بسم رب الحسین (ع)
سلام بر ساکن کربلا. سلام بر آن ستاره دنبالهدار سوره فجر. سلام بر سرداران سپاه حسین( ع). سلام بر سراپردههای حسین (ع) که دوم محرم، در سرزمین سوزان کربلا افراشته شد.
و سلام همه شیعیان به سیدالامة حضرت صاحب الزمان (عج) که صاحبالناحیه است و ناظر همه خیمههایی است که برای عزای حسین (ع ) برپا میشود که منحصراً حضرت مهدی (عج) آگاه است کدام خیمهها بر منهج و سبیل جدش بنا شده و کدام خیمهها چون مسجد ضرار ترویج نادرستی از فرهنگ عاشورای حسینی ارائه میدهند.
آری وجود دارد خیمههایی که به اسم حسین (ع) با مخالفان امام زمان (عج) دست بیعت میدهند و به خواست آنان برای انحراف عزاداران حسینی این شعار را میدهند که دین از سیاست جداست.
آیا این غافلان نمیدانند که حرکت ابا عبدالله (ع) از مکه به کربلا تماماً سیاسی بود؟! اگر نبرد و عدم بیعت حضرت با یزید سیاسی نبوده، پس در چه قالبی بوده است؟
دقت کنید؛ روز دوم محرم خبر شهادت سفیر دوم امام حسین (ع) جناب قیس بن مسهر را به مولایمان میدهند لازم است بدانیم قیس که بود و چه کرد؟
او نامهرسان و امین ابا عبدالله (ع) بود. هنگامی که امام حسین (ع) به منطقه بطنالرمه رسید، برای کوفیان نامه نوشت و آنرا به قیس سپرد. او نامه را گرفت تا به قادسیه رسید، گروهی از مزدوران ابنزیاد راه را بر او گرفته تا از او بازجویی کنند. قیس به ناچار نامه امام (ع) را پاره کرد تا دشمنان از مضمون آن آگاه نشوند.
مأموران اموی، قیس بن مسهر را به همراه قطعات نامه، نزد عبیدالله بن زیاد بردند. عبیدالله از او پرسید: تو کیستی؟ پاسخ داد: مردی از شیعیان امیرالمؤمنین و حسین بن علی (ع). عبیدالله گفت: چرا نامهای را که همراهت بود، پاره کردی؟ قیس پاسخ داد: برای این که نامه مولایم بود و نمیخواستم تو از مضمونش آگاه شوی!
عبیدالله فریاد زد: به خدا سوگند تو را هرگز رها نکنم؛ مگر اینکه اسامی آن افرادی را که حسین (ع) برای آنها نامه فرستاده است، بگویی و یا این که بر منبر بالا رفته و حسین (ع) و پدر و برادرش را سب کنی! در این صورت تو را رها میکنم والا تو را خواهم کشت!
قیس گفت: چون آن گروه را نمیشناسم، به ناچار پشنهاد دوم تو را انجام خواهم داد! عبیدالله با این گمان که او از مرگ میهراسد، قبول کرد و دستور داد مردم کوفه در مسجد اعظم آن شهر گرد آیند تا سخنان قیس بن مسهر -فرستاده امام حسین را در مدح بنی امیه بشنوند.
در این هنگام قیس بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی و درود بر رسول خدا گفت رحمت بسیار بر علی (ع) و فرزندانش و سپس بر عبیدالله و پدرش و سردمداران حکومت یزید از کوچک و بزرگ لعنت فرستاد و با صدای بلند گفت: ای مردم! حسین بن علی (ع) بهترین خلق خدا و فرزند فاطمه (س) دختر رسول خداست، و من فرستاده او به سوی شما هستم، من در یکی از منازل بین راه از او جدا شده و نزد شما آمدهام تا پیام او را برسانم، به ندای او لبیک گوئید.
مأمورین ابنزیاد که شاهد ماجرا بودند، جریان را به عبیدالله گزارش کردند. خشم سر تا پای ابنزیاد را فراگرفت، فریاد زد که او را به بالای قصر دارالاماره برده و به پایین افکنند، مأمورین او چنین کردند و قیس را به شهادت رسانده و استخوانهای او را در هم شکستند.
چون خبر شهادت قیس به امام (ع) رسید، بسیار محزون شد و در حالی که اشک در چشمان حضرت حلقه زده و بر گونههایش جاری شده بود، فرمودند [فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا؛] پس بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه خدا شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.
چقدر این داستان در روزگاری که میگویند دین از سیاست جداست، آشناست. همین واقعه برای شهید آرمان علیوردی طلبه عزیز در ایام اغتشاشات سال گذشته پیش آمد و هفتاد نفر او را زیر شکنجه بردند که کلامی علیه اسلام به زبان بیاورد و سب ائمه و رهبر انقلاب کند اما او در پاسخ فقط گفت لبیک یا حسین!
و فقط خداوند حکیم میداند آن زمان که شهید آرمان را تنها گیر انداخته بودند و با سنگ و چاقو به او حمله میکردند، چه بر قلب مولایمان امام مهدی (عج) آمد.
از اینرو خیمههای حسینی که دست بیعت به دشمنان و مخالفان امام زمان (ع) ندادهاند و شیعه استکباری و انگلیسی نیستند، سربازانی مثل شهید آرمان علیوردی برای حضرت حجت (عج) تربیت میکنند.
آن هنگامی که آرمان عزیز تک و تنها زیر شکنجه ۷۰ نفر بیدین جان میداد، یقیناً ندای قدسی هل من ناصر ینصرنی حسین (ع ) را شنید و با شهادتش به امام زمانش لبیک گفت تا همه بدانند جهاد امام حسین از آغاز تا انتهای ظهور و فرج حضرت آقا امام زمان (عج ) کاملاً و تماماً سیاسی است و این حقیقت عاشورای حسینی است.
انتهای پیام/