​درباره سفر رئیس‌جمهور به آمریکای لاتین؛ تحریم‌شدگان جهان متحد شوید!

|
۱۴۰۲/۰۳/۲۱
|
۰۹:۳۵:۲۴
| کد خبر: ۱۴۸۴۳۳۲
​درباره سفر رئیس‌جمهور به آمریکای لاتین؛ تحریم‌شدگان جهان متحد شوید!
کارشناس مسائل آمریکای لاتین در یادداشتی به تبیین ابعاد سفر رئیس جمهور به آمریکای لاتین پرداخت.

به گزارش خبرگزاری برنا، علی ابوطالبی کارشناس مسائل آمریکای لاتین در یادداشتی به تبیین ابعاد سفر رئیس جمهور به آمریکای لاتین پرداخت. متن یادداشت به شرح ذیل است:

سفر رئیس‌جمهور ایران به سه کشور امریکای لاتین فرصتی پدید آورده است تا بار دیگر بحث درباره اهمیت، ضرورت، و الزامات گسترش مناسبات سیاسی و بازرگانی و فرهنگی ایران با کشورهای منطقه موضوعیت یابد. این فرصت را باید مغتنم دانست چراکه می‌تواند مکمل کوشش‌های پیشین و مقوم اقدامات آتی به‌منظور تحقق این هدف باشد. در این نوشتار به‌اجمال به هر یک از موارد یادشده خواهم پرداخت و تلاش خواهم کرد تصویری کلی از آنچه بایسته و شایسته است در دستورکار سیاست‌گذاران میهن ما قرار گیرد تا به توسعه و تعمیق مناسبات ایران با کشورهای امریکای لاتین به‌طور اعم و سه کشور کوبا، نیکاراگوئه، و ونزوئلا به‌طور اخص بیانجامد به‌دست دهم.

غنای طبیعی و فرهنگی و سیاسی: مختصری در باب اهمیت امریکای لاتین

امریکای لاتین با بیش از ششصدوپنجاه‌میلیون نفر جمعیت و تولید ناخالص داخلی ۵٫۵تریلیون دلاری (به استناد آمار سال ۲۰۲۱ بانک جهانی) به دلیل وجود ثروت‌های طبیعی فراوان، تنوع زیستی ممتاز، و نیروی انسانی پویا نقشی بی‌بدیل در جهان امروز دارد. به‌عنوان نمونه این منطقه که فقط ۱۵ درصد سطح زمین را تشکیل می‌دهد یک‌سوم بارندگی در کره خاکی را جذب می‌کند که از منظر تولید کشاورزی موقعیتی بی‌همتا به آن می‌بخشد.

از سوی دیگر، ثروت امریکای لاتین منحصر به معادن سرشار یا اقلیم مساعد برای کشاورزی نیست بلکه غنای تمدنی بی‌نظیر آن، منطقه را به یکی از ارزنده‌ترین میراث‌های فرهنگی بشر تبدیل کرده است.

فرصت‌های متعدد تجاری در زمینه کشاورزی، توسعه زیرساخت، انرژی‌های نو و همچنین صنایع معدنی سبب شده است نه‌تنها کشورهایی مانند ایالات متحده و چین بلکه اقتصادهای کوچک‌تری مانند ترکیه و عربستان سعودی نیز در پی توسعه همکاری‌های فنی و اقتصادی با کشورهای منطقه باشند.

به‌عنوان نمونه، چین که در ابتدای قرن جاری میلادی سهم ناچیزی از مبادلات بازرگانی منطقه داشت سهم خود را در سال ۲۰۱۰ به ۱۸۰میلیارد دلار رساند که در سال ۲۰۲۱ بالغ بر ۴۵۰میلیارد دلار شد و پیش‌بینی می‌شود این میزان تا سال ۲۰۳۵ به ۷۰۰میلیارد دلار برسد.

درعین‌حال کشوری مانند ترکیه با گسترش مناسبات دیپلماتیک و افتتاح سفارتخانه‌های جدید و همچنین تأسیس دفترهای بازرگانی در اغلب کشورهای منطقه علاوه بر آن‌که در پی فرصت‌های تجاری بیشتر و بزرگ‌تر است در زمینه گسترش همکاری‌های دفاعی و نظامی نیز تلاش چشمگیری می‌کند.

در میان کشورهای عربی، فقط عربستان سعودی نیست که به سرمایه‌گذاری در منطقه علاقه‌مند و درصدد گسترش مناسبات سیاسی و تجاری است بلکه کشورهای کوچکی مانند قطر و کویت نیز در همین مسیر حرکت می‌کنند.

به‌طور کلی تحولات سیاسی جهان در دو دهه اخیر موجب رشد و قوام گرایشی در بسیاری از کشورهای «جنوب جهانی» شده است که آن‌ها را تشویق می‌کند مستقل از قدرت‌های اقتصادی بزرگ مانند چین و ایالات متحده، همکاری‌های اقتصادی و نظامی و فنی خود با یکدیگر را افزایش دهند و از طریق تنوع‌بخشی به شرکای تجاری به تقویت اقتصاد ملّی و بهبود موقعیت سیاسی خود در عرصه بین‌الملل بپردازند.

تغییرات سیاسی کلان در امریکای لاتین مانند پیروزی انقلاب بولیواری ونزوئلا، به‌قدرت‌رسیدن حزب کارگران در برزیل، پیروزی «جنبش به‌سوی سوسیالیسم» در بولیوی و بازگشت جبهه رهایی‌بخش میهنی ساندینیست به قدرت در نیکاراگوئه در کنار پیروزی کسانی مانند آندرس مانوئل لوپس اوبرادور در انتخابات مکزیک و گوستاوو پترو در کلمبیا که به معکوس‌سازی روند نولیبرالیسم در منطقه و احیاء سیاست‌های مستقل ملّی چه در زمینه اقتصاد و چه در زمینه روابط بین‌الملل گرایش دارند، موقعیت مساعدی را برای ایفای نقش امریکای لاتین به‌عنوان یک قطب سیاسی–اقتصادی پیشتاز در «جنوب جهان» فراهم آورده است.

از نشانه‌های عمق این تغییرات (علی‌رغم فرازونشیب‌های ناگزیری که هر روند سیاسی و اجتماعی با آن مواجه می‌شود) می‌توان به فروپاشی اجماع دولت‌های نزدیک به امریکا علیه ونزوئلا در سال ۲۰۱۷ (معروف به «گروه لیما») و شکست کودتای نیروهای مورد حمایت ایالات متحده در بولیوی در سال ۲۰۱۹ طی کمتر از یک سال اشاره کرد.

از سوی دیگر، به‌ویژه پس از آغاز جنگ اوکراین شاهد فزونی مواضع مستقلی هستیم که کشورهای منطقه در قبال این جنگ و به تبع آن در قبال سیاست‌های تحمیلی ایالات متحده نظیر گسترش ناتو اتخاذ می‌کنند. به‌عنوان نمونه می‌توان از آراء ممتنع برزیل به قطعنامه‌ها علیه روسیه در دروان ریاست‌جمهوری ژائیر بولسونارو، متحد نزدیک امریکا در منطقه اشاره کرد؛ موضعی که برزیل بولسونارو را در کنار کشورهایی مانند کوبا و بولیوی قرار می‌داد.

مواضع اتخاذشده در نشست اخیر سران کشورهای امریکای جنوبی به میزبانی برزیل نیز جلوه دیگری از این حقیقت است که امریکای لاتین به‌عنوان یک قطب نوظهور می‌کوشد تحت رهبری نیروهای مترقی نقشی مؤثرتر از گذشته ایفا کند: پس از قریب یک دهه لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا که بار دیگر در پی رقابتی تنگاتنگ به کرسی ریاست‌جمهوری برزیل بازگشت ابتکارعمل و میزبانی نشستی را بر عهده گرفت که در آن تحریم‌های تجاری ظالمانه علیه ونزوئلا آشکارا و بدون هیچ لکنتی محکوم شد، بر لزوم افزایش مبادلات با ارزهای ملّی و ایجاد یک ارز واحد تأکید صورت گرفت، و تسریع در روند همگرایی منطقه‌ای و تعمیق صلح و ثبات ضروری دانسته شد.

پیش‌تر مقامات چندین کشور نظیر آرژانتین و مکزیک نیز با به‌چالش‌کشیدن سیاست‌های توسعه‌طلبانه ایالات متحده، در نشست‌ها و مناسبت‌های مختلف مداخلات آشکار و پنهان امریکا را در تزاحم با سیر تکامل و پیشرفت ملت‌های منطقه دانسته و به‌عنوان مثال با تعابیر و الفاظی بی‌سابقه تحریم‌ها علیه کوبا و ونزوئلا را شرم‌آور و ناپذیرفتنی خوانده بودند.

درمجموع روند همگرایی منطقه‌ای چنان است که حتی سازمان کشورهای امریکایی هم (که روزگاری نه‌چندان دور به‌عنوان بازوی منطقه‌ای ایالات متحده نقش «گروه فشار» علیه کشورهایی مانند کوبا و نیکاراگوئه و ونزوئلا را ایفا می‌کرد) روزبه‌روز از دایره سلطه تام و تمام امریکا دورتر می‌شود.

ضرورتی فراتر از انتخاب

از مجموع آنچه ذکر شد می‌توان چنین استنباط کرد که توسعه همه‌جانبه روابط ایران با کشورهای امریکای لاتین به دلیل اهمیت این منطقه و نقش فزاینده آن در تحولات آتی نه یک «گزینه» بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. هرچند ایران طی دهه‌های اخیر عموماً با کشورهای منطقه روابط سیاسی حسنه داشته، سطح تبادلات تجاری‌اش حتی با غول‌های اقتصادی منطقه مانند آرژانتین و برزیل و مکزیک (که هر سه جزو «گروه بیست» هستند) به‌هیچ‌وجه متناسب با ظرفیت‌های موجود نبوده است. به‌عنوان مثال برخلاف برخی تبلیغات و برخلاف تصور بسیاری، تجارت دوجانبه میان ایران و ونزوئلا که به تعبیری مهم‌ترین متحد راهبردی ما در منطقه است هرگز همپای مناسبات سیاسی توسعه و تعمیق نیافته است. کافی است سری به آمار واردات و صادرات گمرک جمهوری اسلامی ایران بزنیم تا اعداد حقیقت را به ما نشان دهند.

با توجه به موقعیت ممتاز امریکای لاتین، ایران در موقعیت کنونی ناگزیر است علاوه بر تمام کوشش‌هایی که به‌منظور توسعه روابط با شرق آسیا، بهبود مناسبات با همسایگان، و ایجاد توازن در روابط با کشورهای اروپایی به‌خرج می‌دهد، از یک سو مناسبات نزدیک سیاسی خود با برخی کشورهای منطقه امریکای لاتین مانند کوبا و ونزوئلا را سکویی برای گسترش پیوندهای اقتصادی قرار دهد و از سوی دیگر روابط دیرپای تجاری با اقتصاد بزرگی مانند برزیل را به فرصتی برای بالابردن حجم تجارت و افزایش همکاری‌های سیاسی تبدیل کند؛ جایگاه ازدست‌رفته خود در کشوری مانند بولیوی (یکی از سه ضلع مثلث لیتیومی جهان) را بازیابد؛ و از طریق توسل به دیپلماسی مؤثر منطقه‌ای مشکلات و موانع پیش روی بهبود مناسبات با کشورهایی نظیر آرژانتین و کلمبیا و مکزیک را رفع کند.

در چشم‌انداز کلی، تنوع‌بخشی به همکاران تجاری و متحدان سیاسی و عمق‌بخشیدن به دامنه مناسبات با کشورهای منطقه (فارغ از بزرگی و کوچکی اقتصادشان) یکی از سودمندترین سیاست‌ها به‌منظور تعریف جایگاه ایران در سیاست و اقتصاد بین‌الملل است. از سوی دیگر بسترهای مناسب برای افزایش تعاملات فرهنگی میان ایران و منطقه، مانند محبوبیت کم‌نظیر بسیاری از نویسندگان و شاعران امریکای لاتین نزد مردم ادب‌دوست ایران، مشابهت‌های فراوان میان روند تحولات اجتماعی ایران و این کشورها طی قرن بیستم، و شمایل ایران به‌عنوان یک کشور مستقل و بافرهنگ و دارای تاریخ و پیشنه غنی، فرصت‌هایی پرشمار برای تعامل و تبادل فرهنگی بین مردم میهن ما و مردم منطقه فراهم آورده است که در کنار توسعه روابط سیاسی و تجاری نباید از آن غفلت کرد و آن را کم‌اهمیت یا دارای اهمیت ثانوی دانست.

فرارفتن از توسعه مناسبات سیاسی با کشورهای منطقه و توجه اصولی به گسترش تجارت میان ایران و کشورهای امریکای لاتین نه‌فقط به افزایش شرکای تجاری ایران و در پیامد آن به تقویت اقتصاد ملّی کمک می‌کند بلکه از منظر راهبردی به توازن نقش‌آفرینی ایران در کنار رقبای منطقه‌ای خود مانند ترکیه و عربستان سعودی می‌انجامد؛ ضمن آن‌که فرصت‌های جدیدی برای همکاری مشترک در بازارهای کشورهای ثالث فراهم می‌آورد. هم‌اینک که اقتصاد ایران (به دلایل گوناگون ازجمله تحریم‌های تحمیلی و نیز سیاست‌های غلط داخلی که جای بررسی و تحلیل آن اینجا نیست) روزگاری دشوار را سپری می‌کند، توسعه تجارت خارجی با کشورهای امریکای لاتین یکی از راه‌های برون‌رفت از وضعیت کنونی به‌شمار می‌آید.

این توسعه مستلزم شناخت و فهم و رعایت الزاماتی است که در ادامه به‌اختصار به آن خواهم پرداخت. اما پیش از آن لازم است درباره سه کشوری که مقصد رئیس‌جمهور ایران است اندکی توضیح دهم.

تحریم‌شدگان جهان متحد شوید!

در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی روابط سیاسی ایران با کوبا و نیکاراگوئه، دو کشور انقلابی منطقه امریکای لاتین همواره عالی و در سطح ممتاز بوده است: کوبای انقلابی از بدو پیروزی انقلاب در کنار مردم ایران ایستاد و در تمام این سال‌ها در مجامع بین‌المللی حامی و مدافع حقوق ملّت ایران بوده است. نیکاراگوئه نیز پس از پیروزی انقلاب ساندینیستی در تابستان ۱۹۷۹ (۱۳۵۸ خورشیدی) به جمع دوستان نزدیک ایران پیوست و از آن زمان تاکنون در این جمع باقی مانده است. در دوره شانزده‌ساله دوری ساندینیست‌ها از قدرت در سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۶ هرچند مناسبات دو کشور کم‌رنگ شد هرگز به تیرگی نگرایید. 

اما روابط با ونزوئلا علی‌رغم آن‌که این کشور به‌عنوان عضوی از اوپک همواره در سیاست نفتی ایران نقش داشت، تا هنگام پیروزی انقلاب بولیواری و رسیدن رهبر فقید آن هوگو چاوس به ریاست‌جمهوری اوج نگرفت. از هنگام نخستین سفر چاوس به تهران در سال ۲۰۰۱ این روابط همواره گرم و نزدیک بوده است.

اما چنان‌که پیش‌تر اشاره شد، گرمای روابط سیاسی میان ایران و این سه کشور هرگز نتوانسته یخ همکاری‌های اقتصادی و علمی و فنی مشترک را آب کند. درخصوص کوبا، این همکاری‌ها عملاً به فعالیت‌های علمی محدود در زمینه بهداشت و درمان (به‌عنوان مثال در انستیتو پاستور) منحصر شد و در مورد ونزوئلا، علی‌رغم اقداماتی که در طول دهه هشتاد خورشیدی صورت گرفت، همکاری‌های صنعتی و اقتصادی دوجانبه هرگز عمق و ثبات لازم را نیافت (که آسیب‌شناسی و تحلیل چرایی آن مجال و مقالی دیگر می‌طلبد). درباره نیکاراگوئه هم باید گفت با وجود قول و قرارهای متعدد و تأکیدات همیشگی که در دیدارهای مقامات دو کشور صورت می‌گیرد، حجم تجارت دوجانبه تناسبی با ظرفیت‌های موجود ندارد.

اما یک ویژگی مشترک میان ایران و سه کشور یادشده هست که به روابط متقابل آن‌ها خصلتی متفاوت می‌بخشد: هر چهار کشور به درجات گوناگون تحت تحریم‌های ایالات متحده قرار دارند و از این منظر، ملاحظات و محدودیت‌هایی که مثلاً در توسعه روابط ایران و مکزیک مطرح است درخصوص روابط ایران و این سه کشور موضوعیت ندارد. این وضعیت قاعدتاً زمینه را برای ایجاد نوعی اتحادیه تجاری «کشورهای تحت تحریم» فراهم آورده است که می‌تواند با توجه به ظرفیت‌ها، کاستی‌ها، و نقاط قوت اقتصاد هر یک از این چهار کشور نه‌تنها محملی برای مقابله با تحریم باشد بلکه برای سایر کشورهای قربانی تحریم‌های ایالات متحده نیز فرصت ایجاد کند.

اما عملی‌کردن این پیشنهاد و توسعه و تعمیق مناسبات میان ایران و کشورهای منطقه امریکای لاتین به‌طور کلی و این سه کشور به‌طور خاص، با توجه به اهمیت‌ها و ضرورت‌هایی که برشمرده شد، نیازمند آن است که الزاماتی فهم و رعایت شود.

به‌عنوان جمع‌بندی: الزامات توسعه روابط ایران و امریکای لاتین

پیش از هر چیز، نخست باید ضرورت و اهمیت توسعه این روابط (که در این نوشتار مختصراً به آن اشاره شد) در سطح سران و تصمیم‌گیران و دانشگاهیان و اصحاب رسانه درک شود. این درک باید مبتنی بر شناخت علمی و به‌دور از دیدگاه‌های مرسوم اروپامحور یا چارچوب‌های تحلیلی سنتی «نگاه به شرق» باشد. همان‌گونه که ذکر شد امریکای لاتین ازجمله پیشتازان دگردیسی مناسبات بین‌الملل در «جنوب جهانی» است و نگاه به آن باید براساس همین جایگاه باشد.

تغییر نگاه و ذهنیت عمومی درخصوص منطقه و به‌ویژه سه کشوری که مقصد رئیس‌جمهور هستند از دیگر الزامات توسعه روابط است. بر اثر سال‌ها دروغ‌پراکنی رسانه‌های جریان غالب و به دلیل کمبود دانش همگانی درباره واقعیت‌های منطقه، روابط ایران با کشورهای امریکای لاتین اغلب «نالازم»، «پرهزینه»، و نوعی «صدقه» یا تلاش صرف برای افزایش نفوذ سیاسی تلقی شده است درحالی‌که حتی یک بررسی مجمل و مختصر نیز خلاف این را نشان می‌دهد.

همچنین در ایران درک دقیق و عمیقی درخصوص توانمندی‌های اقتصادی و علمی منطقه امریکای لاتین وجود ندارد و به‌عنوان مثال، ذهنیت عامه در مورد کوبا چنان مخدوش است که اگر کسی با استناد به آمار بانک جهانی اعلام کند سرانه تولید ناخالص داخلی کوبا در سال ۲۰۲۰ بیشتر از برزیل و مکزیک (دو غول اقتصادی منطقه که جزو بیست اقتصاد بزرگ دنیا هستند) بوده است حتی در میان اهل فن و فعالان رسانه‌ای نیز با ناباوری و تردید جدی مواجه می‌شود.

بر این اساس تغییر ذهنیت عمومی و آگاهی‌بخشی درباره واقعیت‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی منطقه ازجمله اقدامات ضروری به‌منظور جلب همراهی عموم مردم و تشویق کارگزاران بخش‌ دولتی و صاحبان سرمایه در بخش خصوصی به توسعه روابط است.

سومین لازمه، عزم جدی در مقامات عالی برای پیگیری تفاهم‌های انجام‌شده و تبدیل حرف به عمل است. در این سال‌ها کم ندیده‌ایم تفاهم‌نامه‌هایی امضا و مصاحبه‌هایی انجام شده مبنی بر این‌که چنین و چنان می‌کنیم، اما در عمل بسیاری از وعده‌ها صورت مادی نیافته و روی کاغذ باقی مانده است. ایجاد یک ستاد متشکل از افراد دارای صلاحیت برای پیگیری و رصد اقدامات عملی می‌تواند به اصحاب رسانه کمک کند میزان تحقق وعده‌های سیاستمداران را از مرجعی معتبر استعلام کنند. حمایت‌های حقوقی و تجاری از طرف ایرانی و نظارت‌های قانونی بر روندهای همکاری دو وجه یک راهبرد اصولی است که ایران را به‌عنوان شریکی مطمئن و متعهد معرفی خواهد کرد.

لازمه چهارم فراهم‌آوردن زمینه همکاری‌های متوازن و متقابل و پرهیز از فرصت‌طلبی و نوعی «نگاه از بالا» است. موارد متعددی را می‌توان مثال زد که فرصت‌های همکاری میان ایران و کشورهای منطقه از دست رفته صرفاً به این دلیل که طرف ایرانی اصول ابتدایی و بدیهی همکاری منصفانه را رعایت نکرده است. (به‌طور حتم می‌توان مواردی از خطاهای طرف‌های مقابل را هم برشمرد، که موضوع این نوشتار نیست چون مخاطب آن ایرانی‌ها هستند.)

در پایان، باید به این نکته اشاره کرد که اشراف به تفاوت‌های سیاسی و فرهنگی و رعایت اقتضائات فعالیت در هر کشور، که طبعاً ناشی از شناخت و احترام متقابل است، به طرف ایرانی کمک می‌کند در جهت تحقق سیاست‌های کلان ایران در منطقه گام بردارد.

این‌که سفر رئیس‌جمهور به سه کشور منطقه دستاوردی فراتر از تحکیم مناسبات سیاسی و تجدید عهد با متحدان راهبردی ایران در منطقه داشته باشد، در گرو رعایت این بایسته‌هاست.

انتهای پیام/

نظر شما