صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

یادداشتی برفیلم «به‌وقت شام» ساخته ابراهیم حاتمی کیا درسی و ششمین جشنواره فیلم فجر

«به‌وقت شام» وصله‌پینه درامی چندپاره با جلوه‌های ویژه

۱۳۹۶/۱۱/۱۷ - ۱۰:۴۴:۴۷
کد خبر: ۶۷۳۵۳۵
فیلم «به‌وقت شام» جدیدترین فیلم ابراهیم حاتمی کیا است. فیلمی سنگین و پر هزینه با جلوه‌های ویژه کامپیوتری و بصری و میدانی است. اما ضعف اصلی فیلم را باید در شخصیت‌پردازی ها ، چندپاره بودن فیلم‌نامه و حفرها و ضعف هایی است که حاتمی کیا کوشید تا با تکیه‌بر جلوه‌های ویژه وعکس العمل ها و هیجان ها و آن چیزی که او خشونت ذاتی داعشی ها می داند پر کند.

فیلم «به‌وقت شام» جدیدترین فیلم ابراهیم حاتمی کیا است. فیلمی درباره دو خلبان ایرانی که به دست داعشی ها به‌ویژه ملأ عمر چچنی اسیر می‌شوند. فیلم «به‌وقت شام» فیلمی سنگین و پر هزینه با جلوه‌های ویژه کامپیوتری و بصری و میدانی است. اما ضعف اصلی فیلم را باید در شخصیت‌پردازی ها ، چندپاره بودن فیلم‌نامه و حفرها و ضعف هایی است که حاتمی کیا کوشید تا با تکیه‌بر جلوه‌های ویژه وعکس العمل ها و هیجان ها و آن چیزی که او خشونت ذاتی داعشی ها می داند پر کند. جلوه‌های ویژه‌ای که پیش‌ازاین هم در فیلم «چ» از آن سود برد اما نتوانست ضعف‌های فیلم‌نامه و شخصیت‌پردازی‌اش را بپوشاند.

فیلم‌نامه «به‌وقت شام» چندپاره است. به عبارت بهتر می‌توان آن را به ‌تکه ها و بخش های جداگانه جدا از هم تقسیم کرد. بخش هایی که به شکل جداگانه نوشته‌شده است. داستان و نوع روابط پدر و علی در آغاز فیلم کارکردی جز معرفی شخصیت ها و خصوصیات دو  چهره اصلی فیلم ندارد.در این بخش شاهد دیالوگ‌هایی مرسوم و کلیشه‌ای حاتمی کیا  هستیم. این که علی می‌گوید «من بچه جنگ هستم» و پدر همیشه فرمانده بوده و هیچ گاه  برایش پدری نکرده است. البته این حس در فیلم هم به‌جز چند سکانس نشانی از پدر بودن به مخاطب نمی‌دهد. داستان  پدر و پسر بیش از این دیگر قابلیت ادامه ندارد. زیرا در این داستان خانوادگی اتفاق نمی‌افتد.متاسفانه برخلاف حاتمی کیا که معتقد است آثارش قصه‌پردازی می‌کند.فیلم «به‌وقت شام» قصه ای ندارد پس باید این ضعف و حفره را پر و آن را به ادامه قصه پیوند بزند. او نقطه اتصال را درجلوه‌های ویژه نبردهای نیروهای سوری و به‌ویژه نیروهای بلال با داعشی های تدمر پر می‌کنند تا حواس مخاطب از آن به‌سوی دیگری منحرف شود.

فیلم بارها تا مرز پایان پیش می رود اما با ترفندی دوباره شروع می‌شود. رسیدن هواپیما به دمشق نقطه پایانی بر فیلم است. داستانی که با نشستن هواپیما بدون مشکل می‌توانست به اتمام برسد اما درگیری‌ها و کشتارهای داعشی های تحت امر شیخ ممدوح سعدی و فرزندانش که در اسارت سوری ها بودند باز هم هم  به لطف جلوه‌های ویژه داستان را به جلو می راند.. از سوی دیگر حفره اصلی فیلم‌نامه در نحوه آزادی تعداد کم داعشی های اسیر در جمع خیل عظیم نیروهای سوری در هوا پیما است فیلمنامه نویس برای منطقی نشان دادن و پر کردن حفرهای فیلمنامه می گوید که همسر شیخ ممدوح با چاقو توانست هواپیمایی باآن‌همه نیروی مسلح و اسلحه و تیربار و آن‌همه نیروی انسانی را تصرف کرد.  اما از آنجایی که فیلم‌نامه‌نویس از ارائه جزئیات برای نحوه آزادی آن ها سر باز می زند و با سرهم‌بندی قصه با استفاده از شلوغی و هم همه و ابزار مهم آن یعنی جلوه‌های ویژه ذهن مخاطب را به سوی دیگری جلب می کند.

این روند چسباندن و وصله قصه‌های تکه‌پاره به اینجا ختم نمی‌شود و همچنان ادامه می‌یابد. زمانی که هواپیما به تدمر بازمی‌گردد همه‌چیز با مرگ شیخ ممدوح و خانواده‌اش توسط ابو عمر چچنی ادامه پیدا می‌کند. البته حاتمی کیا مدعی می‌شود که اطلاعات زیادی از نحوه نگرش و فرقه‌های داعشی ندارد. اما چهره‌ای که از شیخ ممدوح نشان می‌دهد بسیار متفاوت از ابو عمر چچنی است. اینکه یک داعشی سوری به مراتب قابل‌اعتمادتر از یک داعشی خارجی و چچنی است. زیرا شیخ ممدوح به وعده‌ آزادی اش عمل می‌کند اما ابو عمر چچنی معتقد است نباید با دشمن معامله کرد. همین تئوری حاتمی کیا باعث می‌شود تا بازهم با حربه و به‌کارگیری ناجی فیلم یعنی جلوه‌های ویژه و مرگ عجیب شیخ ممدوح با شمشیر و به دست فرمانده چچنی تکه دیگری به فیلم‌نامه «به‌وقت شام» وصله بخورد تا داستان شهادت دست جمعی اسرا اتفاق بی افتد.

این دستگیری و مرگ احتمالی بازهم می‌توانست پایانی بر فیلم طولانی حاتمی کیا باشد اما ازآنجایی‌که قهرمان فیلم نباید به این سهولت از قصه خارج شود. حاتمی کیا وصله‌ای دیگر بر فیلم‌نامه می‌زند. با این وصله جدید او می‌تواند قهرمان داستان یعنی علی را از فردی متزلزل به فردی مقید و معتقد تبدیل کند که دیگر از مرگ نمی‌هراسد. پس برای رسید به سیر تکامل شخصیت، پدر را از او جدا می‌کند. اگرچه در فیلم به دلیل ضعف در شخصیت‌پردازی و انتخاب بد بازیگری این نقش نشان می دهد که پدر چندان هم فردی محکمی نیست.اما با ایجاد مشکل در تکلم پدر منفعل را از نقش جدید علی برای به پرواز درآمد هواپیما برای عملیاتی انتحاریتوسط ابو عمر چچنی و ام سلما(زن شیطان پرست مسلمان شده) خارج می‌شود. اما این داستانی است که تا شهادت علی پیش می‌رود.

در درام مخاطب آنچه که منطقی است را می‌پذیرد اگر شخصیت قصه راهی جز ماندن و فداکاری تا شهادت نداشته باشد این موضوع را می‌پذیرد. ایثار امری پسندیده و قهرمانانه است مشروط  به آن که شهادت  قهرمان راهی را برای نجات گروهی از مردم هموار کند. اما علت ماندن و شهید شدن علی باورپذیر نیست. جز اینکه حاتمی کیا بخواهد در انتهای فیلمش قهرمانی شهید داشته باشد قهرمانی زنده. این روند حتی در مسیر و سیر تکامل شخصیت علی هم دیده نمی‌شود. چگونه می‌شود که علی زمانی که در فرودگاه تدمر می نشیدند از ترس مرگ بلرزد اما چندی بعد در شرایطی که اگر به همراه پدر از هواپیما به بیرون می‌پرید می‌توانست زنده بماند ماندن و شهادت را انتخاب می‌کند.

حاتمی کیا بیش‌ازحد مقهور جلوه‌های ویژه فیلم هایش است. جلوه‌های ویژه اگر به‌درستی در کنار درامی بی‌نقص قرار گیرد می‌تواند مکمل و تمام‌کننده خوبی باشد و کار را به اثر خوب تبدیل کند. اما زمانی که کارگردان مقهور جلوه‌های ویژه شود و بخواهد به بهانه‌های مختلف برای منحرف کردن ذهن مخاطب از حفرها و ضعف های فیلم‌نامه و یا با استفاده بی‌رویه در جای‌جای فیلم از آن سود ببرد می‌تواند لطمه‌های جبران‌ناپذیر به فیلم وارد کند. کما اینکه حاتمی کیا پیش‌ازاین هم در «چ» این ضربه را در به‌کارگیری جلوهای ویژه خورده است.

 

نظر شما