نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
وقتی که پنجه پیکرتراش طبیعت، بهانهای نو برای دوباره زیستن میتراشد و تصویرهایی از زیبایی و فریبایی را در دل دشتهای فراخ، فراز قلههای عظیم، در عمق تاریکیِ گسترده جنگلها و دریاها میآفریند و احساس زیبای رهایی را به باد میبخشد، نوروز میآید و زمین را محو زیبایی و نکویی میکند و زندگی را در بیکرانِ ذرات به جریان میاندازد.
وقتی که زمین، سرگرم زمزمه زلال رودهاست و درخت برای رسیدن به پرنده از جای بر میخیزد، وقتی که پروانهها در روشنایی مرطوب، برخاسته از خاک گرم بال میزنند و سنگینی رنگهای بر بال خویش را به پونهها و بنفشهها میسپارند، نوروز از راه میرسد؛ تا گنجشکها بر روی شاخههای تو در توی درختان، موسیقی را جان تازهای بخشد و فرازهایی از جشنواره صدا را به نمایش بگذارند.
آن هنگام که جوانهها، فقط با اجازه آفتاب سر به بالا میگیرند و ورق ورق برگهای دفتر زندگی را در آغاز سال شکوفایی زمزمه میکنند، نوروز میرسد و رودها، زلالی را همراهی میکنند.
نوروز میرسد تا ابرها خانهتکانی کنند و مرغان دریایی، تا افقهای دور دستِ فانوسهای دریایی به پرواز درآیند و همهمه آبی پرواز را با تلاطم روشن دریا به هم آمیزند.
نوروز میآید تا ماهیها در سکوت خیسِ تُنگهای بلورین به رقص درآیند و در کنار هفتسین، تبسّم و مهربانی، عطوفت و بخشندگی در میان سفرههای گسترده دلها جاری میشود.
و میدانیم که سال 98 یکی از بهترین سالهای زندگی مردم عزیز ایران خواهد.