به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا به نقل از خبرآنلاین، وقتی پلیس پای در خانه سوخته گذاشت با دستور بازپرس جنایی تهران تجسسهای ویژهای کلید خورد و کارآگاهان پی بردند زن جوانی به نام اشرف در غیاب پسرش قربانی سرنوشت آتشینی شده است.
در همان معاینات نخست مشخص شد که اشرف با ضربات چاقو به قتل رسیده و عاملان جنایت برای گمراه کردن مسیر تحقیقات پلیسی جسد و خانه این زن را به آتش کشیدند. از آنجا که یک دوربین مداربسته مقابل در ورودی محل جنایت قرار داشت با دستور بازپرس رودگر تصاویر دوربین هدف بازبینی قرار گرفت. همین سرنخ کافی بود تا پلیس جنایی با بررسی دوربین مداربسته به تصویری از هووی اشرف رسید. این زن که نرجس و کارمند است خیلی زود ردیابی و دستگیر شد.
نرجس ابتدا هرگونه دخالت در جنایت آتشین را نپذیرفت اما آثار کبودی که در بدن وی وجود داشت نشان از یک درگیری و مقاومت بود.
نرجس وقتی دید که هیچ راه انکاری ندارد به ناچار لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت آتشین خود برداشت و گفت: سال 78 با داود همسر قربانی که از بستگانمان است، آشنا شدم و قرار شد با هم ازدواج کنیم اما به تصمیم خانوادهام من با مرد دیگری ازدواج کردم. سرانجام با گذشت چند سال زندگی مشترک به دلیل اختلافات خانوادگی از شوهرم جدا شدم. وی افزود: در سال 91 داود که از بستگانم است وقتی متوجه شد من از شوهرم جدا شدهام به من زنگ زد و گفت که با همسرش اشرف اختلاف دارد و میخواهد از وی جدا شود.
پس از مدت کوتاهی داود به من ابراز علاقه کرد و پیشنهاد ازدواج داد. برای یک ماه به عقد موقت وی درآمدم اما دیدم داود به تعهدات اخلاقی پایبند نیست. از او جدا شدم اما داود دستبردار نبود و این بار به من قول دادکه به تعهداتش پایبند باشد و من برای بار دوم نیز به عقد موقت وی درآمدم.
نرجس گفت: این در حالی بود که مادر و خواهرش میدانستند ما با هم ازدواج موقت کردهایم. از آنجا که من قبلاً در مهدکودک مربی بودم و دوره روانشناسی کودک را گذرانده بودم، داود از من خواست که به عنوان همبازی پسرشان به خانهشان بروم.
من وقتی به خانهشان رفتم همسرش نیز استقبال کرد و حتی در مراحل بعد به درخواست مقتول به خانهشان میرفتم. چون داود با اشرف اختلاف داشت از من خواست که شماره پلاک خودروی همسرش را بردارم و به افراد دیگری بدهم تا برای همسرش پاپوش درست کنند و او براحتی از اشرف جدا شود.
بنابراین صبح روز حادثه برای ارتودنسی به دندانپزشکی که در حوالی خانه داود بود رفتم اما چون هیچ پزشکی نیامده بود، تصمیم گرفتم که برای یادداشت شماره پلاک خودرو به خانه آنان بروم.
از آنجا که از قبل کلید خانه داود را از خانه خواهرش دزدیده بودم و از طرفی میدانستم که اول صبح اشرف پسرش را با خودرویش به مدرسه میبرد با استفاده از آن کلید وارد خانهشان شدم و ناگهان از روی حسادت تصمیم به قتل وی گرفتم و منتظر ماندم تا اشرف به خانه برگردد.
این زن گفت: وقتی وی وارد خانه شد از پشت سر به وی حملهور شدم و با چاقو ضرباتی به او زدم، مقاومت کرد و با من درگیر شد.
زمانی که او را به قتل رساندم برای اینکه گرفتار قانون نشوم و آثار انگشتان خود را از بین ببرم به انباری خانهشان رفتم و مواد مایعی که نمیدانم چه بود برداشتم و روی جسدش ریختم سپس با کبریت جسد را به آتش کشاندم و از خانه بیرون آمد، به خانه خودم رفتم. یک ساعت بعد خواهر شوهرم به من زنگ زد و گفت که خانه داود آتش گرفته و بیا آنجا.
همان لحظه به محل جنایت برگشتم. فقط به خاطر حسادت زنانه اشرف را به قتل رساندم. صبح دیروز، نرجس در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی اصغرزاده تحت محاکمه قرار گرفت و در ابتدای جلسه اولیای دم تقاضای قصاص کردند.
این زن وقتی پشت تریبون دفاع ایستاد، گفت: در مراحل بازجویی تحت فشار روحی و روانی بودم و به ناچار قتل را به گردن گرفتم. من قاتل نیستم. تنها روز حادثه وقتی خواهر شوهرم به من زنگ زد گفت خانه داود آتش گرفته اینجا بیا. وقتی رفتم دیدم که همسرش را نیز به قتل رساندهاند.
انکار این زن در حالی است که اثر انگشت وی بر روی جسد نیز یافت شده است و حتی تصویرش نیز در روز جنایت در دوربین مداربسته وجود دارد.