«مرتضی مبلغ»، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، در پاسخ به این سوال که ظهور جریان سوم تا چه حد به واقعیت نزدیک است، به خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری برنا گفت: این مسائل از سوی برخی از جریانات و افرادی که آشنایی زیادی با عرصههای سیاسی و زمین سیاست نداشته و ذهنیت سادهای نسبت به مسائل اجتماعی سیاسی دارند، مطرح شده است. آنها فکر میکنند شکلگیری جریانات سیاسی با یک اراده، دستور و انشاء اتفاق میافتد به همین دلیل، هر از چندگاهی شاهد چنین مسائلی تحت عنوان نواصولگرایی و امثال این عناوین هستیم.
این فعال سیاسی اصلاحطلب افزود: جریانات ریشهدار سیاسی از یک پشتوانه تاریخی در جوامع برخوردارند که به تدریج شکل گرفتند. اگر هم یک جریان سیاسی جدیدی شکل بگیرد اولا تدریجی است و باید از پشتوانههای فکری، اجتماعی، اعتقادی و ایدئولوژیک برخوردار باشد و به تدریج ابعاد خود را در جامعه شکل دهد و این هم با اراده دو یا چند نفر رخ نمیدهد. نیازهای سیاسی و اجتماعی که میتواند این جریانات را شکل دهد و طبعا کنشگران خاص خود را پیدا خواهد کرد.
مبلغ ادامه داد: لذا این نکاتی که گفته میشود جریاناتی میخواهند تشکیل شوند با عنوان جریان سوم، اینها به نوعی سطحی نگری است و اتفاقی رخ نخواهد داد. ممکن است در انتخابات افرادی بخواهند لیستی را ارائه دهند و یا ائتلافهایی را انجام دهند که در همه انتخابات چنین مسائلی وجود داشته است. همگان شاهدند که چه شوراها در سال 96 و چه مجلس در سال 94 که اصلاحطلبان حضور داشتند از یک لیست واحد برخوردار بودند و در کنار آن چند لیست دیگر هم داشتیم که با نام اصلاحطلبان تحت عناوین مختلف حضور داشتند. باید گفت که این جریانات مقطعی است. بنابراین جریان جدید و جریان سومی وجود ندارد و یا در بین اصولگرایان آنچه که آقای قالیباف مطرح کرده قبلا هم بارها مطرح کردهاند. بنده در مصاحبهای گفتم که اینها صرفا یک اسم بوده و بازی با اسمهاست. در واقع آقای قالیباف باید پاسخ دهد جریان نواصولگرایی چیست و چه ویژگیهایی دارد. صرف یک اسم و تبلیغ نمیتواند یک جریان را شکل دهد.
وی بیان کرد: البته این که در بین اصولگرایان به دلیل برخی پیشینهها و ناکارآمدیها و افراطهای شدیدی که در بخشهایی از اصولگرایی بوده واکنشهایی طی یکی، دو سال اخیر نسبت به آنها شکل گرفته که برخی از جریانات نسبت به رفتارهای افراطی مسئلهدار شدند و تحرکاتی را با عناوین مختلف شکل دادند که این حرکت خوب و سازندهای است اما این هم حتی به عنوان جریان جدید نمیتواند مطرح شود. میتوانیم بگوییم اینها به نوعی اعتراض درون جریانی و درون جبهه ای است. شکلگیری یک جناح جدید و یک جریان جدید که به موازات جریانات موجود مثل اصلاح طلبی و اصولگرایی و یا تحول خواهانه بخواهد شکل گیرد، کاری است که باید از یک پشتوانه جدی تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و ایدئولوژیک برخوردار باشد که چنین چیزی را تا اطلاع ثانوی در جامعه مشاهده نمیکنیم. بنابراین این ادعاها، ادعاهای سطحی و مقطعی است که کارکرد انتخاباتی دارد.
معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات عنوان کرد: اصولگرایان از ابتدا سعی کردند به شکل سنتی با استفاده از جنبههایی که برای آنها مرجعیت دارد، خود را سامان دهند. یعنی از طریق بزرگان خود و افراد با نفوذ خود از این طریق سامان پیدا میکردند. بهعنوان مثال جامعه روحانیت مبارز و برخی از شخصیتهای آنها مثل مرحوم آیتالله مهدویکنی، از شخصیتهای بزرگی بودند که اصولگرایان به ایشان اعتقاد بسیاری داشتند. بنابراین تحت مدیریت و رهبری مرحوم مهدویکنی توانستند انسجام پیدا کنند منتهی اصولگرایان بسیار دیر متوجه شدند که این روشها با تحولات و تطورات جدید سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که در جامعه از دو، سه دهه قبل به وقوع پیوسته پاسخ نخواهد داد.
وی افزود: بدنه اجتماعی به گونهای نیست که همه اصولگرایان با حرف مرجع خاصی منسجم شوند. اصولگرایان دیر به این فکر افتادند. لذا در سازماندهی و مدیریت عقب ماندند و برخلاف اصلاحطلبان که از همان ابتدا نگاهشان به انسجام و مدیریت سیاسی این گونه نبود که با مرجع خاصی بخواهد اتفاقاتی رخ دهد. گرچه شخصیتهای بارزی مثل آقای خاتمی را دارند که در رهبری اصلاحات مرجعیت پرنفوذی دارد اما به هیچ عنوان نه نقش آقای خاتمی اینگونه بوده نه اصلاحطلبان اینگونه عمل کردند که بخواهند صرفا با گفته یک نفر به انسجام دست پیدا کنند.
مبلغ ادامه داد: اصلاحطلبان با اتکا به خرد جمعی، گفتوگو و نقادی در مقاطع مختلف سعی کردند انسجام پیدا کنند و البته شخصیتهای موثری در شکلگیری این انسجام موثر بود اما اصل جوهر انسجام بخشی به گفتوگو، تعامل و اجماع سازی درونی اصلاحطلبان که مبتنی بر نوعی عقلانیت است، باز میگردد. در حالی که اصولگرایان نتوانستند این کار را انجام دهند به عبارتی بدیل آن ساز و کار اجماعسازی را نتوانستند بین خود انجام دهند. لذا مشاهده میکنیم که در چند انتخابات گذشته با یک بحران اجماع سازی مواجه بودند. طبیعی است که در طول این سالها تحرکاتی را انجام دادند که بتوانند فرایندی را به دست آوردند اما به دلیل اینکه هنوز نتوانستند خود را با ساز و کارهای دموکراتیک مناسب تطبیق دهند، همچنان با این مشکل مواجه هستند و این روشهایی هم که برخی مطرح می کنند، مفید نیست.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در پایان بیان کرد: اصولگرایان باید به طور طبیعی در عرصه رقابت شرکت کنند و ساز و کارهای دموکراتیک را بین خود ایجاد کنند. این جریان تندرویی که درون اصولگرایان بودند و همواره هم برای کل کشور و هم برای خود جریان اصولگرایی مشکل ساز بودهاند باید از سوی جریان اصولگرایی پس زده شوند و فاصله جدی با آنها ایجاد کنند و وارد فرایندهای واقعی جدیدی شوند که به طور طبیعی در رقابت شرکت کنند نه اینکه با استفاده از رانتها، بخواهند شرکت کنند. حتی از راه فرایند نقد جدی، گسترده و سازنده از این رانتهایی که به صورت سیاسی توسط تحولات شکل گرفته شده، بشوند نه اینکه با سکوت از آن گذر کنند. به عبارت دیگر از این نظارت استصوابی که همواره به ظاهر به نفع اصولگرایان بوده اما در واقع توان واقعی سیاست ورزی را از آنها گرفته باید پیشتاز شوند و سعی کنند، سازوکاری را با نقد خود اصلاح کنند و وارد یک فرایندهای سازندهای شوند تا هم به انسجام سیاسی و سامان سیاسی کشور کمک کنند و هم بتوانند، خود را ارتقا دهند.