صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

جزئیات مراسم تشییع احمدرضا احمدی/ «آیدین آغداشلو»: بعد از حافظ، «احمدرضا احمدی» برایم مظهر رندی است/«مسعود کیمیایی»: باید صبر کنم تا مرگ مرا پیش احمدرضا ببرد

۱۴۰۲/۰۴/۲۲ - ۱۴:۲۱:۲۷
کد خبر: ۱۴۹۸۲۵۷
امروز 22تیرماه 1402 مراسم بدرقه پیکر «احمدرضا احمدی» به خانه ابدی از مقابل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهران آغاز شد.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ امروز 22تیرماه 1402 مراسم بدرقه پیکر «احمدرضا احمدی» به خانه ابدی از مقابل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهران برگزار شد.

در ابتدای این مراسم اشعار «احمدرضا احمدی»، شاعری که پای کلمات پیر شد، شاعری که شعر را به زبان محاوره و گفتار نزدیک کرد و موسیقی را لا‌به‌لای واژه‌هایش گره زد؛ با خوانش خودش به گوش حاضران رسید.

در این مراسم مسعود کیمیایی، آیدین آغداشلو، هرمز علی‌پور، احمد پوری، علی میرزائی، هوشنگ کامکار و  ماهور احمدی(دختر احمدرضا احمدی) سخنرانی کردند.

در ابتدا مجری برنامه «سید عباس سجادی» گفت: خشت خشت اینجا(کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان) گواه می‌دهد که چه عشقی در این مکان وجود داشته است. از دکتر «حامد علامتی» مدیر کانون بابت فراهم کردن شرایط برای بدرقه‌ی «احمدرضا احمدی» تشکر می‌کنیم.

«هرمز علیپور»: تسلیت به جهان کلمه، معرفت و خانواده‌ی او

پس از آن «هرمز علیپور» شاعر موج‌ناب و از دوستان احمدرضا احمدی گفت: حرف زدن از «احمد‌رضا احمدی» مثل این است که من بخواهم از خورشید حرف بزنم. به جهان کلمه، معرفت و خانواده‌ی او، تسلیت می‌گویم.

او ادامه داد: زندگی در اشعار «احمدرضا احمدی» جاری بود، متاسفانه منی هم که شاعر بودم دیر فهمیدم.

علی‌پور در پایان، شعری را که برای احمدرضا سروده بود، خواند.

«آیدین آغداشلو»: بعد از «حافظ»، «احمدرضا احمدی» برایم مظهر رندی است

پس از آن «آیدین آغداشلو» منتقد، نقاش و دوست صمیمی این شاعر عنوان کرد: ادعایی ندارم که بتوانم در فرصت اندک شمه‌ای از اوصاف او را بازگو کنم اما چند کلمه‌ای می‌گویم به معنای این‌که دین و وظیفه‌ی خودم را انجام داده باشم. احمدرضا وصیت کرده بود که من و «مسعود کیمیایی» زیر تابوتش را بگیریم و ما هم همین کار را می‌کنیم. البته این را بگویم که این درخواست جوانی احمدرضا بود و به این فکر نکرده بود که ما با این عصاها چگونه باید این کار را انجام دهیم؛ اما مسئله‌ای نیست ما خواسته‌ی او را برآورده می‌کنیم. عمر درازی نصیب ما شده و این بخشی از وظیفه‌ای است که باید ادا کنیم.

«آغداشلو» در ادامه افزود: صحبتم را با خاطره‌ای از او آغاز می‌کنم. یک روز «احمدرضا» به من زنگ زد و گفت: می‌خواهم یک چیزی بگویم، دوست دارم نقاشی بکشم. گفتم: خب بکش، گفت: از دست مردم چه کنیم؟ گفتم: تو کار خودت را به آسودگی بکن. گفت: تو مجوز می‌دهی؟ گفتم: من چه‌کسی باشم؟ بکش، من همراه تو هستم، یک عمر این فیض نصیب من شد حالا تو هم از آن لذت ببر. پس از مدت‌ها او یک روز نقاشی‌های ساده و آسوده‌اش را نشانم داد. نقاشی‌هایی پر از رنگ‌های ساده، درخشان و دلپذیر که بلافاصله حس را به بیننده منتقل می‌کردند. شاعرانگی او بود که این‌گونه دستش را به حرکت در آورده بود.

این نقاش بزرگ با تمجید از «احمدرضا احمدی» افزود: وقتی گالری گذاشت او را بوسیدم و گفتم نقاشی همین است. همین اندازه دلپذیر بود. آخرین باری که به دیدارش رفتم یکی از نقاشی‌هایش را به من هدیه کرد. آثارش مثل آب گوارایی بود که باید آن را جرعه جرعه نوشید. احمدرضا مداخله کرد، نگاه کرد، نظر داد، نقاشی کرد، نقاشی فروخت و بلاخره توانست نقاش تمام و کمالی شود. او به هر گوشه‌ای سرک کشید. او در اولین فیلم آزمایشی «مسعود کیمیایی» و پس از آن در فیلم‌ پستچی «مهرجویی» بازی کرد. از نگاه من یکی از زیباترین یادگاری‌های او صدای زیبایش بود. وقتی اشعار «حافظ» را خواند، من نق زدم و گفتم محزون خواندی. گفت: برایم فرقی نمی‌کند، هنر محزون است، بنابراین من باید این‌گونه بخوانم.

آغداشلو درباره‌ی «احمدرضا احمدی» ادامه داد: او نابغه‌ای بود که دست به هرکاری زد با شعور انجامش داد. کافی است کوهی از آثاری که از او مانده را ببینید. من احساساتی نشدم چرا که پیکر او این‌جاست. اگر حرفی را از روی غلو می‌زدم با آن چشمانش نگاهم می‌کرد و می‌گفت: من را دست انداخته‌ای؟ در این روزها بعد از «حافظ»، «احمدرضا احمدی» مظهر رندی است. همیشه به شعر و نبوغش احترام می‌گذاشتم. اولین نقد درخصوص اشعارش را من در مجله‌ی «اندیشه هنر» در سال 1342 نوشتم. با تمام مشکلات جسمانی‌ام زیر تابوت او می‌روم و الوعده وفا.

«مسعود کیمیایی»: باید صبر کنم تا مرگ مرا پیش احمدرضا ببرد

«مسعود کیمیایی» کارگردان مولف سینما با اشاره به «آیدین آغداشلو» بیان کرد: مثل همیشه آیدین دانا و پاکیزه همه‌چیز را گفت. «احمدرضا» از آب، از آسمان و از انسان شعر می‌ساخت. تمام وسایل شعرش دورش بود. همان چیزهایی که می‌دید را می‌سرود. امروز قلب من رفت، باید صبر کنم، نوبت من برسد تا بتوانم پیش او بروم.

«احمد پوری»: او شاعر نرم خویی‌ها و زیبایی‌ها بود

«احمد پوری» مترجم و نویسنده افزود: امروز دور هم گرد آمدیم تا با احمدرضای عزیزمان خداحافظی کنیم. احمدرضایی که آهسته با نوک پا از در هستی خارج شد و در مه فرو رفت. دیگر نمی‌شود گاه گاهی به او تلفن زد و چند دقیقه‌ای از این در و آن در گفت و نکته‌های ظریفش را  شنید... دیگر نمی‌شود شنید که می‌گفت: این دو فرشته مدام دور و اطرافم هستند، «ماهور» دخترش و «شهره» همسرش را می‌گوید. دیگر نخواهد پرسید من چکار می‌کنم و  نمی‌پرسد دیگر چه‌چیز را تجربه کنم و از که؟...

«پوری» در آخر افزود: او شاعر نرم خویی‌ها و زیبایی‌ها بود، شاعر مهربانی‌ها و آرامش...

«هوشنگ کامکار»: کتاب‌هایم بدون راهنمایی احمدرضا چاپ نمیشد

«هوشنگ کامکار» آهنگساز در خصوص احمدرضا احمدی گفت: بیش از چهل و اندی سال است که با اشعار و هنر «احمدرضا» آشنا هستم. ایشان با «محمدرضا لطفی» که داماد ما بودند روابط بسیار صمیمی داشتند، همین شد که بیشتر با ایشان آشنا شدم. احمدرضا کمک‌های بسیاری به من و  موسیقی‌ام داشت،  هرروز هم پیگیری می‌کرد که مثلا: «در گلستانه» چه شد؟ به کجا رسید؟

«هوشنگ کامکار» ادامه داد: «احمدرضا» چندتا از سی‌دی‌های من را به بهترین‌ و زیباترین شکل ممکن دکلمه کرده است. دو سال پیش تصمیم گرفتم با همکاری او روی چند شعر از «فروغ فرخزاد» کار کنم که حدود دو سه ماه پیش کارش تمام شد اما به دلیل مشکلات جامعه تصمیم گرفتم که پخش نشود. موضوعی که من را تحت تاثیر قرار داد این بود که چند شب پیش با هم تلفنی گپ می‌زدیم گفت: تا قبل از این که بمیرم سی‌دی‌ها را برایم بفرست تا گوش کنم. بلافاصله یک کپی برای او فرستادم.  هرگز از یاد نمی‌برم او چه کارهای بزرگی برایم کرد. حدود دوازده_سیزده کتاب چاپ شده در حوزه‌ی موسیقی دارم که بدون راهنمایی او هرگز چاپ نمیشد.

«ماهور احمدی»: پدر من یک ایرانی واقعی بود

در آخر «ماهور احمدی» دختر احمدرضا احمدی با تشکر از حاضران گفت:  پدر من یک ایرانی واقعی بود که هرگز نامش را به هیچ سیاستی آلوده نکرد. خیلی اوقات از لحاظ مالی اوضاع بدی را تجربه کردیم  اما او باز هم با عزت زندگی کرد و روی عقیده‌ی خودش ماند.

او ادامه داد: خیلی‌ها می‌گویند «احمدرضا احمدی» شاعر سیاسی نیست، اما از نگاه من او یکی از سیاسی‌ترین شاعران این مملکت بود. او یکی از شاعران ایران بود که هرگز به مهاجرت  و رفتن فکر نمی‌کرد و دوست داشت که در ایران بمیرد. من قناعت و صبر را از خانواده‌ام یاد گرفته‌ام.

خبرنگار: تبسم کشاورز

 
انتهای پیام/
نظر شما