شهر شما هستم و امیدوارم بازهم بتوانم این تجربه را حفظ کنم. من به شهر گرگان خو گرفتهام و این حس خوب را همین مردم به من دادند. امیدوارم همیشه لبخند روی لب آنها باشد.
منبع: شهروند آنلاین
انتهای پیام/