روز سختی سپری شد، شوکی که از همان آغازین ساعات کاری روز نه یک شهر که یک کشور را در آغوش گرفت و تا آخرین دقایق شب رها نکرد، دی ماه تلخ را تلخ تر به پایان برد. مردم در حالی به خواب اول بهمن رفتند که هنوز نمی دانند چند "مرد" جان خود را روز آخر دی از دست داده اند و عمق فاجعه تا کجاست؟ در این میان اما این حادثه درس هایی به همه داد که تنها چند نکته آن در این نوشتار می آید، باشد که با گذشت چند روز، فاجعه امروز فراموش نشود و با آسیب شناسی درست و اصولی مانع بروز چنین حوادثی شد.
یکم: حادثه پلاسکو یکبار دیگر نشان داد چقدر سیستم رسانه ای کشور در شرایط بحرانی ضعیف و بی تجربه است، بیشتر نشان داد که چقدر رسانه های رسمی تحت تاثیر فضای مجازی هستند. یکی از وظایف خبرنگاری و روزنامه نگاری حرفه ای کاهش التهاب و هیجان در شرایط بحرانی است اما در حادثه پلاسکو نه تنها این وظیفه انجام نشد بلکه هیجان و التهاب تا حد بی نهایت در رسانه های رسمی افزایش یافت. شاید لازم باشد یک بازنگری جدی در رفتارهای رسانه ای داشته باشیم و از زیر یوغ هیجان بخشی کاذب شبکه های اجتماعی خارج شویم.
دوم: اگر از کار غلط صدا وسیما در استفاده از ابزار مخرب "شهروند خبرنگار" در چنین رویدادهایی بگذریم ولی این سرکوفت زدن به مردم در رسانه ها و رسانه ای ها هم چندان کار درستی نیست. بسیاری از افرادی که در خیابان های اطراف پلاسکو حضور داشتند یا جانشان (یکی از آشنایانشان) در پلاسکو بودند و یا مالشان و این حضور دلواپسانه نه تنها غیر طبیعی نیست بلکه شاید حق آنها هم باشد. صاحب مغازه ای که پولش در پلاسکو است، کارگری که شغلش آنجاست و خانواده ای که آتش نشانش در معرکه است حق دارد دل نگران، در خیابان های اطراف پلاسکو بایستد و ما به عنوان رسانه حق نداریم به این جماعت سرکوفت بزنیم.
سوم: آتش نشانی ما مظلوم است، این موضوع نه امروز که سالهاست برای مردم و مسوولان روشن شده، همان روزی که آتش نشان جوان ما بدور از استانداردهای جهانی و به دلیل کمبود امکانات با یک کپسول هوا و یک ماسک داخل آتش رفت و نفسش به خاطر نجات یک شهروند گرفت تا موضوع مادری که در خیابان جمهوری به دلیل نبود امکانات به زمین پرت شد و تا پلاسکو که اوج فاجعه بود همه فهمیدند آتش نشانی مظلوم است ولی این فهمیدن هیچگاه منجر به رفع ظلم نشد، شاید این حادثه تلنگری باشد برای تکمیل امکانات آتش نشانان، اگرچه گمان نمی کنم چنین شود.
چهارم: این یک فاجعه است وقتی می شنویم تنها کمتر از یک سوم اجناس (نه مغازه ها) بیمه بوده اند! این تفکر که بیمه، دور ریختن پول است، عاقبت به اینجا می رسد که حالا خانواده های زیادی به مصداق بارز کلمه به خاک سیاه می نشینند.
پنجم: مالکان و هیات مدیره پلاسکو اخطارهای آتش نشانی را جدی نگرفته اند، این ساختمان ثروتمند که سهم قابل توجهی در اقتصاد تهران داشت قبول نکرده تجهیز شود، نه این ساختمان که بناهای ثروتمند بسیاری نمی پذیرند، حالا پاسخگوی این کوتاهی و این مصیبت بیش و پیش از همه مالکان و صاحبان آن هستند.
ششم: بهره برداری سیاسی از مصیبت مردم، اطلاع رسانی نیست همکار گرامی، کثافت کاری است، رایی هم که از آن ناشی شود، رای کثیف است، حالا شما به این کثافت کاری می توانید همچنان ادامه دهید.