در طول تاریخ قوم های وحشی فراوانی به ایران تاختند و سال ها با زور شمشیر و زندان بر کشور ما حکومت کردند که مغول و عرب ها از همه معروف تر هستند. این پرسش وجود دارد که آیا دانشمندان و اندیشمندان می بایست تن به مرگ فرزندان بدهند و نیت درونی خود که استقلال ایران است را برملا سازند و یا برای تغییر روحیه و فرهنگ دیکتاتورها و نظام فاسد لازم بود که در قداست حاکم نفوذ کنند و جلوی وحشی گری آنها را بگیرند و راه را برای مبارزه مردم ایران هموار سازند. اگر از آن گروه اندک روشنفکرانی که در آغاز بلوغ مردانه ایستادند و مرگ را پذیرا شدند نامی در تاریخ باقی نیست اما بسیاری از دانشمندان با قوم مغول و عرب همکاری کردند و آثاری از خود باقی گذاشتند که امروزه بهترین سند جهت روشن شدن تاریخ آن روزگار است.
یکی از دانشمندانی که از یک طبقه فئودال توانست به حکومت های جبار وقت نزدیک شود و خدمت کند و استعدادهای نهفته خود را نیز شکوفا سازد علاءالدین ابومظفر عطا ملک جوینی است که در سال 623 قمری در جوین به دنیا آمد. این جوان با استفاده از موقعیت و ممتاز طبقه خود توانست در دوران سلطان جلال الدین آخرین پادشاه خوارزمشاهی و حکومت مغول ها را تجربه کند و با استفاده از استعدادی که دارد تاریخ مغول را بنویسد. امروزه همه کسانی که می خواهند تاریخ آن دوران را مطالعه کنند باید به نوشته های او رجوع کنند و حتی برای شناخت اسماعیلیه هم به آثار او نیاز دارند. برخورد تاریخی مغول ها با اسماعیلیه را به روشنی و زیبایی شرح داده است و از دروغ نوشتن و مدح گفتن مغول ها پرهیز کرده است. شاید اگر شخصیت های بزرگی چون عطاملک جوینی، رشید الدین فضل الله، خواجه نصیرطوسی و حتی برمکی ها به قدرت های متجاوز نزدیک نمی شدند، میزان خسارت به کشور بالا می رفت. اما نباید این را از نظر دور داشت که روشنفکران هر دوره که به حکومت های دیکتاتوری خدمت کرده به آن حکومت ها مشروعیت داده اند و اگر نزدیک نمی شدند به هرز می رفتند. بسیاری از این افراد وابسته به طبقه فئودال و مرفه جامعه هستند و تاریخ ثابت کرده است که نخستین قشری که دست در دست دشمن متجاوز قهار می گذارند طبقه فئودال و سرمایه دار هستند تا بتوانند منافع خود را حفظ کنند. این طبقات در حکومت دیکتاتوری از قدرت دیکتاتورها سود می برند زحمت کشان را استثمار می کنند اما همین که پا به قدرت دیکتاتور متجاوز سست شد زودتر از همه دیکتاتورها را تنها می گذارند و زیر علم دیکتاتور جدید سینه می زنند. در جنگ جهانی دوم اولین طبقه ای که در فرانسه جلوی فاشیسم فرش قرمز پهن کرد سرمایه داران فرانسه بودند.
در سال 654 قمری که هلاکو به خراسان آمد عطاملک به خدمت او درآمد. او را در فتح الموت یاری کرد و فکر جنگ با خلیفه متجاوز را در ذهن این مغول تقویت کرد. تلاش کرد این قوم وحشی را با تاریخ و فرهنگ ایران آشنا سازد و با تاریخ نویسی اجازه ندهد که تاریخ مقاومت ملت ایران و ستم متجاوزین گم شود. تاریخ جهانگشای جوینی که امروزه بهترین سند پژوهش تاریخی است از قدرت گرفتن چنگیزخان آغاز می شود انقراض حکومت خوارزمشاه و سلطنت پسران چنگیز را شرح داده است. عطاملک سعی کرده است حقیقت را بنویسد و خود اعتراف کرده است که در آغاز با ترس می نوشت. اگر گاهی از مغول ها تعریف کرده است باید آن را به حساب روزگار نوشت. تاریخ جهانگشا نشان می دهد که قوم های متجاوز چگونه با بی خردی شاهان ایران تشویق به حمله می شدند. خسارت های جنگ و خرابی ایران در اثر بی خردی و بی سیاستی مشتی حکام نادان بوده است که از قدرت گرفتن مغول ها بی خبر بودند و فکر می کردند دشمنی چون مغول هم مانند زحمت کشان و مردم رنج دیده ایران هستند که می توان با اعدام و قتل و سربریدن ترساند. اگر در آن زمان هم فرزانه ای چون قائم مقام و امیرکبیر بودند شاید می توانستند از جنگ جلوگیری کنند. به قول اخوان ثالث:
ورنه مرداب چه دیده است به عمر
غیرشام و سیه و صبح سپید
روز دیگر ز پس روز دگر
همچنان بی ثمر و پوچ و پلید... به راستی مرز خدمت و خیانت کجاست؟ جهت شناخت تاریخ دوران مغول به امپراطوری مغول امیرتیموری تاریخ مغول عباس اقبال آشتیانی - مقاله دکتر صافی اطلاعات 19/2/96 و گنجینه سخن جلد چهار مراجعه کنید.