به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، مادر مقتول گفت فعلا خواستهاش را مطرح نمیکند و خواستهاش از دادگاه با توجه به گفتههای متهم پرونده است. وقتی پسر جوان در جایگاه قرار گرفت، گفت: من و سیما از مدتها قبل همدیگر را میشناختیم البته ارتباطی با هم نداشتیم.
من و دوستانم از یکی از اقوام سیما مشروب میخریدیم. روز حادثه با دوستانم به خانه آن فرد رفتیم، او نبود و سیما برای ما مشروب آورد. از آنجایی که همدیگر را میشناختیم، همراه ما شد تا مشروب بخوریم. چندساعتی با هم بیرون رفتیم و کباب خوردیم و مشروب مصرف کردیم. سیما و دو دوست من خیلی مست بودند. من کمی مشروب خورده بودم و حالت مستی نداشتم، اما سه نفر دیگر خیلی مست بودند.
سیما عصبی و پرخاشگر بود و مدام دادوفریاد میکرد. ما سعی کردیم آرامش کنیم تا او را به خانه برسانیم، اما نشد. او کنار اتوبان پیاده شد و ما هم حرکت کردیم. ماشین متعلق به دوستم بود. او چندساعت بعد با من تماس گرفت و گفت کیف سیما در ماشین جا مانده است. وقتی من خواستم کیف سیما را به خانوادهاش برگردانم من را بازداشت کردند. در ادامه شوهرخواهر متهم که به صورت اتفاقی از محل حادثه عبور میکرده، در برابر قضات حاضر شد و گفت: من خیلی اتفاقی داشتم از آن اتوبان رد میشدم. یک پراید را دیدم که توقف کرد و زنی از آن پیاده شد و درحالیکه تلوتلو میخورد سعی کرد از عرض بزرگراه عبور کند.
چند ماشین سعی کردند به او برخورد نکنند، اما آینه یک ماشین به آرنجش برخورد کرد و زن یک دور چرخید. بعد من عبور کردم. از آینه دیدم که یک ماشین با سرعت زیاد به زن برخورد کرد و صدای ترمز بلند شد. من دوربرگردان را دور زدم و وارد لاین مخالف شدم، چون خانهام در آن سمت بود. ماشین را پارک کردم و به محل رفتم. از دیدن صحنه خیلی ملتهب شدم. کمک کردم که ماشینها از لاین دیگری بروند و بعد هم پلیس جسد را برد. من این موضوع را چندباری برای خانوادهام تعریف کردم، چون حالم خیلی بد بود، چند روز بعد فهمیدم حامد با این ماجرا در ارتباط بوده است.
من تعجب کردم، چون حامد پراید نداشت و اگر او را میدیدم صبر میکردم تا کمک کنم. برادرزنم گفت حامد در ماشین دوستش بوده. سپس مادر مقتول گفت: من آدمی نیستم که مادر دیگری را داغدار کنم، حتی اگر حکم بر قصاص دهید من قصاص نمیکنم، دیه قانونی برای خودم و نوهام میخواهم. او نه پدر دارد و نه مادر. اما این جوان را به خدا واگذار میکنم. با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.