خبرگزاری برنا ایلام، اما مقوله ی اصلی در این بحث منفورترین حلال خدا یعنی طلاق است. عاملی که جامعه را دچار انواع انحرافات و نابسامانی ها میکند. طلاق واژه ای که همه از آن تنفر دارند ولی گویا خداوند آن را حلال قرار داده تا حادثه های بدتری جلوگیری کند.
دوشخص در کنار هم با ایده ها و افکار متفاوت. تحمل عقیده و تفکر انسانی دیگر که ممکن است برای دیگری تنفر آور باشد.
تا قبل از ازدواج ما تمام و.کامل صاحب اندیشه و افکار خودمان هستیم. اما پس از ازدواج باید از پنجاه درصد افکار و اندیشه هایمان بگذریم. اینجاست که بحث جدایی و طلاق پیش میآید.
چرا دو نفر که با عشق و علاقه قلبی چتر ازدواج را روی سر خود می گسترانند پس از مدت کوتاهی به بن بستی میرسند که جز جدایی راهی ندارند؟
در بررسی علل طلاق درجامعه به عوامل متعددی میتوان اشاره کرد:
اول، تفاوت یا برآورده نشدن انتظارات دوطرف؛ شاید مهمترین علت طلاق همین عامل یعنی عدم شناخت کافی از همدیگر و تفاوت انتظارات بین طرفین باشد. ازدواج های احساسی و بدون شناخت، انتخاب های عجولانه، انتخاب های بدون تحقیقات کافی، احساسات صرف و عدم بهره بردن از عقل و آگاهی، خودخواهی ومنیت طرفین، عدم قبول طرف مقابل بعنوان انسانی که صاحب تفکر و اندیشه ای خاص است، همه از علل انتخاب طلاق هستند.
دوم.، پایین بودن میزان شناخت ازهمدیگر؛ دوطرف باید کاملا به شناخت ازهمدیگر برسند. تحقیقات لازم را انجام دهند و به شناخت محدود دوران آشنایی اکتفا نکنند.در این مرحله خیلی ازمسایل روشن میشود.پیرمرد روستایی وبیسوادی در محل ما زندگی میکند. زمانی که برای دخترش از اصفهان (هم دانشجو) خواستگار امد، شخصاً وعلی رغم مخالفت دیگران راهی اصفهان شد ودر محل زندگی پسر یک هفته به تحقیقات خانه به خانه پرداخت و تا به نتیجه نرسیده بود با ازدواج دخترش موافقت نکرد.
سوم.، رقابت ها و چشم وهم چشمی ها؛ امروزه رشد تکنولوژی و افزایش سطح نیاز ها و ورود وسایل جدید به زندگی سبب ایجاد رقابتی کاذب دربین همه وبخصوص دختران و زنان جوان شده و عدم توانایی مردان در برآورده کردن این نیازها سبب اختلافات عمیقی میشود که درنهایت به طلاق می انجامد.
چهارم.، نداشتن صداقت و مسایلی که قبل از ازدواج طرفین از هم پنهان داشته اند؛ موارد ومسایلی که طرفین ازهمدیگر پنهان کرده اند، دوستی ها چه در دنیای مجازی وچه در عمل. و... برخی بیماری ها، اعتیاد، ارتباطات خاص و.. همه سبب ایجاد اختلاف میشوند. صداقت مهمترین عامل در زندگی مشترک است. چه بسا مسایلی که در ابتدای آشنایی بیان شود مطمئناً هزینههای کمتری دارند.
پنجم.،خانواده های طرفین، دخالت ها و.کارشکنی ها؛ این مورد هم از مواردی است که آسیب های جبران ناپذیری به بنیان ازدواج میزند. طرفین باید ضمن حفظ احترام خانوادههای همدیگر از دخالت های بیمورد جلوگیری کنند.
ششم.، دنیای مجازی ماهواره. اینترنت، موبایل، واتساپو غیره؛ امروزه این مورد بسیار بر زندگی خانواده ها سایه افکنده و همدمی وهمنشینی افراد جای خود را به موبایل و ماهواره و بخصوص واتساپ و.... داده و زن و مرد مانند دو جسم بدون روح در کنار هم ساعت ها مشغول گشت وگداز در اینترنت هستند و.کمتر توجهی به طرف مقابل دارند.
هفتم.، مسائل اقتصادی، پول، درآمد وغیره؛ اینمورد هم تاثیرات فراوانی در زندگی طرفین دارد. وجود افرادی که یکشبه به ثروت های نجومی میرسند و ماشین های آنچنانی سوار میشوند و از طرفی افرادی که شب و روز تلاش میکنند تا لقمه نان حلالی کسب نمایند وهرگز به این ثروت ها نمی رسند سبب ایجاد نارضایتی در خانواده ها شده و.به اختلاف منجر میشود.
میتوان با اندکی شناخت و پایین آوردن سطح انتظارات به ازدواج کمک کرد و.بنیان آن را استحکام بخشید.
هفته ی پیش رو هفته ی جوان و هفته ی بدون طلاق نامگذاری شده است. دو مقوله ای که از اساسی ترین هستند. موضوعات جامعه درحال گذار ایران هستند. ایران جامعه ای جوان، پویا و در دوران گذار از سنت به مدرنیسم با مسائل و مشکلات فراوانی روبرو است. نامگذاری هفته ای بنام جوان وبه تبع آن هفته ی بدون طلاق از موضوعاتی است که میتواند محل بحث و تبادل نظر کارشناسان و عالمان اجتماعی قرار گیرد..
جوانان، قشری هستند که اگر مشکلات آنها حل شود شاید جامعه به ثبات برسد. قشری که عامل اصلی پیشرفت ویا پسرفت جامعه میشوند. در یک نگاه متوجه می شویم که ازدواج، طلاق، اشتغال، بیکاری، تحصیل، دانشگاه، ورزش، اعتراض، ثبات، آرامش و.... همه مربوط به این قشر میباشد..
قطعا کشور و جامعه ای درسطح جهانی موفق تر است که بتواند از این انرژی استفاده حداکثری داشته باشد، جوامعی که دچار رکود وانحطاط میشوند کمتر به نسل جوان و انرژی نهفته در آن توجه دارند.
در هفته جوان و هفته بدون طلاق باید همه دست به دست هم دهیم و.بدون ایجاد هیاهو و تبلیغات کاذب تلاش کنیم تا جوانان، این سرمایه های آینده مملکت زندگی آرام و بدور از تنشی را داشته باشند.
مجتبی شیرخانی، روزنامه نگار