**براى شروع خودت را براى خوانندگان همراه معرفى کن...
اول خط هر کلام نام بلند خدا...
محمدحسین صفرعلیزاده هستم. بیشتر دوستانم مرا به اسم محمد علیزاده میشناسند. متولد ۱۵اسفند۱۳۶۶ و فارغ التحصیل حقوق اصالتا کرمانیام و در حال حاضر نیز دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق عمومی میباشم.
**به خاطر دارم قبلا بیشتر در عرصه تردستى و شعبده بازى فعال بودى، چه شد که وارد عرصه مجرىگری شدى؟؟
از سن ۱۰ سالگی وارد کار هنر شدم و کار تئاتر را با استاد عزیرم آقای آشوب شروع کردم ولی به خاطر علاقه شدیدم به شعبده بازی تئاتر را رها کردم. من حدودا ۱۰ سال به طور جدی این هنر را دنبال کردم و در کنار کار شعبده تو جشنهای کوچک کار مجریگری هم انجام میدادم و بعد کم کم اتفاقات خوبی افتاد و الان بیشتر در زمینه اجرا مشغول به فعالیت هستم.
**آیا در عرصه اجرا و مجرى گرى الگوى خاصى دارى؟؟
من عاشق کار مجریگری هستم. وقتی که با مخاطبین ارتباط برقرار میکنم آرامش پیدا میکنم. وقتی که وارد این کار شدم برایم بسیار لذتبخش بود اما سعی کردم از کسی تقلید نکنم و خودم باشم. دوست نداشتم وقتی اجرا میکنم مردم بگویند شبیه فلانی اجرا میکند.ولی همیشه سعی کردم از تجربیات بقیه عزیزانی که در این عرصه فعالیت میکنند استفاده کنم و همیشه احترام تمام دوستان را داشته باشم. همینجا یک تشکر هم بکنم از تمام عزیزانی که خیلی بهم کمک کردند. بیشتر از اینکه الگو داشته باشم و بخواهم از کسی تقلید کنم سعی کردم از تجربیات پیشکسوتان استفاده کنم.
**فکر می کنى یک مجرى خوب چه پارامترهایی را باید رعایت کند و همچنین توضیح بده براى یک اجراى خوب شرایط باید چگونه باشد؟
یک مجری خوب باید بتواند در مرحله اول اعتماد به نفسش را افزایش دهد و با تماشاچی ارتباط برقرار کند و وقتی توانست تماشاچی را جذب خودش کند کمی از کارش راحتتر میشود تا اینکه بخواهد هرموقع روی استیج میاد از مخاطبین درخواست کند که حواسشان به صحبتهایش باشد.
واسه اجرای صحنه اول باید صدابرداری خوبی تو محل مراسم وجود داشته باشد. وقتی این موضوع ردیف باشد بخش عمده ای از کار حل شده است. به نظر من بعدز جو حاکم بر مراسم و حس و حالی که تماشاچیان دارند روی اجرا تاثیر زیادی دارد و هرچی پر انرژی تر باشند مطمئا اجراهم بهتر میشود تا اینکه بخواهند همینجور بی حال و رسمی بنشینند. البته بستگی به نوع اجراهم دارد. من منظورم شور و انرژی در مراسمهای جشن هست ولی همایش و سمینار جوری هست که جو حاکم کمی سنگین تر است
.
**اگر به چند سال پیش برگردى بازهم سراغ اجرا خواهى رفت؟
اگر برگردم به چند سال پیش بازهم سراغ کار اجرا خواهم رفت چون واقعا لذت میبرم از این کار و عاشقانه دوستش دارم اما فقط سعی میکنم که از تجربیاتی که بدست آوردم بیشتر استفاده کنم.
**چه توصیه اى به جوانان علاقه مند به مجرى گرى دارى؟
البته من خودم هنوز جوان هستم و به خودم اجازه نمیدهم که بخواهم به دوستان عزیزم چیزی بگویم ولی به عنوان یک راهنمایی عرض میکنم نه تنها کار اجرا بلکه هر کار دیگه ای را که میخواهند شروع کنند اصولی شروع کنند. برای اجرا یکی دوتا موسسه کلاس مجریگری و گویندگی فن بیان برگزار میکنند. نمونهاش باشگاه خبرنگاران جوان که خود من هم اونجا بودم. افتخار میکنم که شاگردی شخصی را داشتم که بسیار دانشمند است و اینقدر ایشان عزیز هستند که میتوانم بگویم در بحث اجرا همیشه به من کمک کردند و کنارم بودند.
بله سرکار خانم نارویی همیشه همراه من بودند توی تمام مراحلی که در اجرا گیر میکردم. از این فرصت میخواهم استفاده کنم و تشکر ویژه داشته باشم به خاطر تمام زحماتی که به ایشان دادم.
کلاسهای مجریگری، فن بیان، گویندگی و... میتواند کمک کند تا اگر قصد ورورد به این حیطه را داریم هدفمند وارد شویم.
من قبل از اینکه کلاس برم کار اجرا انجام میدادم ولی بعد از گذراندن دوره آموزشی متوجه شدم که این آموزش چقدر به من کمک کرده و مفید بوده است. تجربه صحنه و اجرا به علاوه آموزش علمی و اصولی در مجموع میتواند به شما کمک کند که خوب اجرا کنی.
**صحبت پایانی...
اول میخواهم از چند نفر خیلی تشکر کنم چون واقعا به من کمکم کردند. نفرات اول پدر و مادرم هستند که همیشه چه وقتی کار شعبده انجام میدادم و چه الان همیشه کنارم بوده و حمایتم کردند. دستشان را میبوسم. نفر دوم داداشم آقای مجتبی صفرعلیزاده که میتوانم بگویم واسه اولین بار ایشان من را روی صحنه بردند و بهم اعتماد بنفس دادند و حمایتم کردند. نفرات بعدیام باز هم میگویم سرکار خانم نارویی بزرگوار استاد عزیزم در زمینه اجرا و دوست و همکار گلم آقای محمدعلی محیآبادی که شاید کسی که باعث شد من توی کار هنر بمانم ایشان بود و از من همیشه حمایت کرد و همچنین میخواهم از تمام دوستان هنرمندم تشکر کنم همه کسانی که سالیان سال هست که باهم برنامه میریم و از خدا میخواهم که همیشه سالم و تندرست باشند بخاطر اینکه کارشان شاد کردن دل مردم است. اما گلایهای هم از چند تن از دوستان دارم. زمانی که من وارد این کار شدم خیلیها سنگ جلوی پای من انداختند و کنایه زیاد بهم زدند و حرف و حدیث زیادی بهم رسید اما خدا شاهد است همیشه علیرغم اینکه میدانم چه کسانی بودند ولی بهترین آرزوها را برایشان داشتم و همیشه سعی کردم از تجربیات و هنرشان استفاده کنم.
این هم یک بیت شعر پایانی:
چو وا نمیکنی گره ای خود گره مباش
ابرو گشاده باش اگر دستت گشاده نیست
همیشه قرار نیست آدم کمک مالی کند به یکی تا به وی بگویند بخشنده. به دیگران لبخند، محبت و عشق هدیه بدهیم.
یا علی