با از دست دادن عباس کیارستمی مطمئناً علاقهمندان به سینما دلتنگ آثار او خواهند شد، هر بار با مرگ یک هنرمند فقدان بزرگ در بین اهالی هنر به وجود میآید که دیگر اثر جدیدی از او نخواهند دید اما برای رفع دلتنگی ما برای از دست دادن کیارستمی ممکن است با رجوع به آثار جدید نوری بیلگه جیلان این حس تا حدی التیام یابد.
نوری بیلگه جیلان کارگردان برنده نخل طلای کن پس از فیلم «خواب زمستانی» که موفق به کسب این جایزه شد با فیلم «درخت گلابی وحشی» به این جشنواره بازگشت و اثری را ارائه داد که مطمئناً انتظارات را از فیلمسازی در این سطح برآورده کرده است.
«درخت گلابی وحشی» مملوء از نقدهایی مستقیم و سرراست است که در غالب یک اثر سینمایی ممکن است منجر به انزجار مخاطب شود، مطمئناً گپ و گفت دو کاراکتر درباره سیاست و وضعیت امروز ترکیه در عصر اردوغان بسیار خستهکننده است و به طور کل چنین نقدهای سرراستی در غالب سینما نمیتواند مورد پسند منتقدان باشد. اگر چه بیلگه جیلان سعی دارد قصهای از انسانهای اطرافش و فرهنگی که در آن زیست داشته روایت کند از فرصت استفاده کرده و نظرش را درباره حکومت حزب عدالت و توسعه و تکنوکراتهای مذهبی، نگاه عجولانه به دنیای مدرن و نیشخندهای روشنفکرنمایانه بیان میکند و به چالش میکشد اما چنین رویکردی در دنیای اثر بیلگه جیلان هر چند که اثر را شعار زده کرده اما با تلاش او در فضاسازی چنین فضای شعارزدهای حسی از انزجار را برای مخاطب به همراه نمیآورد.
جدیدترین اثر این فیلمساز ترکیهای در فضایی روایت میشود که گویا شناختی کامل از آن دارد و همه چیز به دقیقترین شکل ممکن تحت کنترل فیلمساز است. فضایی جدا از زرق و برقهای زندگی شهری در محیطی سنتی که گویا فیلمساز در آن زیستن را تجربه کرده به قدری ملموس و قابل درک است که برای فضای رئالیستی اثر کمک بسیاری بوده. بیلگه جیلان به شکلی افراطی پایبند به رئالیستی بودن دنیای اثر خود نیست، او وسواس بسیاری در میزانسنها به خرج میدهد که منحصراً یک استتیک مخصوص به اثر بخشیده است.
اگر از انتقادهای مستقیم فیلمساز و نگاه مملوء از تنفری که در شخصیت اصلی گنجانده و در برابر هر دیدگاه موضعی دارد و به صراحت در بیان به شکلی دیالوگوار یا حتی مونولوگ در مدتی طولانی و خسته کننده تنفرش را بیان میکند بگذریم به ساختاری قوی و منسجم از یک اثر سینمایی میرسیم. اینکه جیلان متجدد و متحجر، تکنوکراتهای مذهبی و غیرمذهبی را به چالش میکشد در یک اثر سینمایی نمیتواند نکته مثبتی باشد اما قرار گرفتن چنین دیدگاههایی در یک فرم سینمایی میتواند دنیای استتیک پرباری را خلق کند که البته نیاز به تبحر بالایی در زیباییشناسی دارد. جیلان زیباییشناسی اثرش را در فیلمنامه بیش از هر چیز به روابط انسانها و در تصویر که وسواس بیشتری نسبت به آن دارد به میزانسنها، نماهای اکسپرسیونیستی، دکوپاژ و حرکات دوربین اختصاص داده، در میزانسنهایی دقیق هر بار مخاطب کاراکترها را درگیر گفتمانی شخصی و گاه صمیمی میبیند که در تناسبی دقیق با محیط زیستشان قرار دارند ولی گاه تکرار و زیاد شدن دیالوگهای منحصر به سیاست که در بین اهالی خانواده دیده نمیشود باعث خسته شدن مخاطب از دیدن فیلم میشود.
فضای خانوادهای که در «درخت گلابی وحشی» قصهشان روایت میشود کاملاً ملموس و باورپذیر است، فیلمساز دیالوگها، کنشها و دغدغههایی منطقی در محیط خانواده سینان گنجانده که برای هر کس فضای موجود در خانواده و روابط افراد در آن بسیار منطقی به نظر میرسد. فیلمساز بیان دغدغههای خارج از فضای فیلم را که تا حدی شخصی هستند به زندگی مستقل سینان ارتباط داده، او در خیابان نمایندهای برای فیلمساز است که حرفهای او را بزند.
فضای داخل خانه فضایی رئالیستی و خارج از خانه وقتی سینان کنار دیگر افراد قرار میگیرد بسیار متفاوت است. اتمسفر شکل گرفته در فضای خانوادگی بسیار منطقی و ملموس است، وسواس جیلان در پرداختن به ریزترین نکات ارتباطی باعث شده تا هر مخاطبی بتواند ارتباطها را بپذیرد به همین دلیل بخشی از فیلم که به اصطلاح مربوط به زیست و زندگی میشود نقطه قوت اثر سینمایی نوری بیلگه جیلان است و هر چند که پاشنه آشیل «درخت گلابی وحشی» بحثهای اضافی و طولانی درباره موضوعاتی است که وجههای شعاری به اثر بخشیده اگر این بخش از فیلم را حذف کنیم مطمئناً نمیتوان به پایانبندی درخشان اثر با تأثیرگذاری بالایی که دارد رسید.
اتفاقاتی که در روستا زیر آن درخت رخ میدهد نقطه تلاقی دو دنیایی است که بیلگه جیلان دنبال میکند و به همین دلیل تصادم این دو دنیا، دنیایی جداگانه خلق کرده و بازی بینظیر جیلان با مرگ خود خواسته توسط طناب دار هر بار به مخاطب تلنگری بر مسیری میزند که پدر و پسر در کنار هم پیش رفته یا پیش میروند. گویا جیلان گذشته، حال و آینده یک شخصیت را در یک لحظه نشان میدهد و تعریف میکند و در مضمون زمان را از بین میبرد. قرار گرفتن سینان در کنار پدر، گذشته پدر و آینده سینان و حال هر دو را نشان میدهد و فیلمساز برخلاف عقاید سیاسی و اجتماعیاش در نگاه روانشناختیاش وقتی دو کاراکتر اصلی فیلمش را مورد بررسی قرار میدهد رابطه پدر و پسر را به بهترین شکل به تصویر میکشد.
تنفر پسر از پدر که به مرور شکل میگیرد هر بار که نمود بیشتری پیدا میکند پسر را به پدر شبیهتر نشان میدهد اما علاقه سینان به رابطهای که با مادرش دارد شاید مخاطب را فریب دهد و از نشانههای شباهت سینان و فرایند شکلگیری شخصیت پدر در او پنهان کند اما به واقع به همان میزان که نفرت از پدر در سینان بیشتر میشود او به پدرش شبیهتر شده و در نهایت با انتشار کتابش وقتی از سربازی بازمیگردد و مخاطبان کتابش را دنبال میکند تنها پدرش را میبیند که کتاب را خوانده و این در حالی است که مادر و خواهرش نیز برای خواندن کتاب بهانه میآورند. زمانیکه سینان در کنار پدر قرار میگیرد و به نزدیک شدنشان پی میبرد به یکباره در سکانسی درخشان که فیلم به پایان میرسد سینان و مخاطب به نتیجهای میرسند که تنها از طریق فیلم و سینما میتوان این مضمون را تولید کرد و ارائه داد و بیانش در هر نوشتهای امکانپذیر نیست و به دلیل تولید چنین مضامینی است که میتوان «درخت گلابی وحشی» را اثری قابل تأمل و موفق در رسیدن صاحب اثر به آن چیز که در ذهن دارد دانست.