یادداشتی بر فیلم «جاده قدیم» سومین ساخته منیژه حکمت در سی و ششمین جشنواره بین المللی فیلم فجر

«جاده قدیم» شکست کارگردان در سومین اثر

|
۱۳۹۶/۱۱/۱۴
|
۱۱:۲۴:۴۶
| کد خبر: ۶۷۱۸۸۱
«جاده قدیم» شکست کارگردان در سومین اثر
جاده قدیم سومین فیلم از کارهای منیژه حکمت در جایگاه کارگردانی است. معمولا کارگردانان گزیده کار می کوشند تا با وسواس و تحقیق فراوان و نگارش دقیق و بازی های خوب بر این نکته تاکید کنند که اگر چه کم و گزیده کار می کنند اما هر زمان که احساس کنند حرف ناگفته ای از رخدادها و در جامعه در سینما زده نشده آن را بیان کنندپس می کوشند همه توانمندی خود را بکار می برند تا اثری بی نقص را به نمایش بگذارند. اما منیژه حکمت در فیلم «جاده قدیم» هرگز به این امر دست نیافت.

فیلم سینمایی جاده قدیم ساخته منیژه حکمت دومین فیلم به نمایش در آمده در روز نخست جشنواره فیلم فجر سی و ششم بود. این فیلم سومین فیلم از کارهای منیژه حکمت در جایگاه کارگردانی است.  معمولا کارگردانان گزیده کار می کوشند تا با وسواس و تحقیق فراوان و نگارش دقیق و بازی های خوب  بر این نکته تاکید کنند که اگر چه کم و گزیده کار می کنند اما هر زمان که احساس کنند حرف ناگفته ای از رخدادها و در جامعه در سینما زده نشده آن را بیان کنندپس می کوشند همه توانمندی  خود را بکار می برند تا اثری بی نقص را به نمایش بگذارند. اما منیژه حکمت در فیلم «جاده قدیم» هرگز به این امر دست نیافت و نتوانست انتظارات مخاطبان خود را برآورده کند.او  اثری را ارائه داد که پر از نقص های  آشکار در کارگردانی ، بازی ها ، شخصیت پردازی و تشتت شخصیت های بدون شناسنامه و ناکارآمد با داستان هایی  اضافه و دست و پا گیرشان  بودند.شخصیت هایی که هیچ کمکی به پیشبرد داستان  اصلی فیلم جاده قدیم یعنی داستان نمی کنند.

ضعف اصلی فیلم « جاده قدیم » را ابتدا باید در فیلم نامه آن دید وجود شخصیت های زیاد اما نا کار آمدی که اسمشان در داستان هست اما کارایی لازم را ندارند مانند. عمه نرگس، عمه لیلی ، خاله مهرو، دایی مهراد و....  همگی شخصیت هایی هستند که بود یا نبودشان حتی شخصیت هایی که در قصه  هیچ تاثیری در پیش برد  داستان ندارند. به نظر می رسد نویسنده و کارگردان قصد دارند تا بر این نکته تاکید کنند که این آدمها جز مزاحمت برای مینو کار دیگری انجام نمی دند اما لازم نبود برای رسیدن به این اصل این همه اسم ردیف کند. با وجود ردیف کردن این همه اسم اما باز هم  ماجرا های و زندگی خانواده مینو در هاله ای از ابهام قرار دادد. اساساً چیستی و کیستی مهرداد برادر مینو نا معلو است. و  اینکه چه اتفاق تلخی برایش افتاده و لزوم بیان آن در این قصه چیست ؟ مهرو خواهر مینو کیست و چه بیماری دارد؟ چرا باید از او و مهرداد در این قصه نام برده شود در حالی که هیچ تاثیر در پیش برد داستان ندارد؟ این اسامی اضافی قرار است چه باری را از دوش فیلم بردارند و نبودشان  چه خللی در فیلم ایجاد می کند؟

این اتفاق در باره داستان های اضافی که به ناگاه رها می شود هم وجود دارد.مخاطب  در آغاز فیلم در انتظار اتفاق اصلی فیلم می نشیند.و هر خط و داستان و مشکلی که از زبان شخصیت های فیلم باز گو می شود را دنبال می کند تا ببیند اتفاق اصلی فیلم کدام یک است. ابتدا داستان خسرو و پریسا. بعد از مدتی  داستان سیما سرمدی و حسین جوادی و گرفتن وام مطرح می شود. داستان بیماری مهرو و بیان  مشکلات  بهرام با آقا جان و... اما در انتها معلوم می شود که داستان اصلی روایت خود مینو است. اما با مطرح شدن داستان مینو و مشکلات و افسردگی ناشی از آن که باعث شده که خانواده را فراموش کند  و به مشکلات دیگران کمترین اهمیتی ندهد ناگهان که معلوم نیست با چه اتفاق و چه تلنگری  به یکباره به خود می آید و می کوشد تا یک تنه تمام مشکلات خانواده  و محیط کارش را حل کند. به نظر می رسد فیلمنامه نویس در آن زمانی که باید مخاطب را در جریان اتفاقات داستان قرار دهد در ارائه اطلاعات خست می کند.

بازی  شخصیت های اصلی فیلم نیز بسیار بد و تصنعی است.قرار است تا مهتاب کرامتی  نقش زنی را بازی کند که به دلیلی تعرض جنسی دچار مشکلات عاطفی ، روحی و افسردگی حاد را دارد  اما سکانس ها و پلان هایی که از او نمایش داده می شود حالاتی است که بیشتر از افراد معتاد که در حال ترک اعتیاد دیده ایم. سکانس های سیگار کشیدن روی تراس  و یا دراز کشیدن روی زمین  و به خود پیچیدن و ... را می بینیم این ها هیچ کدام حس افسردگی حاد را به مخاطب نمی دهد. حتی دیالوک های بازیگران نیز بسیار سرد و خشک و تصنعی بیان می شود. گویا به آنها گفته شده این دیالوک را بگویند و منتظر شنیدن دیالوگ بعدی  بازیگر مقابل باشند و  تا زمانی که نوبت دیالوگشان شد صبر کنید. بازی های همه بازیگران تهی  از حس است. این نکته از بازیگران اصلی این فیلم بسیار بعید به نظر می رسید. به همین دلیلی است که وقتی  خسرو می گوید:«خیلی نگرانشم باید یک کاری بکنیم» خنده  تمسخر آمیز مخاطب را به همراه می آورد. این دیالوگ نباید شنیده شود بلکه باید در بازی های دیدی می شد. اما هرگز دیده نشد. متاسفانه در بازی آتیلا پسیانی هم حس نگرانی و دلسوزی و همدردی  دیده نمی شود. این نکته در باره آتیلا پسیانی به تکنیکی بودن بازی این بازیگر باز می گردد. زیرا او به جهت  بازی های تکنیکی در اکثر نقش هایش زمانی که قرار است لحظات حسی و یا بازی های احساسی از خود به نمایش بگذارد بسیار ناکار آمد است. بی شک دیالوک ها ، فیلمنامه ، شخصیت پردازی ها و بازی ها همگی سبب شده تا فیلم «جاده قدیم» اثر ضعیفی در کارنامه منیژه حکمت ثبت کند.

 

نظر شما