به گزارش گروه جوان و جامعه خبرگزاری برنا ، حادثه سه ماه پیش رخ داد ، در خیابان گاندی تهران ، رو به روی یک آموزشگاه زبان ، شاهدان حادثه با صدای کمک دختر جوان به خیابان آمدند. او در لحظه های آخر زندگیش از مردم کمک می خواست تا به دادش برسند و از مرگ نجات یابد . پسر جوان ، خودرو دختر را دزدیده از روی دختر رد شده و قصد فرار داشت .
دختر خون آلود بر زمین افتاده بود که تعدادی از بچههای آموزشگاه بهدنبال سارق که خودرو پژو 206 دزدیده و در حال گریختن از محل بود دویدند ولی نشد که از فرارش جلوگیری کنند .امدادگران اورژانس به سرعت به محل رسیدند ، نرگس را به بیمارستان رساندند اما پزشکان اعلام کردند ، دچار مرگ مغزی شده است و امیدی به بازگشت به زندگی برایش نیست .
پدر و مادر دختر 23که نرگس نام داشت به بیمارستان که رسیدند در میان اشک و ناله و غم رضایت دادند تا دخترشان که مرگ مغزی شده و دیگر به زندگی برنمی گردد اعضایش اهدا شود .
با اعلام مرگ مشکوک دختر جوان پلیس در محل حاضر شد . جسد مورد معاینه کارشناسان پزشکی قانونی قرار گرفت .شکستگی جمجمه،آثار شکستگی در تنه و دست و پا و کبودی بر بدن دختر 25 ساله مشهود بود.
پدر نرگس به ماموران گفت :«نرگسم از نخبگان کشور بود ، تاکنون چند اختراع به ثبت رسانده است. او هر روز به آموزشگاه زبانی که روبه روی محل حادثه بود می رفت ،هیچ وقت هم از اختلافی با کسی صحبت نکرده بود »
ادامه تحقیقات نشان داد :در خودروی ربوده شده نرگس دو گوشی تلفن همراه و لپ تاپش بود که آنها نیز به سرقت رفته بود.
ماموران متوجه شدند ،یکی از همکلاسی های آموزشگاه زبان نرگس که پسری 27 ساله به نام افشین بود آخرین نفری بوده است که با نرگس در آن لحظات حرف زده است . افشین به مرکز پلیس فرا خوانده شد و وی چنین گفت :« وقتی حادثه رخ داد به سمت نرگس که روی زمین خون آلود افتاده بود دویدم ، سخت حرف می زد ، نفسش بریده ، بریده شده بود ، در همان لحظه ها گفت : پسر جوانی بود ، می خواستم خودروام را پارک کنم به سمتم آمد ، گفت کمک کنم تا خودور را پارک کنید ، فکرکردم قصد کمک دارد ، اما مرا زد و خودرو ام را دزدید »
با به دست آمدن این سرنخ دستور بررسی فیلم دوربین های مداربسته بانک ها و مغازه محل صادر شد.در این تحقیقات بود که چهره سارق شناسایی شد ولی هیچ کدام از اعضای خانواده و همکلاسی های نرگس آن جوان سارق را نشناختند.
ردیابی تلفن های همراه نرگس که در خودرو جا مانده بود هم به ردی از سارق نرسید تا اینکه سه هفته از زمان حادثه گذشت ، آن زمان بود که مخابرات خبری تازه برای پلیس داشت ، یکی از گوشی های متوفی فعال شده بود . پلیس فردی که تلفن همراه نرگس در اختیارش بود بازداشت کرد ، او نیز مدعی شد گوشی را از پسر 25 ساله ای خریده است که هیچ نشانی از او ندارد ، فروشنده تنها دو خط تلفن همراه به آنها داده است .با بررسی شماره ها مشخص شد قاتل تلفن های نرگس را در اختیار خریداران گوشی قرار داده است.
عکس متهم به قتل از سوی دو خریدار گوشی شناسایی شد ،آنها مدعی شدند چهره فروشنده با عکس شباهت زیادی دارد. با توجه به این که این افراد در سرقت دخالتی نداشتند با تعهد آزاد شدند.
سه ماه از قتل نرگس گذشت و هیچ سرنخی از قاتل به دست نیامده بود. تا این که مرد جوانی با اعلام شکایت مدعی شد دو سرنشین خودرو پژو نقره ای رنگ به بهانه تماس، تلفن همراه او را گرفته و پس از سرقت پا به فرار گذاشته اند. با بررسی شماره خودروی که از سوی شاکی اعلام شد ماموران دریافتند خودرو سارقان متعلق به نرگس است .
عکس متهم فراری به مرد مالباخته نشان داده شد ، مرد بلافاصله او را شناخت و اعلام کرد این فرد سارق تلفن همراهش است. با ردیابی تلفن سرقت شده جوان 30 ساله شناسایی و دستگیر شد.
او در بازجویی ها منکر سرقت گوشی شد و ادعا کرد گوشی را از مرد دست فروشی به قیمت 30 هزار تومان خریده است.
مرد مالباخته با دیدن سارق او را شناسایی کرد و گفت: راننده خودرو 206 پسر دیگری بود و این مرد در کنار او نشسته بود.
با به دست آمدن این سرنخ پسر جوان لب به اعتراف گشود و گفت: من و همدستم ناصر به مواد مخدر شیشه و کراک اعتیاد داریم، یک بار به اتهام سرقت دستگیر شدیم. این بار نیز با او تصمیم به سرقت گرفتیم. با راهنمایی های متهم، ماموران مخفیگاه ناصر را شناسایی کردند اما پدر و مادر او مدعی شدند برای ترک به کمپ ترک اعتیاد رفته است. با شناسایی کمپ مورد نظر ناصر بازداشت و به دادسرا منتقل شد.
بازجویی ها از ناصر آغاز شد ، دراین مسیر تحقیق به سرقت گوشی تلفن همراه اعتراف کرد.ولی حاضر به اعتراف به سرقت خودرو نرگس نبود ،ادامه بازجویی ها سکوت او را شکست و به سرقت مرگبار خودرو نرگس و قتل وی نیز اعتراف کرد .
«روز حادثه ،با نامزدم بهاره قرار داشتم. چند وقتی بود با او در خیابان آشنا شده بودم. بهاره در مقابل رستورانی منتظرم بود ، قرار بود تا 40 دقیقه دیگر او را ملاقات کنم. به مادرم زنگ زدم تا خودرواش را بگیرم اما او مدعی شد کار دارد و نمی تواند خودرو را به من بدهد. علاقه شدیدی به بهاره داشتم ، تصمیم گرفتم با خودرو پیش او بروم حتی اگر مجبور به سرقت شوم.»
او با بیان این اعترافات چنین ادامه داد :«در خیابان گاندی پرسه می زدم ، دیدم دختر جوانی در حال پارک خودرو است. با خوشرویی به سمتش رفتم ، پیشنهاد پارک خودرو را دادم، او هم قبول کرد. داشت با تلفن همراه صحبت می کرد. همین که سوار خودرو شدم دنده عقب به او کوبیدم و پرتاب شد. آیینه را نگاه کردم دیدم سرش سمت لاستیک است. فقط به فکر بهاره و دیدن او بودم به همین دلیل دنده عقب گرفتم که فرار کنم؛ فکر می کنم از روی بدنش رد شدم.»
متهم این را گفت و ادامه داد :«با چند خودرو تصادف کردم ، چند نفری دنبالم کردند تا دستگیرم کنند اما موفق به این کار نشدند. سر قرار حاضر شدم ،چند روزی با ماشین این سو و آن سو رفتیم. بهاره از وقوع قتل خبر ندارد. فقط به دوستم گفتم خودرو را از کنار خیابان سرقت کرده ام.»
با کشف خودرو صحنه قتل بازسازی شد. وقتی ناصر فهمید یکی از نخبه های کشور را به قتل رسانده در آخرین دفاع از خود گفت: هیچ دفاعی ندارم ، امیدوارم پدر و مادر دختر جوان من را ببخشند.