صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

مرضیه برومند: کاسب‌هایی از جنس مرتضی احمدی کم شده‌اند و کاسبانی از جنس حسن پورشیرازی برج‌دار شده‌اند!!!

۱۳۹۵/۰۸/۱۰ - ۰۹:۲۲:۵۵
کد خبر: ۴۷۶۳۸۷
دهم آبان ماه سالروز تولد مرتضی احمدی است؛ بازیگر، صداپیشه و خواننده ای که جزو بااخلاق ترین هنرمندان این دیار بود.

به گزارش خبرگزاری برنا، مرضیه برومند کارگردان زن سینما و تلویزیون که سابقه همکاری و رفاقت دیرین با این هنرمند را داشت به بهانه سالگرد تولد او یادداشتی را نوشته و در این یادداشت از مرام و اصالت این هنرمند سخن گفته است.

متن کامل این یادداشت را بخوانید:

مردانه پای حرفش می‌ایستاد

آقای مرتضی احمدی از آن دسته افرادی بودند که با رفتن‌شان از این دنیا، یک فرهنگ را با خودشان بردند. و دریغ و افسوس که از این فرهنگ کمتر به ما و نسل‌های بعد چیزی رسید. مخصوصا جوان‌های این روزها که باید منش، اخلاق و جوانمردی نسبت به کار و دیگران را از گذشتگان بیاموزند. در تاریخ کشورمان ما بزرگانی داشته‌ایم که جای منش آنها خالی است. بزرگانی که با عزت و آبرو زندگی کردند. آقای مرتضی‌احمدی اخلاق حرفه‌ای داشتند. ایشان بسیار انسان مودب، وظیفه‌شناس، بلند نظر و در یک کلام انسان خیلی دوست داشتنی‌ای بودند. به غیر از اینکه افتخار داشته‌ام در چندین کار با آقای «مرتضی ‌احمدی» همکاری داشته باشم، رابطه‌ای دوستانه بین من و ایشان برقرار بود. آقای احمدی هر چند وقت یک‌بار به من تلفن می‌کرد و جویای احوال یکدیگر می‌شدیم که در این کار هم ایشان پیشقدم بود و حال و احوال من و دیگر دوستان‌مان را مرتب و با‌حوصله می‌پرسید.

ادبیات متفاوت

اما نکته‌ای که من از آقای احمدی به یاد دارم و همیشه باعث می‌شود ایشان در یاد من زنده باشد، گذشته از اشعاری که ایشان داشتند و می‌خواندند، عبارات و کلماتی است که از ایشان باقی مانده و برای من خیلی جالب است. برای مثال ایشان به جای اینکه از کلمه مفت و مجانی استفاده کنند، می‌گفتند «مفت‌کلسی» یا به جای اینکه از کلمه سیلی استفاده کنند، می‌گفتند «چپلن‌چورنی» که وقتی آقای احمدی این کلمه را می‌گفت قشنگ صدای سیلی را برای اطرافیان تداعی می‌کرد. این نوع صحبت کردن آقای مرتضی‌احمدی خیلی بامزه بود. ایشان در سریال «آرایشگاه زیبا» از این کلمه‌ها خیلی استفاده می‌کرد و من هم همچنان بعضی از این کلمات را در زندگی روزمره‌ام به کار می‌برم.

کاسب‌هایی از جنس مرتضی‌ احمدی کمرنگ شده‌اند و به جای آن کاسب‌هایی با بازی حسن ‌پور‌شیرازی برج‌دارند

صحبت “آرایشگاه‌ زیبا” شد و یاد نقش آقای مرتضی‌احمدی در این سریال افتادم. نقش آقای احمدی در این سریال که کاسبی درستکار، واقعی و خیرخواه بود خیلی خوب به ایشان نشسته بود و در مقابل ایشان، کاسب جدیدی بود که نقش او را آقای حسن‌ پورشیرازی بازی می‌کرد که بازی این دو مقابل یکدیگر خیلی جالب شده بود. الان که ٢٦ سال از پخش این سریال می‌‌گذرد، کاسب‌هایی از جنس مرتضی‌ احمدی در آرایشگاه زیبا در جامعه کمرنگ شده‌اند و به جای آن کاسب‌های ناصرخان با بازی حسن ‌پور‌شیرازی الان همین‌هایی هستند که برج‌ها را در شهر دارند.

وقتی آقای احمدی به خاک سپرده شد، منش او نیز به خاک سپرده شد

هرچند که یاد و نام آقای‌احمدی در بین ما زنده است و ایشان هم خود همت کرد کتاب و آلبوم موسیقی از خود به جا گذاشت که همین چیزها تبلور فرهنگ گذشته شهر و مملکت است اما آنچه در این چند خط می‌خواهم بیان کنم و باعث حسرت و افسوس است، نبود منش این افراد در جامعه است. وقتی آقای احمدی به خاک سپرده شد، منش او نیز به خاک سپرده شد. در روزگار کنونی دیگر خبری از منش و مرام افراد قدیمی در جامعه نیست.

آرایشگاه زیبا

قدیم‌ها اخلاق ‌حرفه‌ای در بین بازیگران وجود داشت

آن قدیم‌ها وقتی بازیگری قول می‌داد که در نقشی بازی می‌کند، مردانه پای قولش می‌ایستاد یا اگر کارگردانی به بازیگر پیشنهاد بازی می‌داد و آن بازیگر نمی‌توانست در آن نقش بازی کند، نفر بعدی که کا‌ر‌گردان به او پیشنهاد کار می‌داد، می‌رفت از نفر اول برای شروع به کار در آن نقش اجازه می‌گرفت. اما این روزها ماشاءالله هزار ماشاءالله بازیگران کار را از دست هم قاپ می‌زنند، بی‌احترامی می‌کنند، نقش دزدی می‌کنند.

قدیم‌ها اخلاق ‌حرفه‌ای در بین بازیگران وجود داشت و مسوولیت قبول می‌کردند اما در این روزگار برعکس شده است. الان سوپراستارها را صبح که آفیش کنی، ظهر سر صحنه می‌آیند. با دیگر همکاران سرصحنه بدرفتاری می‌کنند در صورتی که قدیمی‌هایی چون آقای مرتضی ‌احمدی به دیگر همکاران خود کلی عزت و احترام می‌گذاشت و در نتیجه این رفتار فضای خوبی به وجود می‌آمد. من از کارکردن با افرادی چون مرتضی احمدی لذت می‌بردم.

رقیه چهره آزاد  به من گفت ننه زودتر نقش من را بگیر، یه وقت من می‌میرم و کارت نصفه نیمه می‌ماند

خدا رحمت کند خانم «رقیه چهره‌آزاد» را. وقتی که ایشان سکته کردند و بستری شدند در حال بازی در فیلم «الو الو من جوجوام» بودند. چند سکانس بیشتر از فیلم باقی نمانده بود که این اتفاق برایشان افتاد. روی همان تختخواب به من گفت که ننه زودتر نقش من را بگیر، یه وقت من می‌میرم و کارت نصفه نیمه می‌ماند. فکر می‌کرد می‌میرد و نمی‌خواست کار من نصفه بماند. مسوولیت‌پذیر بود.

اصالت به‌شدت زیر سوال است

قدیم‌ها آدم‌ها این‌طوری بودند. شریف و درجه یک بودند. همین آقای رشیدی که شوهرخواهر من بود، می‌دیدم که با چه مسوولیتی سعی می‌کرد منظم و مرتب باشد. نسل این افراد اصالت داشت. حالا اصالت به‌شدت زیر سوال است و من از این موضوع متاسفم. قدیمی‌ها عشق به کار داشتند. اما حالا چی؟ جوانان باید یاد بگیرند که وقتی کسی وارد کار فرهنگی می‌شود باید با عشق و اخلاق کار را انجام دهد و احساس مسوولیت داشته باشد. جای مرتضی ‌احمدی در این روزگار در بین ما بسیار سبز است. همچنان ما در پرتو حضورشان هستیم و از دانسته‌ها و گنجینه حرفه‌ای که در سینه داشتند و برای ما به جا گذاشتند، استفاده می‌کنیم.

نظر شما