پیش تر ها مهمترین نقدهایی که به مسئولان و مدیران عالیرتبه هر کشوری می شد این بود که آنان از مردم دور هستند و درد اصلی آنان را نمی دانند و فعالان اجتماعی دائما به این ایراد بزرگ می پرداختند و تاکید داشتند شکاف بین کف جامعه با مسئولان یکی از عوامل اصلی ناکارآمدی تصمیمات اشتباه در سطح کلان کشور است.
عجیب اینکه امروزه با گسترش فضای مجازی و به وجود آمدن کانال های ارتباطی متنوع از توئیتر گرفته تا تلگرام و فیس بوک شاهد پدیده عجیب و معکوسی هستیم چرا که بسیاری از مسئولان شهری و غیر شهری،سیاسی و اقتصادی و...در شبکه های اجتماعی مجازی ، معضلات و دردهای اصلی مردم در اقشار مختلف را توئیت کرده و در سطح گسترده ای انتشار می دهند ، این درحالی است که وظیفه ذاتی آنها حل این معضلات است نه طرح آنها!
اینگونه مدیران و مسئولان انگار غافل هستند از اینکه وظیفه آنها شناخت و حل معضلات از همه زوایا بوده و قرار نیست این مدیران در هر حوزه ای آموزشی،فرهنگی،اقتصادی، بین الملل ، سیاسی و شهری خود در نقش فعال اجتماعی نمود پیدا کنند و معضلات را به جای حل و فصل توئیت کنند. درست اینکه بسیاری از مسئولان و مدیران برخاسته از نهادهای مردمی هستند اما باید از قالب فعالان اجتماعی خارج شده و در مقام پاسخگو حاضر شوند و جایگاه خود را شناخته و بر اساس آن عمل و حرکت کنند.
اما سرمنشا این پدیده عجیب کجاست؟!در روزهای نخستی که ترامپ به عنوان رییس جمهور ایالات متحده آمریکا مهمترین تصمیمات خود را در توئیتر انتشار داد همه او را به سخره گرفتند!اما خیلی زود این اشتباه بزرگ الگوی بسیاری از مسئولان صاحب نظر کشورهای مختلف شد و به یک اپیدمی جهانی تبدیل گشت و تا جایی پیش رفت که اظهارنظرهای توئیتری به یک گفتمان سیاسی غیر رسمی تبدیل شد که البته در ایران هم رشد بسیاری داشت تا جاییکه شاهد هستیم حتی گفتمان های مقامات عالی رتبه برای حل معضلات درون مرزی و برون مرزی هم در توئیتر به گفتمان و مرحله نتیجه گیری می رسد.
از گذشته بارها گفته و شنیده ایم که با وارد شدن هر تکنولوژی ای باید استفاده درست از آن نیز فرهنگسازی شود.
سخن اصلی اینکه مسئول و مدیر عزیز که مشکلات و معضلات را در توئیتر،فیس بوک،اینستاگرام و...مطرح می کنید این وظیفه به گردن فعالان اجتماعی است و باید آنها بنویسند و شما حل و فصل کنید و اگر خودتان از مشکلات و معضلات مردم اطلاع دارید پیشنهاد می شود ابتدا آنها را حل کنید و بعد اگر تریبون رسانه ای نداشتید که دارید در شبکه های اجتماعی طرح کنید و شایسته نیست که در این پدیده جدید ناشی از عملکرد اشتباه مثلا ترامپ ، شما به دنبال رقابت و سبقت از حریفان سیاسی و... باشید!
سخن آخر اینکه شاید برخی بر این باور باشند که با گسترش فضای مجازی و رسوخ آن به ارکان های مدیریتی و سیاسی این گفتمان دیپلماتیکی ضروری است و اگر چنین باوری وجود داشته باشد به نظر می رسد بهتر است آن را رسمی و بین المللی اعلام کرده و همه کشورها آن را بپذیرند تا نگاهی درست و تازه برای استفاده از این روش مجازی سریع الانتقال وجود داشته باشد.