گروه جوان و جامعه: شب و روز را بیدار ماندیم تا دوره فشرده مذاکرات را لحظه به لحظه دنبال کنیم، با چهره ناراحت تیم مذاکره کننده ناراحت می شدیم و با خوشحالیشان خوشحال و بعد هم تحلیل پشت تحلیل، حتی کارمان به جایی رسیده که لحن صحبت های تیم مذاکره کننده را هم برای خودمان تحلیل می کردیم، بعد از اولین موفقیت در مذاکرات امیدوار تر شدیم و توجهمان بیشتر به این موضوع جلب شد، هر جا می رفتیم صحبتی از مذاکرات راه می انداختیم و امیدواری خودمان را به هر شکلی ابراز می کردیم، بهار 94 برای ما با دیگر بهار های زندگیمان فرق می کرد، از 4 فروردین ماه هر روز هزاران سایت و خبرگزاری و شبکه خبری را دنبال می کردیم، روز های آخر تعطیلات که مذاکرات تمدید می شد، بدترین روزهای نوروز بود، هر ساعت که به روزهای آخر نزدیک می شدیم، خبری از تفاهم نبود که نبود، کم کم داشتیم خسته می شدیم، هزاران فکر در سرمان بود که نکند نشود، نکند این روزنه امید هم کاملا بسته شود، نکند باز به دوره بعد و بعدتر کشیده شود، ولی در آخر نحسی را در روز 13به بهترین شکل ممکن در کردیم، بالاخره بوی بهبود از اوضاع جهان شنیده شد و نفسگیرترین دوره مذاکرات هسته ای با بهترین نتیجه پایان یافت.
کلید روحانی قفلها را باز کرد
شهر بعد از تفاهم هسته ای چهره ای امیدوار تر به خود گرفته و جوانان جان تازه ای گرفتند، در این میان آنهایی که جوان تر هستند، امیدوارترند.پسری 22 ساله که به همراه دوستش است میگوید: از اول هم معلوم بود، کلید روحانی و تیمش قرار است، همه در های قفل شده را تک تک باز کند، اولین شنبه بعد از تعطیلات نوروزی هم یکی از بهترین شنبهها بود، شب گذشته تا آخرین ساعات در خیابان به پایکوبی پرداختیم و امروز شادابتر از روز های گذشته از خواب بیدار شدیم.
هیچ چیز تغییر نمی کند
اما در این میان آنهایی که سن بیشتری دارند، امیدواری کمتری هم دارند، جوان 30 سالهای که در حال خرید از عطر فروشی است، می گوید: هنوز که چیزی مشخص نشده و دلیل این همه شادی را نمیفهمم، چیزی تغییر نکرده و در صورت توافق هم چیزی تغییر نمی کند، مردم باید بدانند این عادیترین حق ما بوده و بازگرفتنش انقدر شادی ندارد، این شنبه هم با شنبههای دیگر هیچ تفاوتی نداشت و مثل همیشه بود، با همین حرف صحبتش را تمام می کند و به نصیحت می گوید که شما هم اینقدر امیدوار نباش، دست های پشت پرده زیاد است.
چرا بریم آنتالیا ایران میشه اسپانیا
هرچند نظرات متفاوت است، با این حال نسل جوان امید زیادی دارند، جوانی که تقریبا 25 ساله است می گوید: ایران قرار است بهشت بشه و دیگه لازم نیست از اینجا جایی بریم. چرا بریم آنتالیا، ایران میشه اسپانیا.
این را می گوید و با خنده ای که بر لب دارد به همراه دوستش برایم آرزوی موفقیت میکند و دور میشود.
از ابتدایش هم قرار بر این بود، قرار بر این بود که صبر کنیم و منتظر بمانیم، البته سخت بود، خیلی وقتها طاقتمان طاق می شد و کلافه می شدیم، ولی هیچوقت امیدمان را از دست ندادیم، در آخر هم میوه امیدمان بار داد و پیروز میدان شدیم.