به گزارش خبرگزاری برنا، در یکصد و نهمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران که دوشنبه 1 تیر در تالار استاد ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد، فیلم «سمفونی تهران» ساخته رسول صدرعاملی به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور کارگردان فیلم، خسرو دهقان و کیوان کثیریان برگزار شد.
در ابتدای این نشست صدرعاملی به روند ساخت این فیلم اشاره کرد و گفت: طرحی در ارتباط با کودکی داشتم که در خانه و مدرسه مدام به او امر و نهی میشود و با تحکم با او برخورد میکنند. او هر روز فاصله بین خانه و مدرسه را طی میکند، و این فاصله برای او حس رهاییبخشی دارد و با نظم تحمیلیای که برایش قابل درک نیست مقابله میکند. نتیجه آن هم بهم ریختن هر روزه شهر است. وی ادامه داد: از ساخت این طرح هدف دیگری هم داشتم؛ نیت اولیه ساخت یک فیلم آموزشی بود و بعد اینکه در دل آن بتوانم با موسیقی کار کنم. در آن سالها کار با موسیقی بهشدت سخت بود و برای راحتترین تیتراژی که کمی ریتم داشت دچار گرفتاری بودیم. البته همین موسیقی باعث شد فیلم را قلع و قمع کنند در حالیکه اگر بخواهیم بیان تاثیرگذار و آموزشی برای کودک داشته باشیم، موسیقی نقش بسیار مهمی دارد. شهرداری تهران که سفارشدهنده کار بود در نیمه کار ما را رها کرد و فضا هم رعبآور بود. فیلمی که میتوانست 90 دقیقه باشد دچار سانسور زیادی شد و به یک ساعت رسید.
در ادامه خسرو دهقان به فضای فیلمسازی صدرعاملی پرداخت و گفت: فارغ از اینکه کارهای او را دوست داشته باشیم یا نه، صدرعاملی جزو فیلمسازانی است که دست به ساخت فیلمهایی متفاوت میزنند. خصلت کمالگرایی او که شاید از فعالیت روزنامهنگاریاش ریشه میگیرد، نیز در این فیلم عیان است. تفاوت او آنجا مشخص میشود که میبینیم کسی که آرمانی برای کودکان دارد، در تیتراژ پایانی هم اسم کودک را بر اسم دیگر بازیگران معروف فیلم مقدم میداند. صدرعاملی هم فیلمهای معمولی همهپسند ساخته و هم فیلمهای روشنفکرانه، اما هیچگاه پوپولیستی و بر اساس ساز زمانه رفتار نمیکند. وی ادامه داد: کمالگرایی او سبب میشود در زمانی که جشنواره به معنای امروزی و توجه به فیلمهای روشنفکرانه وجود نداشت، او بدون هیچ چشمداشتی برای این طیف از مخاطبان حرف بزند و آن مسیر را هم طی کند. با فیلمسازی مواجهیم که در عین اینکه کنار مردم است و فیلمش را میسازد و میفروشد، آن نوع تماشاگر و جشنواره را هم پدید میآورد. وقتی یک کارگردان عوامل فنیِ حرفهای را بهکار میگیرد، نشان میدهد کار را جدی گرفته و به مخاطب احترام میگذارد فارغ از اینکه موضوع فیلم چه چیزی باشد.
سپس کیوان کثیریان با بیان اینکه نقاط مهم کارنامه صدرعاملی را میتوان در ژانر ملودرام جای داد که هم مورد پسند عامه مردم قرار میگیرد و هم با استقبال جشنوارهها روبرو میشود، نظر او در این خصوص را جویا شد. کارگردان «گلهای داوودی» در پاسخ گفت: موقع کار کردن زیاد به ژانر فکر نمیکنم بلکه لازم دارم موضوعی مرا سر شوق بیاورد و در واقع تم فیلم و طراوت و تازگی آن برایم بر هر چیز دیگری اولویت دارد. فیلمسازی خیلی کار سختی است و شاید سختترین کار در جهان ساختن فیلم خوب باشد. تفکیک فیلم به عامهپسند و جشنوارهای را درک نمیکنم، فیلم یا خوب است یا نیست. اگر خوب باشد تماشاگر در هر نقطهای از دنیا از آن استقبال میکند و اگر خوب نباشد هم مخاطب در هیچ کجا با آن ارتباط برقرار نمیکند. فیلم خوب ساختن آداب خودش را دارد؛ فیلمسازی یک کار گروهی است و تکتک آدمها از آبدارچی تا مدیر فیلمبرداری در موفقیت و عدم موفقیت آن سهیم هستند. در هر فیلم به دنبال کسب تجربه جدیدی هستم و اجازه نمیدهم موفقیت یک فیلم باعث افتادن در مسیری تکراری شود. فکر میکنم بهتر است هر فیلمساز در فرصت کوتاهی که دارد تا آنجا که میتواند کنکاش کند.
در ادامه دهقان با بیان اینکه روزنامهنگاری ضمن بهروز و در معرض دید بودن در خودش کمالگرایی و امید به فضای بهتر دارد، از صدرعاملی خواست از تاثیر سابقه روزنامهنگاریاش در فیلمسازی صحبت کند. صدرعاملی در پاسخ گفت: روزنامهنگاری در آن دوران به معنای واقعی کار تولید خبر بود و مثل الان نبود که اینترنت حاکم شده است. فشار کار خیلی بالا بود و دقت فراوانی میطلبید و از صبح تا شب در دل وقایع بودیم. این شغل موجب تیزبینی و نکتهسنجی میشود، اگرچه متاسفانه در حال حاضر روزنامهها تبدیل به بولتن احزاب شدهاند. در ابتدا علاقه چندانی به فیلمسازی نداشتم اما بعد از انقلاب ناگهان وارد این حوزه شدم.
وی ادامه داد: علاقه به ژورنالیسم در نوع سینمای من بیتاثیر نبود و در ابتدا نیز بر وجه سینمایی آثارم غلبه داشت. اما بهتدریج و پس از ساخت «سمفونی تهران» و «دختری با کفشهای کتانی» سعی کردم از آن عبور کرده و به استانداردهای مدیوم سینما پل بزنم. با این وجود جنبه اجتماعی سینما همواره برایم مهمتر از جنبه ملودراماتیک آن بوده است. اگر سالها سرگردانی در راهروی دادگاهها نبود، نمیتوانستم چنین فیلمهایی بسازم. طرحهای فیلمهایم را از کسی وام نمیگیرم، بلکه آنها را از دل تجاربم بیرون کشیده و پس از انتخاب موضوع با فیلمنامهنویس صحبت میکنم.
خسرو دهقان در ادامه اشاراتی به ژانر ملودرام داشت و گفت: یکی از محبوبترین ژانرهای سینما ملودارم است. این ژانر اگرچه سطح رقتانگیزی دارد اما میتواند تمایلات مختلفی را درون خود جای دهد. در واقع بسته به اینکه چه کسی پشت ملودرام قرار دارد، ویژگیهای آنها دچار دگرگونی میشود. بهعنوان مثال چارلی چاپلین بهعنوان یکی از مهمترین کمدینهای تاریخ سینما که سرتاپا ملودرام است، تمایلات بهشدت چپگرایانه دارد. در خصوص صدرعاملی میشود گفت او در فیلم گلهای داوودی یا دختری با کفشهای کتانی که دارای ابعاد اجتماعی هستند، به ما پیشنهاد میدهد و طریقت ایجاد میکند و این تبدیل به وجه تمایز آثار او میشود. به این معنا که او از جهان دیگری سخن میگوید و آرزو میکند که ایکاش در چنین جهان مطلوبی زندگی میکردیم. وجه دوست داشتنی این فیلم برای من نه رئالیسم موجود در آن، بلکه عنصری شبیه به معنویت و خیالپردازی در فیلم است که ما را به یاد قیصر مسعود کیمیایی میاندازد.
این منتقد سینمایی ادامه داد: فیلمی اصیل که فارغ از روزمرگیها ساخته میشود، طبیعتا ماندگار هم خواهد شد. خصلت چنین فیلمهایی این است که رابطهای دوطرفه با واقعیت دارند؛ هم فیلم در واقعیت میرود و هم واقعیت به فیلم وارد میشود. سمفونی تهران را اگر با زندگی معاصر هم مقایسه کنید میبینید که این رابطه دوطرفه کماکان برقرار است. متاسفانه از این دست فیلمها کم داریم که به ما بگوید تهران در یک دوره تاریخی خاص چه شکل و شمایلی داشته است.
در ادامه صدر عاملی در پاسخ به سوال یکی از حضار در مورد استمرار فضای شهری به تصویر کشیده شده در سمفونی تهران و نقش فیلمساز در این شرایط گفت: در حال حاضر فقط مدل ماشینها عوض شده و شاسیها بلندتر شده است وگرنه همان بینظمی سابق در شهر برقرار است. فیلم نگاهی آرمانگرا دارد، از جنس دروغهایی که آدم دوست دارد راست باشد. در این فیلم قصد داشتم نگاهی تلخ اما با لحنی بذلهگو و با روایتگری یک کودک به شهر داشته باشم. مخاطب این فیلم هم کودکان و نوجوانان بودند. این فیلم دچار سانسور و قلع و قمع شد، امیدوار بودم تولید چنین فیلمهایی توسط دیگران ادامه پیدا کند ولی متاسفانه با برخوردهایی که با آن صورت گرفت، این اتفاق نیفتاد. ذکات هر فیلمساز و نویسندهای پرداختن به این موضوعات تاثیرگذار و آموزشدهنده است. در فیلم دنبال چیز پیچیدهای نبودم و صرفا میخواستم ضرورت آموزش نظم از دوران کودکی را گوشزد کنم. متاسفانه شهرداری تهران برنامهای برای بهکار گرفتن فیلمسازان در راستای حل مشکلات شهری ندارد. در زمان ساخت فیلم هم نه بنیاد فارابی و نه شهرداری تهران ما را تشویق نکردند.
کارگردان «من ترانه پانزده سال دارم» در پاسخ به سوالی در مورد بهترین دوره فیلمسازیاش گفت: پرسش دشواری است اما فکر میکنم دهه 70 تا اوایل دهه 80 دوره مطلوبتری بود که در آن بهرغم قوانین و محدودیتهایی که وجود داشت، به کشف و شهود در سینمای ایران دست میزدیم. اما پس از آن و بهطور ناگهانی همه چیز حالت سادهانگارانه پیدا کرد. فیلمسازان زیادی وارد عرصه شدند که سینما را دستکم گرفتند و فراموش کردند که تلهفیلم با سینما فرق دارد. سینما عظمت، شکوه و دشواریهای خودش را دارد و باید آن را جدی گرفت تا بتوان مردم را برای تماشای فیلم به سالنها کشاند.