صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

تحلیل و تعلیل زنجیره اهانتها به قرآن

۱۴۰۲/۰۶/۰۱ - ۱۴:۴۵:۴۹
کد خبر: ۱۵۱۴۷۲۳
رشد اسلامگرایی در سوئد و نگرانی از افزایش مهاجرت به این کشور و فشار بر سیستم رفاهی آن، منجر به قدرت گرفتن احزاب دست راستی و تلاش برای اسلام‌ستیزی بیشتر در این کشور شده است.

به گزارش برنا؛ علل و دلایل هتک حرمت زنجیره ای قرآن کریم در اروپا چیست؟ متغیرهای اصلی در فهم رفتار زشت اروپا و غرب در مواجهه با قرآن کریم چیست؟ آیا غربیها نمی دانند که اهانت به قرآن به نفرت فزاینده جمعیت عظیم میلیاردی مسلمان از غرب می‌انجامد؟ علت تکرار این رفتارها چیست؟ با کمال تاسف و با درد و رنج فراوان شاهد هستیم که اهانت و جسارت به ساحت مقدس قرآن کریم باز هم در غرب تکرار شد و این رخداد تکرارشونده طی سالیان گذشته، هر از چندی بنا به دلایل مختلفی که در ادامه گفته خواهدشد، تکرار شده‌است؛ اما این بار ماجرا اضلاع و ابعاد تازه‌تری هم پیدا کرده و لازم است تحلیل جامع و کاملی از اضلاع و اجزاء این ماجرا داشته باشیم. در این مقال در 20 سرفصل به ریشه‌ها، عوامل، مقتضیات، نتایج، پیامدها و دلالتهای مساله «توهین به قرآن کریم» پرداخته‌ایم.

1- توجه به سلسله توهینها:

اولین نکته‌ای که در همه تحلیلها باید مورد واکاوی قرارگیرد آن است که در سال جدید میلادی زنجیره­ای و سلسله‌ای از جسارتها و اهانتها به قرآن کریم شکل گرفته و استمرار و تداوم این حرکت اهانت‌آمیز آن را از یک خطای موردی به خط و جریان هژمون و غالب در غرب و دولتهای غربی ارتقاء داده‌است و دیگر نمی‌توان با تحلیلهای تقلیل‌گرایانه، اهانتهای مکرر وقیحانه به ساحت مقدس قرآن کریم را به دیوانگی یا رذالت برخی افراد نسبت داد؛ بلکه واضح است که این توهینهای رذیلانه، حرکتی حساب‌شده و طراحی شده توسط سازمانها و نهادهای رسمی اروپایی-آمریکایی است. به طوریکه فقط طی هفت ماه گذشته بیش از 10 مرتبه، این اهانتها و جسارتها تکرار شده است و همه این موارد هم در کشورهای اروپایی و به خصوص شمال اروپا بوده است و بیشترین نقش در این اهانتها را هم دو کشور سوئد و دانمارک داشته اند.

اول بهمن ۱۴۰۱ بود که یک سیاستمدار سوئدی دانمارکی مقابل سفارت ترکیه در دانمارک، به قرآن کریم جسارت کرد. ۱۰ روز بعد، دهم بهمن ۱۴۰۱، همین اتفاق در هلند تکرار شد. فروردین ۱۴۰۲، سوئد پشتیبان اهانت کننده دیگری به ساحت قرآن کریم شد. تا اینکه ماجراهای یک ماه اخیر و آتش زدن قرآن توسط فرد عراقی الأصلی که مشخص شد مأمور موساد است، رخ داد. در تاریخ­های ۷ تیر و ۲۹ تیر همین فرد رفتار شنیع خود را تکرار کرد؛ پس از او هم در ۳۰ تیر و ۳ مرداد، یک گروه ۵ نفره در دانمارک قرآن کریم را آتش زدند و همه این ۴ اتفاق اخیر، در مقابل سفارت عراق انجام گرفت و اتفاقاتی که متاسفانه هر روز تکرار می شود و در یک ماه اخیر تعداد آن بیشتر هم شده است.

این بار اما واکنش کشورهای اسلامی و ملتهای مسلمان گسترده‌تر و متفاوت‌تر و منسجم‌تر از گذشته بود؛ به ویژه در عراق و ایران اسلامی. در ایران آتش زدن قرآن کریم با ایام عزاداری دهه اول محرم هم‌زمان شد و همین مساله کافی بود تا نمایشی از تلازم و همراهی ثقلین پیامبر و ارادت قلبی و عشق عمیق ایرانیان به قرآن و عترت(ع) به طور همزمان در مقابل چشم جهانیان قرار گیرد و خون قرآنی در محرم حسینی به جوش آمد.  

2- اهانت به قرآن کنش فعالانه غرب نیست؛ بلکه واکنش غرب در برابر کنش‌های اسلام است:

حرکتی که با ماجرای سلمان رشدی ملعون در دهه شصت و کتاب آیات شیطانی آغازشد و با واکنش قاطع و تاریخی حضرت امام رحمت الله علیه مواجه شد، با بلاهت غربیها ادامه یافت و زنجیره‌ای از اقدامات توسط غربیها را شکل داد. با یک زاویه نگاه تمدنی باید گفت این زنجیره اقدامات غرب، کنش فعالانه و عالمانه غرب در برابر اسلام نیست، بلکه واکنش منفعلانه غرب است به اتفاقاتی که اسلام و انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی در دنیا رقم زده است. این اهانتهای بزدلانه از موضع ترس است و از انفعال غرب نشأت می‌گیرد؛ چرا که دنیا به سمت معنویت، اسلام سیاسی، دین و اخلاق گرایش پیدا کرده است و در این گرایش، قرآن و افکار و اندیشه‌های قرآنی نقش محوری و سهم اصلی را دارد. 

در چهار دهه اخیر، غربی‌ها، کارنامه بدی در مواجهه با این کتاب مقدس از خود به جا گذاشته‌اند. آنان همین رفتار بزدلانه انفعالی را در برابر شخصیت پیامبر اعظم(ص) هم نشان داده‌اند. پیامبری که متّصف به «خُلق عظیم» است؛ پیامبری که همچون «طبیبی دَوّارٌ بِطِبِّه» بود و پیامبری که قرآن درباره شدت رأفتش به مردم می‌گوید: «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنینَ رَءوفٌ رَحیمٌ».

پس این رفتار غرب درباره قرآن کریم و رسول اکرم(ص) با یک نگاه تمدنی و با یک فهم سیستماتیک و با یک رویکرد اپیستمولوژیک(معرفت شناسانه) و هویتی، دقیقاً نشانه ترس غرب از گسترش قرآن و اسلام است و در واقع واکنشی است به این پدیده که اسلام با یک حرکت تصاعدی و لگاریتمی و فزاینده در حال فتح قلوب و عقول جهانیان است؛ البته واکنش غرب غلط و اشتباه است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

3- نتیجه‌ای برخلاف انتظار غربی­ها:

غربی­ها اشتباه بدی را مرتکب شدند؛ آنها اگر از تاریخ عبرت می گرفتند، چنین رفتاری را از خود نشان نمی دادند. وقتی خلفای عبّاسی قبور اهل بیت(ع) و مرقد مطهّر امام حسین(ع) را تخریب کردند و بر آن آب بستند، در نهایت چه اتفاقی افتاد؟ راهپیمایی میلیونی اربعین را ببینید تا نتیجه معکوس و واژگونی خواست آنها را متوجه شوید. آنها چه هدفی داشتند اما امروز چه اتفاقی در حال رقم خوردن است! اگر خلفای عباسی به اهداف خود رسیدند، امروز هم غربی­ها به هدفشان خواهند رسید. اگر بنی امیه از واقعه کربلا به نتیجه رسیدند، امروز هم به نتیجه خواهند رسید. دشمنان قرآن، سَر قرآن ناطق را بریدند تا صدای قرآن را خاموش کنند، اما سرِ بریده، شهر به شهر بر روی نیزه قرآن خواند و خواب ستیزندگانِ قرآن را بر هم زد.

آنان حتی از تاریخ معاصر و همین چندین سال قبل هم درس نمی­گیرند؛ سلمان رشدی تحت حمایت غرب، آن اهانت شنیع را به ساحت پیامبر اعظم(ع) مرتکب شد؛ نتیجه چه شد؟ در همان سال راهپیمایی بی سابقه یک میلیون نفری در انگلیس در دفاع از قرآن شکل گرفت و او تا همین امروز هم با ترس فراوان و تحت مراقبت شدید امنیتی زندگی می کند و یک چشم خود را هم از دست داده است!

تخریب پی در پیِ قبر مطهر اباعبدالله(ع) در زمان‌ خلفای عباسی، تخریب قبور ائمه بقیع(ع)، تخریب مساجد و مقدسات اسلامی در جنگ‌های صلیبی، تالیف کتاب آیات شیطانی، کشیدن کاریکاتور موهن از پیامبر اکرم (ص) و توهین ها و تخریب های دیگر در طول تاریخ به مقدسات اسلامی، همگی اثر عکس داشت و بر تعداد علاقه مندان به اسلام افزود. بی تردید این سنت الهی درباره حادثه تلخ سوزاندن قرآن نیز جاری است. به شرط مقاومت و پایداریِ اهل حق.

جدای از عبرت تاریخی، وعده قرآن هم همین است: «یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون». این آیه شریفه، دقیقاً همین ماجراهای تلخ را روایت می کند. آنان اراده کرده اند که نور خدا، نور قرآن و نور پیامبر را خاموش کنند؛ اراده کرده اند که نور عشق و محبوب و معشوق دو میلیارد مسلمان را خاموش کنند، اما هیهات که این وعده قرآن است که: «والله متم نوره». هر چند کافران اراده کرده اند، طراحی و برنامه ریزی کرده اند، اما خدا اراده کرده که نور خودش را کامل کند، هرچند کافران خوش نداشته باشند. مگر ظلمت و تاریکی می تواند مانع انتشار نور شود؟ مگر باظلمت می توان به جنگ نور رفت؟ مگر «عدم» می تواند به نبرد با «وجود» برود؟ پس چنین چیزی محال است. رهبر انقلاب در تعبیری درباره مستکبرین عالم فرمودند: «این احمق‌ها»؛ وقتی عمیق می نگریم، می بینیم واقعاً «احمق» هستند. امام سجاد(ع) فرمودند: «الحمد للله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء». در همین اهانتهای اخیر مجله فرانسوی فیگارو در گزارشی نوشته است که بعد از ماجرای هتک حرمت به قرآن کریم، آمار خرید قرآن ترجمه شده در سایت آمازون به شدت افرایش یافته است.

4- ترس غرب از حرف­های نو قرآن، ریشه دستپاچگی غرب:

دشمن مستکبر غربی وقتی قرآن را آتش می زند، در واقع آموزه‌ها و ارزش‌ها و مفاهیم قرآن را می سوزاند و شخصیت و ماهیت و ذات خودش را نشان می دهد که با چه مفاهیم و آموزه هایی مخالف است. آموزه های قرآن چیست؟ وقتی قرآن می گوید رباخواری جنگ با خداست، طبیعی است که بزرگترین رباخواران عالم و صاحبان بانک‌ها و کارتل‌های جهانی از این حرف عصبانی می شوند.

قرآن برای زن و مرد ارزش شخصیتی برابر قائل می شود:

«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» (نحل: 97)

و مردان را به رفتار نیک با زنان سفارش می کند:

«وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‌ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً؛ و با همسرانتان به طور شایسته رفتار کنید و اگر از آنها (به جهاتى) کراهت داشتید (فورا تصمیم به جدایى نگیرید) چه بسا از چیزى کراهت دارید و خداوند در آن خیر فراوان قرار داده است.» (نساء: 19)

و مقام معنوی زن را آنقدر باارزش می داند که می تواند الگوی زنان و مردان عالم نیز باشد:

«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ؛ و خداوند مثلى براى مؤمنان زده، به همسر فرعون، در آن هنگام که گفت پروردگارا! خانه‌اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و عمل او نجات ده، و مرا از قوم ظالم رهایى بخش.» (تحریم: 11)

«وَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِیها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آیَةً لِلْعالَمِینَ؛ و به یاد آور زنى را که دامان خود را از آلودگى به بى‌عفتى پاک نگه داشت، و ما از روح خود در او دمیدیم، و او و فرزندش (مسیح) را نشانه بزرگى براى جهانیان قرار دادیم.» (انبیاء: 91)

«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‌ نِساءِ الْعالَمِینَ؛ و (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند:" اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته، و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.» (آل عمران: 42)

طبیعی است غرب که امروز در مسئله زن متهم اصلی است و هویت و شخصیت زن را با افراط و تفریط و اشتباهات متعدد نابود کرده و خانواده و روابط عاطفی زن و مرد و فرزندان و والدین را از هم پاشانده است، از وجود این مفاهیم متعالی در قرآن عصبانی شود و در صدد مقابله برآید.

قرآن از «سبک زندگی اسلامی» و از «خانواده» سخن می گوید؛  تمدن غرب درست در نقطه مقابل، برای از بین بردن خانواده و نسل بشر و «احتناک ذریه» برنامه ریزی کرده است:

«سَعَى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ؛ هنگامى که روى بر مى‌گردانند (و از نزد تو خارج مى‌شوند)، در راه فساد در زمین، کوشش مى‌کنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود مى‌سازند.» (بقره: 205)

«قالَ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‌ یَوْمِ الْقِیامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاَّ قَلِیلا؛ (سپس) گفت این کسى را که بر من ترجیح داده‌اى اگر تا روز قیامت مرا زنده بگذارى همه فرزندانش را جز عده کمى گمراه و ریشه کن خواهم ساخت!» (اسراء: 62)

بنابراین از قرآن عصبانی است و به مقابله برمی­خیزد.

قرآن مفهوم واقعی «آزادی» را برای انسانها معنا می کند؛ و آن رهایی از بند و بردگی هرچه و هرکه غیر از خداست:

«وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِم‌؛ و (پیامبر(ص)) بارهاى سنگین و زنجیرهایى را که بر آنها بود (از دوش و گردنشان) برمى‌دارد.» (اعراف: 157)

«وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ؛ و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود (و در آن بیندیشد) سپس او را به محل امنش برسان چرا که آنان گروهى ناآگاهند.» (توبه: 6)

و پرده از نفاق غرب که با شعار دروغین «آزادی»، زنان را همچون بردگان جنسی، اسیر «فحشاء» می کند، برمی دارد:

«وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا؛ و کنیزان خود را براى تحصیل متاع دنیا مجبور به خودفروشى نکنید اگر آنها می خواهند پاک بمانند.» (نور: 33)

 قرآن برخلاف خواست غربی ها، از کسانی که با او مأنوس باشند، انسانهایی «مجاهد» و «شجاع» می سازد:

«وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِه‌؛ و در راه خدا جهاد کنید و حق جهادش را ادا نمائید.» (حج: 78)

«وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ؛ و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعا هدایتشان خواهیم کرد و خدا با نیکوکاران است‌.» (عنکبوت: 69)

قرآن به انسانها «اعتماد به نفس» می دهد تا علی رغم میل غربی ها، خود را از زیر بار زورگویان و ظالمان خارج سازند:

«وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ؛ و سست نشوید و غمگین مگردید و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.» (آل عمران: 139)

قرآن روح «استقلال طلبی» را در انسانها زنده می کند و  آنان را از گرایش فکری و قلبی به افراد و حکومت های ظالم  و تبعیت از آنان منع می کند: 

«وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ؛ و تکیه بر ظالمان نکنید که موجب مى‌شود آتش شما را فرو گیرد و در آن حال جز خدا هیچ ولى و سرپرستى نخواهید داشت و یارى نمى‌شوید.» (هود: 113)

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى‌ أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید اگر از کسانى که کافر شده‌اند اطاعت کنید شما را به عقب باز مى‌گردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد.» (آل عمران: 149)

و آنان را به مقاومت در برابر ظالمان و زورگویان و مبارزه با آنان دعوت می کند:

«إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ کسانى که گفتند پروردگار ما اللَّه است، سپس استقامت به خرج دادند نه ترسى براى آنهاست و نه غمى دارند.» (احقاف: 13)

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ؛ اى پیامبر! با کفار و منافقین پیکار کن و بر آنها سخت بگیر، جایگاهشان جهنم است و بد جایگاهى است.» (تحریم: 9)

قرآن در دنیایی که نسخه های غربی نتوانستند ناهنجاری های روحی انسان را درمان کنندف برای دردها و ناهنجاری های روحی انسانها نسخه شفابخش و مؤثر دارد:

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ قرآن را نازل مى‌کنیم که شفا و رحمت براى مؤمنان است.» (اسراء: 82)

قرآن، در دنیایی که نسخه های دروغین غربی نتوانستند انسان را به آرامش روحی برساند، راه درست رسیدن به «آرامش» را برای انسانها ترسیم می کند و انسانها در مقابل مسیری که عرفانهای کاذب برایشان ترسیم می کنند، قرار می دهد:

«الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آنها کسانى هستند که ایمان آورده‌اند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است، آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مى ‌یابد!» (رعد: 28)

 قرآن کتاب «امید» است. آیه آیه قرآن انسان را نسبت به آینده امیدوار می کند:

«سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً؛ خداوند به زودى بعد از سختیها آسانى قرار مى‌دهد.» (طلاق: 7)

«وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً‌؛ و هرکس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‌کند * و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‌دهد.» (طلاق: 3-2)

«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم‌؛ بگو: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى‌ آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.» (زمر: 53)

قرآن برخلاف میل و خواست غربی ها، به انسانها وعده تشکیل حکومت عادلِ توحیدی و تمام شدن بساط ظلم و زورگویی می دهد:

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‌ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛ خداوند به کسانى که از شما ایمان آورده‌اند و اعمال صالح انجام داده‌اند وعده مى‌دهد که آنها را قطعا خلیفه روى زمین خواهد کرد، همانگونه که پیشینیان را خلافت روى زمین بخشید. و دین و آئینى را که براى آنها پسندیده پا بر جا و ریشه‌دار خواهد ساخت و خوف و ترس آنها را به امنیت و آرامش مبدل مى‌کند، آن چنان که تنها مرا مى‌پرستند و چیزى را براى من شریک نخواهند ساخت. و کسانى که بعد از آن کافر شوند فاسقند.» (نور: 55)

«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ؛ اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم، و آنها را پیشوایان و وارثین روى زمین قرار دهیم!» (قصص: 5)

قرآن برخلاف ادعای دروغین غرب و برخلاف فرهنگ نژاد پرستانه غرب، برای انسان ها از هر رنگ و نژاد و قومیتی کرامت قائل است و همه را به لحاظ بشری یکسان می داند و ملاک برتری را فقط و فقط در میزان تقوا و تبعیت از خداوند می داند:

«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‌ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلا؛ ما بنى آدم را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا (بر مرکبهاى راهوار) حمل کردیم، و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنها روزى دادیم، و بر بسیارى از خلق خود برترى بخشیدیم.» (اسراء: 70)

«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‌ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛ اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، ولى گرامى‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، خداوند دانا و خبیر است.» (حجرات: 13)

قرآن برخلاف فرهنگ و سبک زندگی غربی، روح تعاون، ایثار و مواسات را در انسانها زنده می کند:

«وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ؛ و براى کسانى که در دار الهجرة (سرزمین مدینه) و در خانه ایمان، قبل از مهاجران، مسکن گزیدند، آنها کسانى را که به سویشان هجرت کنند دوست مى‌دارند و در دل خود نیازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمى‌کنند، و آنها را بر خود مقدم مى‌دارند هر چند شدیدا فقیر باشند، کسانى که خداوند آنها را از بخل و حرص نفس خویش بازداشته رستگارند. * و کسانى که بعد از آنها آمدند و مى‌گویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینه‌اى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحیمى.» (حشر: 10-9)

این مضامین و صدها مضمون‌ متعالی دیگر، در تعارض قطعی با اهدافی است که دنیای غرب و استکبار برای بردگی انسانها دنبال می کنند. بنابراین آموزه ها و معارف قرآن بدون هیچ توضیح اضافه ای، پایه های تمدن غرب را به لرزه در می‌آورد. اگر مردم صدای قرآن را بشنوند و با مفاهیم و مضامین متعالی آن آشنا شوند، دیگر به سراغ سایر مکاتب در عالم نخواهند رفت، و بلکه با آن معارضه خواهند کرد.

رهبر انقلاب در هر دو نامه‌ای که به جوانان اروپایی نوشتند، به آنان توصیه کردند قرآن را بدون واسطه بخوانید. همین که فرد قرآن را بخواند عاشق و مجذوب آن می شود و جذبه نورانی قرآن او را فرا خواهد گرفت. به تعبیر دیگر این اقدامات غربیها در جسارت و اهانت به قرآن ادامه همان رفتار مشرکین مکه است که به یاران خود می گفتند در گوشهایتان چیزی فرو کنید تا آیات قرآن را نشنوید؛ اما خودشان مخفیانه می رفتند و به آیات گوش می دادند:

«وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ؛ کافران گفتند: گوش به این قرآن فرا ندهید، و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید تا پیروز شوید!» (فصلت: 26)

چون فهمیده بودند جنس این کلام با کلام بشری متفاوت است و اگر به گوش فرد برسد لاجرم بر دل می‌نشیند و او را جذب می کند. در واقع این فرد توهین کننده و افراد قبل از او تا سلمان رشدی، نسخه های به روز شده و امروزین ابوجهل و ابولهب هستند.

5- طراحی نشانه شناختی:

نکته مهم دیگری که آیه «یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون» به آن اشاره می کند، طراحی، برنامه ریزی و تمهید و نقشه دشمن است؛ می فرماید: «یریدون» یعنی «اراده» کرده اند؛ «برنامه ریزی» کرده‌اند. در ماجرای اهانت­های اخیر به صحنه نگاه کنید؛ طراحی و نقشه این اقدام کاملا واضح است. برخی شواهد نشانه‌شناختی این نقشه و طراحی را مرور می کنیم: «انتخاب روز عید قربان» برای ارتکاب این جنایت؛ «انتخاب یک مسجد» به عنوان مکان اجرای نقشه، «با حکم و اجازه دولت سوئد» و «همراهی پلیس»؛ یعنی حکومت و دولت، پشت این ماجراست. اینکه دادستان‌های سوئدی مجوز قرآن‌سوزی را صادر کرده و «پلیس» نیز امنیت فرد هتاک در مقابل سفارتخانه کشورهای مسلمان را تضمین کند، یعنی ما با یک «اقدام فردی» مواجه نیستیم. می خواهد در روایت رسانه ای، دو قطبی مدّنظر خود را در دنیا تشدید کند و روایت مطلوبش را به مردم دنیا ارائه دهد.

قرآن سوزی در مقابل مسجد مسلمانان و در تقارن با عید سعیدقربان را بایستی حرکتی در راستای جنگ رسانه ای غرب در جهت غلبه بر افکار عمومی در تجویز نسخه لیبرال دموکراسی غربی در مقابل بنیادگرایی خشن اسلامی که مولود خود آنهاست، دانست تا در پس این دو قطبی سازی القایی، با هدف به حرکت انداختن چرخ‌های فرهنگی نئوکولونیالیسم (Neocolonialism) (استعمار نو) و تشکیل حکومت آریستوکراسی در بعد جهانی پیش بردند و در شکل نهایی آن، بتوانند به حکمرانی خیالی صهیونیسم دست یابند.

6- آتش گلستان می شود:

آتش زدن و سوزاندن مقدسات، همواره منطق نمرودیان تاریخ بوده و نشانه استیصال و درماندگی‌شان. قرآن از زبان آنها می فرماید: «حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَکُمْ»؛ نمرودیان گفتند: «ابراهیم را آتش بزنید و خدایانتان را یاری دهید»؛ اما نتیجه چه شد؟ به امر خداوند آتش بر ابراهیم گلستان شد. نه تنها صدای ابراهیم خاموش نشد، بلکه پیامبرِ توحید شد و امروز، مراسم باشکوه و آئیین عمیق حج، یادگار حضرت ابراهیم(ع) است. اما غربی­ها از درک این سنت­ها، امدادها و رخدادهای الهی عاجزند. آنان تحت سنت املاء و استدراج الهی گرفتار شده اند.

نکته دیگر اینکه منطق «سوزاندن»، نشانه بن بست و استیصال نمرودیان هم هست. وقتی در برابر منطق توحید، پیامبر خدا و قرآن، حرفی برای گفتن ندارند و توان مقابله ندارند، مجبور می شوند آن را آتش بزنند. وقتی یک طرف دعوا (غرب) بجای سخن و مباحثه منطقی، به سوزاندن و تخریب و تمسخر و توهین به مقدسات طرف مقابل(اسلام) روی می آورد، باید بدانیم که از دورن تهی و رو به افول است.

نکته مهم اینکه همه این ماجراها و اهانتها برای دنیای اسلام و ملتهای مسلمان، گلستان خواهد شد. این بار هم همچون دفعات قبل، این اقدام منجر به شکل گیری موج بزرگ حرکت به سمت قرآن و کشش به سمت قرآن -یا به تعبیر خود غربی‌ها «تِنشِن» (Tension)- خواهد شد و قلوب و عواطف و دل‌ها و مغزها و عقول، بیش از گذشته متوجه قرآن خواهد شد. به عبارت دیگر، هم در لایه بینش، هم در لایه کشش و گرایش و هم در لایه کنش و رفتار، موج مراجعه و رجوع و رجعت به قرآن را خواهیم دید. امروز قرآن، این معجزه پیامبر اعظم(ص)، طبق گزارشهای رسمیِ بین المللی، پرتیراژترین کتاب در جهان است.

7- قرآن و رجوع به قرآن دروغ­های غرب را برملا کرده است:

دنیای غرب در معانی فلسفی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و تمدنی‌اش- نه به معنای غرب جغرافیایی- در چهار پنج اخیر و پس از قرون وسطی ادعاهایی را مطرح کرده و در حوزه علم، معرفت شناسی، فلسفه، علوم انسانی و اجتماعی، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ...، تئوریها و نظریاتی را مطرح کرده، که تقریباً همه دنیا را تحت تاثیر خود قرار داده است؛ تئوری هایی همچون لیبرالیزم، دموکراسی در مقابل تئوکراسی، پلورالیزم و تکثرگرایی، نسبی گرایی معرفت، هرمنوتیک، سکولاریسم، اومانیسم و...؛ اما در عمل چه اتفاقی افتاده است؟ قرآن و اسلام کاری کرده است که غربی­ها مجبور شدند در عمل و به دست خودشان دروغ بودن و باطل بودن همه ادعاهای خود را نشان دهند. در مقام تئوری و فلسفه بافی دم از لیبرالیزم، آزادی، آزادی بیان و عقیده و اندیشه می زنند، اما در عمل هرکس با نظرات آنها موافق باشد، با موشک و بمب فسفری و زندان گوانتانامو پاسخش را می دهند. در کتابها و تئوریها و رسانه هایشان مدعی دموکراسی و مردم سالاری هستند؛ اما بی اعتنا به نظر دو میلیارد انسان عاشق قرآن، کتاب محبوب این مردم را آتش می زنند.

در دانشگاهها تئوری بافته اند که در مقام معرفت و اندیشه و به ویژه در حوزه دین، قائل به «تکثرگرایی» و «پلورالیسم» هستیم؛ اما کتاب مقدسِ یکی از بزرگترین ادیان الهی دنیا را به آتش می کشند؛ چون آن را قبول ندارند. با درست کردن تئوریهای «هرمنوتیک» در برداشت و شناخت دین، حق و واقعیت، قائل به «نسبیّت» شده اند و مدعی­اند حق و باطل معنا ندارد: «هم تو درست می گویی، هم من»؛ اما در عمل، به قرآن اهانت می کنند؛ به کتابی اهانت می کنند که 114 فصل دارد و هر فصلش با رحمت و مهربانی خدا آغاز می شود. کتابی که سراسرش مهربانی، صلح، آرامش و زندگی است.

در واقع اکنون ما با یک «فاشیسم» اروپایی و غربی روبرو هستیم؛ یک نوع «هیتلریسم»؛ مانند «هیتلر» که از دل «لیبرالیسم» بیرون آمد. به هر کتاب «اندیشه سیاسی» در غرب که بنگرید، از «هابز» تا «جان لاک» و دیگران و همینطور دنباله روهای داخلی‌شان، مدام از دموکراسیِ غربی تمجید می کنند و کلماتی مثل «آزادی بیان»، «حقوق اقلیتها»، «مبارزه با نژادپرستی» و .. را به صورت پربسامد تکرار می کنند، اما در عمل و در مقابل چشم همه مردم دنیا، با یک رفتار نژادپرستانه، کتاب محبوب و دوست داشتنی دو میلیارد انسان را آتش می زنند و به آن جسارت می کنند و اصلاً به روی خود نمی آورند که آن کلمات پرطمطراقِ حقوق اقلّیت­ها و آزادی بیان و تکثرگرایی و ... چه می شود؟!

8- به بن بست رسیدن غرب:

ریشه این واکنشهایِ از سر عصبانیت غرب به کدام کنش ما برمی‌گردد؟ تا حدود شصت سال قبل دو اتوبان معرفتی، فکری، سیاسی و فلسفی در جهان بیشتر وجود نداشت که هردوی آنها هم در دل تمدن غرب شکل گرفته بودند. «اتوبان لیبرالیسم» و «اتوبان سوسیالیسم». اما حدود شصت سال قبل، نهضتی شکل گرفت بر پایه «اسلام ناب» که پایه ریزی یک اتوبان جدید اندیشه‌ای، معرفتی، هویتی و نظری در جهان بود که این نهضت موفق شد چهل و پنج سال قبل، یک ساختار و نظام سیاسی و حکومتی را هم بنا کند. خود غربیها معترفند که از اینجا لیبرالیسم و سوسیالیسم پایانش آغاز شد و اکنون می گویند به پایان رسیده اند.

فوکویاما که قبلا گفته بود لیبرالیسم، پایان تاریخ است، سال گذشته در یادداشتی اعتراف کرد که لیبرالیسم هم به بن بست خورده؛ همان بن بستی که قبل از آن سوسیالیسم گرفتارش شده بود. اساسا غربی‌ها وقتی مدرنیسم به بن‌بست خورد، نظریات جدید مثل پست مدرن یا ترنس مدرن را مطرح کردند تا شاید بخشی از بحران­هایی که برای زندگی انسانها ایجاد کرده اند، التیام پیدا کند. غرب حدود نوزده بحران در دنیا ایجاد کرده است که خودشان فهرست کرده اند: «بحران هویت»، «بحران معنویت»، «بحران خانواده»، «بحران پوچی»، «بحران خودکشی»، «بحران تنهایی»، «بحران محیط زیست» و ... .

طبیعتاً بخشی از مردم و اندیشمندانِ درون تمدن غرب معترض شدند به اندیشه ها و نظریه هایی که این بحرانها ناشی از آنها بود. اتفاقی که در اینجا طی شصت سال گذشته رخ داده این است که یک صدای دیگری هم بلند شده است. حرف اسلام در جهان شنیده شده و غربیها دیدند سخن و حرف و نظر و ایده دیگری هم برای زندگی وجود دارد. حرف اسلام هم حرف خداست، نور است و نمی شود جلو آن را گرفت؛ به همین دلیل، به فکر مقابله و واکنش افتادند.

پس اینکه غرب به بن بست رسیده است، یک شعار نیست؛ واقعیتی است که اندیشمندان غربی به آن معترفند. رهبرانقلاب در بیانیه گام دوم می فرمایند غرب رو به اضمحلال است. غربِ در حال احتضار را می توان با روایت خود غربی‌ها، اساتید دانشگاههای غرب و بزرگان علم خودشان بیان کرد. نه صرفا حرفهای علمی «هایدگر» و «رنه گنون» که برای دهه های قبل است و سخنان اساتید جدید و متاخرشان این بن بست و اضمحلال را تأیید می­کند. 

نکته ای که پیش از این اشاره شد در مورد تناقض ادعاهای غرب و نوع مواجهه‌شان با قرآن، در واقع نشانه ای است از بن بست فلسفی و اندیشه ای غرب. یک رسوایی تمدنی برای غرب است که باید مدام از سوی ما روایت شود. غرب دچار بحران فلسفه سیاسی است. همواره از «صلح» سخن گفته، امّا در برابر کتابی که مملوّ از پیام صلح است، خشن ترین رفتارها را از خود نشان می دهد. اگر تاکتیکی و با عقل ظاهری هم نگاه کنیم، این رفتار غربی­ها خلاف عقل است؛ خلاف فطرت است؛ خلاف حقوق بشری است که خودشان مدعی آن هستند؛ خلاف آزادی و اعتدال هم هست. تا جایی که در روایت رسانه ای مجبورند بگویند این کار یک گروه افراطی راست گراست!

اهانت به قرآن، اهانت به فکر و اندیشه هم است. اهانت به نظریه و تئوری است. اهانت به متفکران و اندیشمندان است. قرآن کتابی است که باهوش‌ترین نخبگان اعصار بر آن تفسیر و شرح و توضیح نوشته اند و امروز دو میلیارد انسان بر اساس این کتاب، زندگی می کنند و زیستشان با قرآن است؛ بنابراین اهانت به این کتاب، با گرفتن ژست دموکراسی و آزادی بیان، یک مضحکه است؛ اما غربیها همچنان بر این رفتار مضحک اصرار دارند.

چرا باز هم مرتکب آن می شود؟ چون چاره ای ندارد و به بن بست خورده است. این که متوسل به یک انسان لئیم شوی و دست به کاری پست بزنی، بعد بخواهی در روایت رسانه ای آن را بزک کنی، در واقع نشان دهنده «استیصال» است.

استیصال و به بن بست رسیدن است که یک جریان متکبرِ مستکبرِ نمرودی را به استیصال و آتش زدن مقدسات می کشاند. می توان به وضوح خشم غرب از به بن بست رسیدن راهبردی در دو بعد «سیاسی» و «ایدئولوژیک» را در این ماجرا مشاهده کرد. غربیها در برابر رشد و کمال روز افزون گسترش اسلام در قلب کشورهایشان درمانده شدند؛ اما چون قلوب مریض و مستکبری دارند به جای پذیرش کلام حق، به انکار و بروز رفتارهای متعصبانه و پرخاشگرانه روی می آورند؛ چنانچه قرآن می فرماید:

«کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها؛ آیات ما را تکذیب کردند و از پذیرش آن تکبر ورزیدند»(اعراف: 36).

9- قداست قرآن را نمی فهمند:

عقل غربی، عقل «ابزاری» است؛ فاقد «عقل قدسی» هستند؛ بنابراین عقلشان نمی تواند درک کند که اقدام آنها چه آثار و عواقبی برایشان خواهد داشت. عقل آنها مفاهیمی همچون قدسیت، قداست و تقدس را درک نمی کند. تقدس قرآن را نمی توانند بفهمند. هرچند در ظاهر به انجیل و تورات، «کتاب مقدس» می گویند؛ اما آن تقدسی که ما در مورد قرآن یا حرم اهل بیت(ع) به کار میبریم را با عقل ابزاری و مادی نمی توانند درک کنند.

«قداست» برای ما چه معنایی دارد؟ اولاً به این معنی است که آن امر مقدس برای ما حرمت، حرم و حریم دارد. برای ما خط قرمز دارد که کسی حق ندارد از آن حریم و خط قرمز عبور کند.  ثانیاً نسبت به آن امر مقدس، «غیرت» وجود دارد. «غیرت» هم از مفاهیمی است که غربی­ها آن را درک نمی کنند و حتی به مخالفت با آن برخاسته اند.

هویت وجودی مسلمانان، قرآن و عشق و دلدادگی به قرآن است. رابطه مسلمانان با قرآن رابطه ای عاطفی و عاشقانه است. بسیاری از مسلمانان در همه جای دنیا وقتی اخبار اهانت و جسارت به قرآن را می شنوند، از درون آتش می‌گیرند؛ گویی جانشان می سوزد.  قرآن هویت ماست؛ «هویت» آن چیزی است که تعیین کننده عناصر اصلی و شاکله شخصیت ماست. شاکله دنیای اسلام بر مبنای قرآن شکل گرفته است.

یکی دیگر از دلایل تقدس قرآن این است که قرآن صفات خدایی دارد مانند نور؛ قرآن نورانیت دارد. خداوند می فرماید در برابر توطئه کفار: «والله متم نوره»؛ همان طور که «الله نور السماوات و الارض» است؛ قرآن هم در میان صفات هفده گانه ای که برایش بیان شده، صفت «نور» هم دارد.

10- خط مشترک پیامهای امام و آقا:

وقتی به متن پیامهای حضرت امام و رهبر انقلاب در موارد مشابه اهانت به قرآن یا پیامبر اعظم مراجعه می شود، با متن‌پژوهی و متن‌کاوی مشخص می شود که یک نقطه مشترک در همه این پیامها وجود دارد؛ آن نقطه مشترک توجه دادن به «طراحان اصلی پشت پرده» و «نقطه کانونی نبرد تمدنی اسلام و غرب» است. مساله، صرفا یک فرد یا حتی یک دولت اروپایی نیست. برخی­ها در تحلیل اهانت اخیر، ماجرا را به اقدامات «جریان راست‌گرای افراطی» در اروپا تقلیل می دهند؛ گویی بقیه اروپایی­ها معتدل هستند و اسلام ستیزی و اسلام هراسی کار یک گروه افراطی است! در حالیکه دشمنی غرب با قرآن و اسلام، ریشه‌ای چند قرنی، تاریخی و معرفتی دارد.

حضرت امام(ره) در پیام اعلام ارتداد سلمان رشدی می فرمایند:

«به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‌ رسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می ‌باشند. از مسلمانان غیور می‌ خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هرکس در این راه کشته شود، شهید است ان شاء الله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.»

شدت برخورد و حدت حکم به حدی بود که غربیها را شوکه و در نهایت منفعل کرد؛ با توجه به مسلمان بودن رشدی و هندی تبار بودن او، غربیها می خواستند این روایت اهانت آمیز از پیامبر را به خود مسلمانان نسبت دهند، اما شدت برخورد حضرت امام و تاکید ایشان بر برخورد با ناشران و عوامل دیگر در کنار برخورد با نویسنده، به گونه ای بود که غرب را مجبور به واکنش کرد و در واقع طراحی غربیها در تقابل با اسلام، عیان شد.

نمونه دیگر پیام رهبر انقلاب در پنجم بهمن سال گذشته در پی اهانت به قرآن کریم بود؛ ایشان فرمودند:

«اهانت جنون آمیز به قرآن با شعار آزادی بیان نشان میدهد هدف حملات استکبار، اصلِ اسلام و قرآن است. علی‌رغم توطئه استکبار، قرآن روزبه‌روز پرفروغ‌تر شده و آینده از آن اسلام است. همه‌ آزادی‌خواهان جهان باید درکنار مسلمانان با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرت‌پراکنی مقابله کنند.»

این پیام کوتاه هم چند نکته مهم داشت؛ اما اصلی ترین آنها این بود که ما با یک شخص یا دولت طرف نیستیم؛ «دنیای استکبار» در مقابل ما قرار دارد. پیام اخیر ایشان هم در پی قرآن سوزی های یک ماه گذشته مجدداً بر همین مساله تاکید دارد:

«جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد، حادثه‌ای تلخ و توطئه‌آمیز و خطرآفرین است. اشد مجازات برای عامل این جنایت مورد اتفاق همه علمای اسلام است، دولت سوئد نیز باید بداند که با پشتیبانی از جنایتکار، در برابر دنیای اسلام آرایش جنگی گرفته و نفرت و دشمنی عموم ملت‌های مسلمان و بسیاری از دولت‌های آنان را به سوی خود جلب کرده است. وظیفه آن دولت آن است که عامل جنایت را به دستگاه‌های قضایی کشورهای اسلامی تحویل دهد. "توطئه‌گران پشت صحنه" نیز بدانند که حرمت و شوکت قرآن کریم روز به روز افزونتر و انوار هدایت آن درخشان‌تر خواهد شد، امثال این توطئه و عاملان آن، حقیرتر از آنند که بتوانند جلوگیر این درخشش روزافزون باشند. والله غالبٌ علی اَمرِه»

رهبرانقلاب در این پیام، به صراحت از «توطئه گران پشت صحنه» سخن می گویند. در این پیام بر خلاف پیامهای قبلی، رهبر انقلاب به «فرد اهانت کننده» هم اشاره کرده اند؛ این اشاره هم بسیار هوشمندانه و دقیق بوده است؛ چرا که غربی‌ها و اروپایی‌ها در ساحت رسانه و روایت تمام تلاش خود را کرده اند تا فرد هتاک را به عنوان یک «عراقی» و «تبعه یک کشور اسلامی» معرفی کنند و در دنیا این روایت را غالب کرده اند که این اقدام از سوی خود مسلمانان و علی الخصوص ایرانیان طراحی شده برای بدنام کردن غرب!

اما رهبر انقلاب با مطرح کردن مساله تحویل عامل جنایت، روایت غرب را به چالش کشیدند. اگر آنها او را تحویل دهند، اعدام کمترین مجازاتش خواهد شد و ادعای غرب باطل می شود؛ اگر او را تحویل ندهند – که نخواهند داد چون عامل خودشان است- باز هم ادعای آنها باطل می شود و سخن رهبر انقلاب تایید.

11- نبرد تمدنی:

دعوای اسلام و انقلاب اسلامی با غرب که یک نمودش در همین آتش زدن و جسارت به قرآن ظهور پیدا کرده، یک دعوای «تمدنی» و «معرفتی» است. وقتی ما عرصه نبرد را به درون خاک کشورهای غربی و اروپایی و در دل تمدن او برده ایم و از میان شهروندان غربی و اروپایی در کشورهای آمریکا، فرانسه، ایتالیا، آلمان، کانادا، شرق آسیا و آفریقا به نفع اسلام یارگیری می کنیم، مسلمان می شوند، محجبه می شوند، عاشق قرآن می شوند و ...، طبیعی است که او هم در مقابل طراحی خواهد کرد. یک روشِ مقابله او، در خیابانهای تهران و شهرهای ایران است که از میان جوانان و نوجوانان مسلمان ایرانی یارگیری می کند و شاهد بعضی صحنه ها و رفتارهای تلخی می شویم که در شان حکومت اسلامی نیست. نمونه و روش دیگر هم همین اقدامات بزدلانه جسارت و اهانت به قرآن است.

سطح و عمق این دعوا، درگیری و نبرد باید برای مردم تبیین شود. این ماجرا، دعوای خرد جزئی بین افراد، آدمها و تصورات ذهنی چند نفر یا حتی چند کشور نیست؛ یک دعوای تمدنی و تاریخی است. ادامه همان نبرد هابیل و قابیل است؛ از جنس ماجرای فرعون و موسی، ابراهیم و نمرود، عیسی و جریانات بنی اسرائیل منحرف و ادامه نبرد و درگیری حضرت رسول اعظم(ص) با ابولهب و ابوجهل و ابوسفیان است. همان ماجرای نبرد تاریخی علی(ع) و معاویه، حسین بن علی(ع) و یزید و ماجرای امام رضا(ع) و مامون است.

12- نشانه های ایمان و امید:

در این ماجرا نشانه‌های ایمان و امید فراوان است. دوگانه‌ای که رهبر انقلاب در حرم امام، درباره ایمان و امید فرمودند، شبیه یک ترکیب شیمیایی است، نه ترکیب فیزیکی که ایمان جدای از امید و امید جدای از ایمان باشد؛ یعنی ایمان و امید با هم یک ترکیب مزجی شکل می­دهند. این نشانه‌ها امروز در غرب به وضوح مشاهده می شود. گرایش گسترده‌ای به قرآن و به مفاهیم قرآنی و به دین اسلام شکل گرفته است که بر همین اساس است که آنها این اتفاقات را برنامه ریزی کرده اند. اما «یرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ»

13- خود خدا حافظ قرآن است:

خود خداوند وعده قطعی داده است که حافظ قرآن خواهد بود. بنابراین ما از این جهت نگرانی نسبت به قرآن نداریم؛ هرچند از جسارت به کتاب مقدسمان، آتش می­گیریم؛ ولی طراحی و نقشه دشمن را هم باید بشناسیم که با چه اهدافی این کار را انجام داده است تا بتوانیم آن را خنثی کنیم. خداوند می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ». مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمایند «تأکیدات» این آیه، بی نظیر است. خداوند با چندین تاکید که در چینش این آیه گنجانده، حفاظت از قرآن را اولاً به خودش نسبت داده و ثانیاً آن را یقینی و قطعی کرده است. جالب آنکه خود خداوند در آیات دیگر قرآن باب تحدی به قرآن را هم باز گذاشته و کفار را خطاب قرارداده که اگر می توانید با قرآن مقابله کنید؛ در اینجا هم خودش مسئولیت حفظ قرآن را برعهده گرفته است.

14- غرب دچار «اختلال انفجاری متناوب» است:

با زاویه دید روان‌شناسی، شرایط کنونی غرب را میتوان «اختلال انفجاری متناوب» نامید، همراه با رفتارهای عصبی و آنی ناشی از «اختلال دو قطبی» که سالها در مواجهه با آزادی بیان بدان گرفتارند. اکنون هم به دنبال این هستند مانند روزگار قرون وسطی که از گسترش اسلام در برابر فقر فرهنگی و معنوی خود دچار هراس شده بودند، به اعمالی روانی که ناشی از عقده گشایی درونی است اقدام نمایند؛ تا بدان جا که صحبت و تحقیق از حقیقت موضوعی تاریخی چون «هولوکاست» و پوشیدن پیراهن ورزشی با شماره خاص جرم و ممنوع می شود، اما اهانت آشکار به مقدّسات قشر عظیمی که کتاب الهی آنان همواره سخن از برابری، عدالت و سعادت جمیع انسانها از هر رنگ و نژادی می کند، در زمره حقوق حقه متجاوزان عقیدتی قرار می گیرد. این امر حاکی از آن است که عداوت اصیل جنود شیطان، با حق و حقیقت و نوع بشر و حقوق انسان هاست که نماد آن قرآن کریم است. چنانچه رهبر فرزانه انقلاب حکیمانه فرمودند: «اهانت جنون آمیز به قرآن با شعار آزادی بیان نشان میدهد هدف حملات استکبار، اصلِ اسلام و قرآن است علی‌رغم توطئه استکبار، قرآن روزبه‌روز پرفروغ‌تر شده و آینده از آن اسلام است.»

15- نقش مسیحیت صهیونیستی در این اهانتها:

در تأملی دیگر رفتار موهن دولت سوئد با ژست دفاع از آزادی بیان را همانطور که در نکات قبلی اشاره شد، نباید صرفا اقدامی سیاسی برای پیوستن به ناتو یا تقابل با ترکیه در تلافی رأی منفی به پیوستن سوئد به ناتو تحلیل کرد. این عمل را باید ناشی و متأثر از  تفکرات ایدئولوژیک اوانجلیست های افراطی یا مسیحیت صهیونیستی دانست که هدف غایی آنها سیطره صهیونیسم شیطانی در جهان و مقابله با کلام حق و قرآن است.

بنابراین در سلسله این اتفاقات مترسک هایی همچون سلمان رشدی ملعون، تری جونز، لارس تورسن، راسموس پالودان، سلوان مومیکا و... فقط بازیگران کوچک و برده های نظام فئودالیسم نوین جهانی هستند و نقش آفرین اصلی، جریان صهیونیسم مسیحی است که از جنگ های صلیبی تا امروز با غارتمندان وحشی همراه و با رفتارهای سخیف و موهن به جان و روح انسانها تجاوز کرده و کام آزاداندیشان و افراد و ملت های آزاد را در سراسر جهان برای تحقق حکومت جهانی خیالی صهیونیسم تلخ نموده اند.

16- هدف صهیونیستها، خارج کردن دین از زندگی بشر است:

شواهد و مستندات محکم و غیرقابل‌انکار نشان می‌دهد که قرآن‌سوزی اخیر در سوئد و دانمارک، خروجی یک ساختار و نقشه است. ما با یک «توطئه مهندسی شده» از سوی نهادهای فکری، امنیتی و رسمی غرب مواجه هستیم که محصول و تصویر نهایی آن، تلاش برای تضعیف جایگاه اسلام و نماد اصلی آن، یعنی کتاب انسان‌ساز و مقدس قرآن کریم است. طی سال‌های اخیر احزاب و گروه‌هایی که صراحتاً ضدیت با اسلام و قرآن را مانیفست حزبی خود تلقی می‌کنند، به‌صورت رسمی در غرب مشغول فعالیت هستند. حتی برخی از این گروه‌ها به پارلمان کشورهای حوزه اسکاندیناوی و دیگر نقاط اروپا راه پیدا کرده‌اند.

افزایش تصاعدی حملات علیه مسلمانان در کشورهای گوناگون اروپایی و عادی جلوه‌دادن توهین به مقدسات اسلامی که نمونه آن را قبلاً در نشریه هتاک فرانسوی شارلی ابدو و اکنون در برگزاری نمایش شرم‌آور قرآن‌سوزی در استکهلم و کپنهاگ مشاهده می‌کنیم، شواهد غیرقابل‌انکاری هستند که اذهان پرسشگر بشری را به‌سوی یک «ساختار» و نه یک«واقعه محدود» هدایت می‌کند.

لابی‌های سنگین موساد با احزاب سنتی و نوینی که در غرب وجود دارند، اعم از سوسیال‌دموکرات‌ها و محافظه‌کاران و خصوصاً احزاب نوظهور اسلام‌ستیز در طول سال‌های اخیر در حال بروز نشانه‌های شوم خود است. بی‌دلیل نیست که هرگونه انتقادی از رژیم صهیونیستی در قالب «یهودستیزی» مورد تفسیر نهادهای امنیتی و رسمی در غرب قرار می‌گیرد و در مقابل، توهین آشکار به کتاب مقدس مسلمانان، به‌مثابه آزادی بیان تفسیر می‌شود.

این تفاسیر دوگانه، برخاسته از همین منظومه فکری-عملیاتیِ خطرناک است. این منظومه خطرآفرین است، زیرا باهدف ایجاد شکاف‌های مذهبی، نژادی و انسانی در نظام بین‌الملل صورت می‌گیرد. صهیونیست‌ها حیات خود را در گروی ایجاد و تعمیق شکاف‌ها و اختلافات جدید در جهان جست‌وجو می‌کنند و آنچه در سوئد و دانمارک رخ می‌دهد، ترجمانی از همین رویکرد است.

از سوی دیگر حمله به دین در جوامع مختلف به‌صورت طبیعی به جریان «نوع‌دوستی» و «هم‌زیستی مسالمت‌آمیز» آسیب می‌زند. وظایف علمای دینی در سرتاسر جهان، هم‌اندیشی معطوف به نتیجه، در خصوص جلوگیری از تأثیر این حوادث بر هم‌زیستی مسالمت آمیز مردم جهان است.

پس صاحبان قدرت آشکار و پنهان در برخی کشورهای غربی درصدد هستند با هدایت رژیم صهیونیستی و دست‌نشاندگان آن، دین را از صحنه زندگی بشر حذف کنند. غرب در حقیقت هم‌زیستی سالم انسانی در جهان را به‌صورت مشخص هدف قرار داده است. اسلام‌هراسی یک مرحله از این هدف گذاری خطرناک محسوب می‌شود و در مراحل بعد، بازی‌گردانان این صحنه به سراغ دیگر ادیان و مذاهب و ارزش‌های نهفته در آنها، خواهند رفت. پس حفظ انسجام بشریت حول محور دین و خداباوری، باید به یک دستورالعمل جمعی در سرتاسر دنیا تبدیل شود و هادیان این روند، دولت‌های دغدغه‌مند و علمای دینی در سرتاسر جهان خواهند بود.

17- سوزاندن قرآن سوزاندن همه کتب آسمانی است:

نکته مهم دیگر در این ماجرا این است که سوزاندن قرآن، در واقع سوزاندن همه کتب آسمانی است و فقط سوزاندن کتاب مقدس مسلمانان و مومنان به حضرت رسول اعظم(ص) نیست. چون قرآن مصدق و موید همه کتب آسمانی قبل از خودش است. مصدق تورات و انجیل و زبور است. جامع تمام کلماتی است که همه پیامبران الهی از جانب خدا آورده اند؛ سوزاندن و بی احترامی به قرآن بی احترامی به همه کتب آسمانی است. جالب آنکه هیچ مسلمانی در هیچ کجای جهان سابقه اهانت به انجیل یا تورات (حتی همین انجیل و تورات تحریف شده) را ندارد.

همچنین با توجه به مصدق بودن قرآن، این اقدام موهن نباید تقابل اسلام با مسیحیت یا رویارویی ادیان با یکدیگر قلمداد شود؛ دقیقاً برخلاف روایتی که غرب به دنبال ارائه آن است. این اقدامات نشأت گرفته از تفکر مسیحییت فعلی نیست؛ ناشی از تفکرات شیطانی جریان صهیونیسم مسیحی است که برای از میان بردن تمامی ادیان توحیدی و در رأس آن اسلام برنامه ریزی و طراحی کرده اند.

18- سنجش حساسیت مسلمین:

یک نکته دیگر در تحلیل این نوع رفتار غربیها همواره باید مد نظر قرار بگیرد و آن سنجش میزان حساسیت دنیای اسلام نسبت به این اهانتهاست. این سنجش می تواند برای فهم شرایط اقدامات بعدی و برداشتن گامهای بعدی‌شان و برای فهم میزان موفقیتشان در کمرنگ کردن حساسیتهای دینی در میان ملتهای مسلمان باشد. از این رو، موج فراگیر شده در کشور ما و دیگر کشورها مانند عراق که حتی هنرمندان و ورزشکاران هم موضع گرفتند، بسیار خوب بود. در ایام دهه اول محرم هم در ایران همه هیئات عزاداری موجی علیه این اهانت راه انداختند. در فضای مجازی هم در همه موارد پیش آمده، در دنیای اسلام و داخل ایران، موضوعات علیه اهانت به قرآن داغ و فراگیر شده است.

هرچند همانگونه که پیش از این نیز بیان شد، اصل این اقدامات ناشی از عصبانیت غربیهاست، اما یکی از اهداف پیرامونی غرب در این نوع اقدامات، «قبح شکنی» و «کاهش غیرت دینی مسلمین» است؛ عصبانیت آنها هم ناشی از عقل محاسبه گر مادی آنهاست که توان تحلیل درست را از آنان گرفته و هم ناشی از خطای دستگاه روشگانی آنهاست که مبتنی بر همان نظریات به بن بست رسیده است. در پاسخ به این عصبانیت غربی ها باید آیه 119 سوره آل عمران را خواند که که می فرماید: «قُل مُوتُوا بِغَیضِکُم...».

19- منطق قوی قرآن:

اما در برابر بی منطقی و رفتار شنیع و پست غربیها، منطق ما چیست؟ اولاً ما این رفتار را از سوی دانشمندان منصف و مردم اروپا و آمریکا و مردم سایر کشورهای دنیا نمی دانیم. ثانیاً منطق قرآن، منطق گفتگو و دعوت به توافق بر سر مشترکات است:

«قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا».

قرآن می فرماید اگر مشرکی خواست کلام خدا را بشنود و تصمیم بگیرد که آیا مسلمان شود یا نه؟ باید از سوی مسلمانان فضای امنی برای او ایجاد شود تا بدون ترس کلام خدا را بشنود و آزادانه تصمیم بگیرد:

«وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ؛ و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود (و در آن بیندیشد) سپس او را به محل امنش برسان چرا که آنان گروهى ناآگاهند.» (توبه: 6)

در سیره رهبران انقلاب ما نیز این نوع تعامل با پیروان سایر ادیان و مذاهب وجود دارد. حضرت امام به گورباچف نامه نوشتند و هیچ حرف سیاسی در نامه نزدند؛ از ملاصدرا و ابن عربی و قرآن و اسلام سخن گفتند. رهبر انقلاب دوبار به جوانان اروپایی نامه نوشتند. حضرت آیت الله جوادی آملی چند سال قبل پیام رهبر انقلاب به اجلاس جهانی گفتگوی ادیان را بردند. بنابراین منطق ما منطق گفتگوست؛ البته نه نظریه ناقص «گفتگوی تمدن‌ها» که بر پایه «جنگ تمدن­های هانتینگتون» شکل گرفته و در پارادایم ما نیست؛ ما به گفتگوی ادیان و فرهنگ­ها معتقدیم. بنابراین ما امروز باید در قبال این ماجرا باز هم منطق متعالی و مترقی اسلام و قرآن که منطق گفتگوست را مطرح و بیان کنیم.

20- افزایش جمعیت مسلمانان در اروپا، ریشه واکنشهای اهانت آمیز به قرآن:

آمارهای بین المللی حاکی از افزایش جمعیت مسلمانان در اروپاست که پیش بینی شده در سال ۲۰۳۰ دو برابر آمار فعلی هم بشود. در مورد ترکیب جمعیتی سوئد که محمل اهانتهای اخیر به قرآن شده است، نکات قابل تاملی وجود دارد. موسسه آمریکایی بروکینگز 3 سال پیش در پژوهشی به قلم «دانیل لی تامسون» اقبال به حزب راست افراطی «دموکرات‌های سوئد» را متاثر از «اسلام» و به‌ویژه «مهاجرت» مسلمانان به سوئد دانسته بود. با وجود نیاز سوئد به مهاجران برای سرعت گرفتن رشد اقتصادی در این کشور، اما احزاب دست راستی همچون دموکرات‌های سوئد، از مخالفان سرسخت پذیرش مهاجران و به‌ویژه مسلمانان در این کشور هستند. در سال 2015، سوئد با جمعیت کمی بیش از 10 میلیون نفر، بیش از 162 هزار پناهجو را از کشورهای سوریه، عراق و افغانستان پذیرفت. پژوهشگر موسسه بروکینگز با استناد به آمارها می‌گوید که سوئد 6 میلیارد یورو یا 1.35 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را برای همین 162 هزار پناهجوی عمدتا مسلمان هزینه کرده است.

رشد اسلامگرایی در سوئد و نگرانی از افزایش مهاجرت به این کشور و فشار بر سیستم رفاهی آن، منجر به قدرت گرفتن احزاب دست راستی و تلاش برای اسلام‌ستیزی بیشتر در این کشور شده است. به نوشته بروکینگز، در سال‌های اخیر سوئد شاهد جریان اصلی افراط‌گرایی است که در مورد مسلمانان به‌گونه‌ای صحبت می‌کنند که دو دهه پیش همین صحبت‌ها «افراطی» تلقی می‌شد. کارشناسان می‌گویند مهاجرت باعث افزایش پوپولیسم جناح راست شده است و حتی احزاب جریان اصلی نیز به اتخاذ مواضع سختگیرانه‌تری در قبال مهاجران روی آورده‌اند.

در سوئد، حزب راست افراطی دموکرات سوئد که نخستین بار در سال ۲۰۱۰ توانست با 20 کرسی وارد پارلمان شود، سومین حزب بزرگ سوئد است. این حزب خواهان خروج بسیاری از کسانی است که در سال‌های اخیر در سوئد پناهندگی گرفته‌اند و گسترش اسلام را «بزرگ‌ترین تهدید» این کشور خوانده است. این حزب در این سال‌ها، به‌طور موثر روایتی را شکل داده است که موج مهاجران عمدتا مسلمان را به افزایش جنایات خشونت‌آمیز و فشارها بر سیستم رفاهی سوئد مرتبط می‌کند. این البته محدود به موج مهاجرت در سال 2015 نیست.

دموکرات‌های سوئد مدت‌ها قبل از سال 2015، پایه‌های یک روایت ضداسلامی متمرکزتر را فراهم کرده بودند و اسلام را به‌عنوان دشمن شماره یک عمومی معرفی می‌کردند. «جیمی اُکِسون» رهبر این حزب در سال 2009 ادعا کرد، «به‌عنوان یک دموکرات سوئد، من این [اسلام و مسلمانان در سوئد] را بزرگ‌ترین تهدید خارجی خود از زمان جنگ جهانی دوم می‌بینم.» او ادعا کرد «نمایندگان برجسته جامعه مسلمانان خواستار اجرای قوانین شریعت در سوئد خواهند بود.» براساس نظرسنجی‌ مرکز تحقیقات پیو، 59 درصد از سوئدی‌هایی که نظر مثبتی نسبت به دموکرات‌های سوئد دارند، نظر نامطلوبی را نسبت به مسلمانان در کشورشان ابراز می‌کنند. در مقابل کسانی که دیدگاه منفی نسبت به دموکرات‌های سوئد دارند، تنها 17 درصد مسلمانان را منفی می‌بینند. در سال 2015، 70 درصد از سوئدی‌ها نگرش مطلوبی نسبت به مهاجرت داشتند، با این حال، بدبینی بیشتر دموکرات‌های سوئدی نسبت به مهاجرت، آن را به‌عنوان یک موضوع سیاسی مهم و فزاینده معرفی کرده است. گسترش دیدگاه‌های مبتنی‌بر ملی‌گرایی پوپولیستی و ضدمهاجرت، منجر به تهدید تلقی کردن مسلمانان و اسلام در سوئد شده است. حداقل سومین حزب قدرتمند پارلمان به‌شدت به این دیدگاه‌های اسلام‌ستیزانه معتقد است و همین هم عامل رشد اقدامات هتاکانه در این کشور نسبت به مقدسات مسلمانان شده است.

در سال 2022 جمعیت سوئد 10 میلیون و 520 هزار نفر بوده که 7 میلیون و 694 هزار نفر از آنها سوئدی هستند. از میان سوئدی‌ها 6 میلیون و 878 هزار نفر دارای والدین سوئدی و 816 هزار نفر دارای یک والد سوئدی بوده‌اند. همچنین 2 میلیون و 145 هزار نفر خارج از سوئد به دنیا آمده و 681 هزار نفر نیز در سوئد از والدین غیرخارجی متولد شده‌اند. چنین آمارهایی نشان می‌دهد 2 میلیون و 800 هزار نفر از ساکنان سوئد-یک‌چهارم جمعیت این کشور- تحت‌تاثیر خارجی‌ها هستند. بخش قابل‌توجهی از جمعیت سوئد را مسلمانان تشکیل می‌دهند. درحالی‌که تعداد دقیق مسلمانان در سوئد قابل بحث است، اما موسسه تحقیقاتی Pew جمعیت مسلمان آن را 8.1 درصد از کل جمعیت بیش از 10 میلیون نفری تخمین زده است.

مهاجرت‌های غیرقانونی به سوئد با توجه به فاصله جغرافیایی، وجود کشورهای متعدد و نیاز به عبور از دریای بالتیک بسیار دشوارتر از دیگر کشورهای قاره سبز است. هرچند به لحاظ تعداد مهاجران، سوئد جمعیت بسیار کمتری را جذب کرده است اما زمانی که این رقم با نسبت جمعیت قیاس می‌شود، اوضاع تفاوت می‌کند. تنها در سال 2015، سوئد 162 هزار و 877 درخواست پناهندگی داشت که عمدتا این افراد شهروندان سوریه، عراق و افغانستان بودند. آنها حدود 1.6 درصد از جمعیت 10 میلیونی سوئد را تشکیل می‌دادند. این رقم به نسبت، معادل بیش از پنج میلیون پناهنده در ایالات متحده است اما آمریکا در آن سال تنها حدود 83 هزار درخواست پناهندگی دریافت کرده است.

همانگونه که پیش از این نیز گفته شد طبق آمارها، سوئد 6 میلیارد یورو یا 1.35 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را برای 162 هزار پناهجویی که در سال 2015 وارد این کشور شده‌اند، هزینه کرده است. البته پذیرش این مهاجران، نه از سر سخاوت بلکه به دلیل نیاز استکهلم به مهاجران برای شکوفایی بیشتر اقتصادش است. استکهلم این مهاجران را از مناطق مسلمان‌نشین مجاور اروپا مانند غرب آسیا و شمال آفریقا تامین می‌کند.

با این وجود سوئد همانند برخی کشورهای بزرگ‌تر و پرجمعیت‌تر اروپا مانند آلمان و فرانسه قابلیت هضم تعداد بالایی از مهاجران را ندارد و بر همین اساس می‌کوشد دربرابر عده‌ای از مهاجران سد ایجاد کند. اقدام ضداسلامی اخیر در سوئد با ایجاد سطحی از نفرت علیه این کشور در جوامع مسلمان می‌تواند به کاهش محبوبیت این کشور در لیست گزینه‌های مهاجرت بینجامد.

برخی تحلیلگران بین المللی معتقدند دولت سوئد و دانمارک علاقه وافری به اصطکاک میان مسلمانان و دیگران دارند تا قوانینی بر علیه مهاجران مسلمان از سایر کشورها تصویب و از ترکیب جمعیتی که به ضرر آنها در حال رقم خوردن است جلوگیری کنند. با ماجرایی پیچیده و خطرناک روبرو هستیم.

یادداشتی از علیرضا معاف

نظر شما