صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

"روباه شنی"نامزدجایزه جلال شد

۱۳۹۵/۱۰/۰۲ - ۰۸:۳۳:۱۴
کد خبر: ۴۹۶۷۴۸
نامزدهای نهمین دوره جایزه ادبی جلال در بخش رمان و داستان کوتاه در حالی معرفی شدند که کتاب «روباه شنی» اثر محمد کشاورز نویسنده شیرازی نیز در میان نامزدهای دریافت جایزه به چشم می خورد.
به گزارش خبرگزاری برنا از فارس، «بازار خوبان» نوشته آرش صادق بیگی از نشر نگاه، «راز شکیب» نوشته ابراهیم مهدی زاده از نشر ثالث، «زرد کادمیوم» نوشته مرسده کسروی از نشر ثالث و «مردن به روایت مرداد» اثر مرجان صادقی از نشر ثالث رقیبان محمد کشاورز برای دریافت گرانترین جایزه ادبی ایران در بخش داستان کوتاه هستند؛ گرچه امسال میزان جایزه از ۱۱۰ سکه به ۳۰ سکه تقلیل یافته است.
محمد کشاورز در «روباه شنی» به سراغ آدم‌هایی می‌رود که برای فرار از تکرار و تنهایی، به شی‌ای یا خاطره‌ای پناه می‌برند، آدم‌هایی که ارتباط مستقیم و بی‌واسطه‌ای با یکدیگر ندارند و اشیا و خاطرات، واسطی بین آنهاست.
در داستان اول این مجموعه، شاهد مواجهه انسان با طبیعت وحشی هستیم که زندگی شهری حائلی بین این دو است. نویسنده به خوبی، تصور انسان شهری از طبیعت و طبیعت‌دوستی و ناتوانی او در رویارویی واقعی با آن را به تصویر می‌کشد؛ اشیا و حیوانات نیز، به عنوان واسطه ای بین انسان و فقدان‌های او، در اکثر داستان‌های این مجموعه به چشم می خورد.
در داستان «پرنده‌باز» و «روباه شنی»، حیوانات و در داستان «گلدان آبی، میخک‌های سفید» و «زمین-بازی»، اشیا، نقش تعیین کننده‌ای در روابط آدم‌ها با یکدیگر و یا با گذشته‌شان دارند؛ یکی از برجسته ترین عناصر داستان‌های این مجموعه، تعلیق است.
از آنجایی که تعلیق به تنهایی برای ایجاد کشش در داستان، کافی نیست، نویسنده با ایجاد رخداد عینی، خواننده را نیازمند به روایت و نقل می‌کند و سپس به کمک عناصر دیگری مثل شخصیت پردازی، فضاسازی و تصویر، مخاطب را نه به خود اتفاق، بلکه به چرایی آن مشغول می‌کند؛ علاوه بر این با روایت بحران، در شروع، و سپس، پرداختن به داستان، پیش از وقوع بحران، خواننده را جلوتر از شخصیت‌های داستان قرار می‌دهد و با خواننده محور کردن آن، لذت انتظار را برای مخاطب، در مواجهه شخصیت‌ها با بحران، فراهم می‌آورد.
نویسنده در کتاب «روباه شنی» در مواقعی که خواننده نزدیک به پیش‌بینی رخدادها می‌شود، از عنصر غافلگیری استفاده می‌کند و از خواننده پیشی می گیرد؛ اینگونه، تعادل داستان بین خواننده محوری و نویسنده محوری حفظ می‌شود. مثلا در داستان «هشت شب، میدان آرژانتین»، نویسنده، عنصر غافلگیری را در متن می‌آورد و از خواننده جلوتر حرکت می‌کند؛ هرچند داستان دچار پرگویی می شود و عناصری که در جهت پیش برد داستان نیستند، مانند دو دوست، وارد متن می‌شوند، اما نویسنده با استفاده از عنصر غافلگیری، کشش روایی را تا به آخر حفظ می‌کند.
محمد کشاورز در کتاب تازه‌اش «روباه شنی» نیز همانند «بلبل حلبی» و «پایکوبی»، سعی بر به‌هم‌ریختن نگاه عادت‌شده، فریزشده‌ و آسان‌گیر آدم‌ها در تحلیل مسائل انسانی دارد و سعی دارد با آشنایی‌زدایی از پدیده‌ها، کاراکترها و واژگان، آن عادت‌های مالوف را به هم زند و نوع سومی از نگاه را جایگزینِ آن ‌کند.
کشاورز معتقد است نویسنده با وارد کردن امر غریب، وضع تثبیت‌شده در داستان‌اش را به هم می‌زند و با خلق موقعیت‌های تازه و عبور از معبر آنها، لایه‌هایی غریب‌تر و ناشناخته‌تر از آدم‌ها را نشان می‌دهد. نویسنده‌ «بلبل حلبی» معتقد است ما امروز در وضعی سیال به سر می‌بریم و پدیده‌های جهان دیگر در قالب رئالیسم اجتماعیِ سابق دهه نمی‌گنجد. بنابراین او به عنوان نویسنده تلاش می‌کند تا آن فرم از رئالیسم اجتماعی را به‌هم زند و نگاهی تازه‌تر به داستان رئال بخشد.
کشاورز در سال ۱۳۷۴ هم برنده‌ جایزه‌ ادبی گردون برای داستان «شهود» از مجموعه داستان پایکوبی شد.؛اختتامیه نهمین جایزه جلال آل‌احمد، ۴ دی‌ماه از سوی بنیاد شعر و ادبیات داستانی در تالار وحدت برگزار می‌شود.
نظر شما