جابر قاسمعلی نویسنده در گفتوگو با خبرنگار فرهنگ و هنر برنا و در پاسخ به این سوال که انتخاب اسامی برای شخصیتها و کاراکترها چقدر اهمیت دارد و گاهی براساس قواعد مرتبط با رنگآمیزی شخصیت آنها انتخاب میشوند و گاهی نه. توضیح داد: بلاخره بعد از سی سال یک نفر یک سوال متفاوت پرسید. به نظر من بخشی از پاسخ این سوال به سلیقهی کارگردان و نویسنده برمیگردد و بخشی دیگر کاملا کارکرد نظری و فنی دارد. گاهی اوقات نویسندهها و کارگردانها اسمهایی را که کمتر به کار برده شده اما شیک و خوشآهنگ است انتخاب میکنند. در واقع این موضوع برای نویسنده امری سلیقهای است و یا به سمپاتی او به آن اسم برمیگردد.
قاسمعلی در خصوص انتخاب اسامی و فاکتورهایی که در این قضیه دخیل است توضیح داد: در داستانهایی که ساختار سهپردهای دارند طبعا مسئلهی داستانگویی و نشانهشناسی بیشتر به کار میآید. در واقع ما نشانهها را در چارچوب سینمای داستانی پیگیری میکنیم. در حالی که فیلمنامههایی که رویکرد مدرن دارند و اصطلاحا به آن خرده پیرنگ گفته میشود عملا نشانهشناسی یا در آنها وجود ندارد یا خیلی کمرنگ است.
او در خصوص داستان فیلمهای مدرن ایرانی و خارجی در چند سال اخیر گفت: اگر نگاه بیندازید متوجه میشوید که در فیلمهای مدرن ایرانی و خارجی عمدتا داستانگویی را به شکل متعارف کنار گذاشتهاند و بیشتر به روابط و مناسبات بین شخصیتها پرداختهاند. در چنین شرایطی وقتی نشانهشناسی کاربرد نداشته باشد این موضوع فقط به حوزهی نامگذاری تسری پیدا میکند. در سینمای مدرن یا خردهپیرنگ انتخاب اسامی فقط در حد یک نام است که برای شناسایی و تشخیص یک فرد از دیگری به کار میرود. اما در سینمای داستانگو مسئلهی نشانهشناسی و طبعا نشانهها در همهی جنبهها مخصوصا نامگذاری اشخاص و شخصیتها اهمیت پیدا میکند.
او در ادامه مثال زد: در سینمای «بهرام بیضایی» همهی نامها کارکرد دارند و اساسا به مقولهی افسانه و اسطوره گره میخورند. مثلا در فیلم «باشو غریبه کوچک» اسم (باشو) از باش به معنای بودن میآید و چون آن پسر جنوبی است و جنوبیها (او) را در انتهای خیلی از اسامی مانند: (حمیدو)، (امیرو) و... میگذارند بنابراین (او) آخر واژه مینشیند و (باشو)... میشود. یعنی اینکه قرار است این پسر بماند. در کنار آن اسم (نایی) که همان (ناهید) است را برای «سوسن تسلیمی» داریم که در گویش گیلکی همینگونه تلفظ میشود. در واقع (نایی) پهلو به اسم (ناهید) میزند و ناهید هم از (آناهیتا) که الههی آبها و باروری است گرفته شده است. یعنی افراد به واسطهی کارکردشان در داستان و اسامی خود یک ارتباط اسطورهای برقرار میکنند.
نویسنده «تلفن همراه آقای رئیسجمهور» گفت: این مسئله را در کارهای «مسعود کیمیایی» هم میبینیم. به واسطهی پرسونای کیمیایی اکثرا بازیگران در فیلمهایش جای خودش حرف میزنند. این شخصیتها که نام آنها را پرسونا میگذارم در واقع شخصیتهایی هستند که انگار جهان ذهنی خود آقای کیمیایی را بازتاب میدهند. برای مثال شما میبینید اسم(رضا) در چند فیلم او مانند «رضا موتوری» و «رد پای گرگ» تکرار میشود بنابراین این یک وجهتسمیه است و اسمی است که به شکل موتیف مدام در فیلمهای او تکرار میشود تا بتواند پرسونای او را بازسازی کند. بنابراین در سینمایی که رویکرد کلاسیک داستانگو دارد اسمها، نشانهشناسی و اشیا معنای دیگری را بازتاب میدهند و در هم تسری پیدا میکنند اما در فیلمهایی که رویکرد مدرن دارند اسمها فقط اسم هستند.
قاسمعلی در خصوص نوشتههای خودش و اهمیت انتخاب اسامی گفت: اگر بخواهم قصهای را بنویسم که ساختار داستانگویی دارد به خودی خود نشانهها هم به سراغم میآیند. بنابراین برای من هم مهم است که اسمهایی را انتخاب کنم که معنایی با درونمایهی فیلم و کنشی که شخصیت انجام میدهد داشته باشند. اتفاقا در آخرین فیلمنامهای که در حال نگارش آن هستم شخصیت اصلی داستانم زنی است که اسمی گیلکی دارد و آن نام به درونمایه فیلم و به جایگاهی که آن شخصیت در فیلم قرار میگیرد اشاره میکند. شاید اول کسی متوجه نشود ولی آنهایی که با ادبیات گیلکی و در واقع افسانهای در حوزهی گیلان آشنایی داشته باشند این اسم را با درون مایهی فیلم تلفیق میکنند و معانی دیگری از دل آن بیرون میکشند. البته من هم قصههایی مانند «تلفن آقای رئیسجمهور» داشتهام که در آنها اسمها معمولی و بدون کارکرد خاصی انتخاب شدهاند.
خبرنگار: تبسم کشاورز
انتهای پیام/