«آپاراتچی» فیلم موسیقی‌های معروف تاریخ سینما است

|
۱۴۰۳/۰۳/۱۲
|
۱۴:۵۵:۰۲
| کد خبر: ۲۱۰۰۹۲۱
«آپاراتچی» فیلم موسیقی‌های معروف تاریخ سینما است
پنجمین برنامه سینمایی «هفت» به میزبانی بهروز افخمی، جمعه ۱۱ خرداد ساعت ۲۳ روی آنتن شبکه نمایش رفت و به بررسی فیلم سینمایی «آپاراتچی» پرداخت.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ در میز «سینمای ایران» امیر قادری و رضا صدیق به نقد و بررسی فیلم «آپاراتچی» پرداختند.
رضا صدیق در ابتدا عنوان کرد: کم بودجه بودن «آپاراتچی» یکی از فاکتور‌های مهم و مثبت این فیلم است چرا که این طیف فیلم‌ها اصولا با بریز و بپاش ساخته می‌شوند. این فیلم تکلیفش با خودش مشخص است. سوژه‌ای که انتخاب کرده یونیک، خاص و بانمک است. به نظرم «آپاراتچی» فیلم شریفی است.

صدیق ادامه داد: نقد‌هایی به فیلم وارد است که می‌توانست بهتر از چیزی که الان هست، باشد. یکی از نکات فیلم، فیلمنامه است. فیلمنامه «آپاراتچی» پیرنگ درستی دارد، اما خرده داستانش کم است. این فیلم می‌توانست به واسطه خرده داستان توانمندتر و جذاب‌تر با‌شد. ما در سکانس‌هایی از فیلم شاهد فانتزی هستیم و من فکر می‌کنم این فانتزی می‌توانست به یک موتیف در سراسر قصه تبدیل شود.

«آپاراتچی» سوای فیلمنامه از کارگردانی صدمه خورده است

این منتقد افزود: «آپاراتچی» سوای فیلمنامه از کارگردانی صدمه خورده و فیلم نزدیک به تله‌فیلم است تا سینما؛ در واقع کارگردان از پس روایت سینمایی قصه برنیامده است. «آپاراتچی» فیلمی است که نیازی به پرده سینمایی ندارد و با تلویزیون هم می‌شود این فیلم را دید.

صدیق یادآور شد: «آپاراتچی» را حسی دوست دارم و می‌گویم حیف است که خرده داستان بیشتری ندارد. فیلم توانسته لحظات شیرینی بسازد و برای همین می‌گویم که فیلم شریفی است. این نکته را هم بگویم که تیم تورج الوند و بازیگران دیگر خیلی خوش‌نمک‌تر از هومن برق نورد بودند.

ساختن فیلم کمدی اقتباسی جذاب است

صدیق ضمن یادآوری اینکه ساختن فیلم کمدی اقتباسی نکته جذاب و مهمی است، بیان کرد: به طور کلی پررنگ شدن اقتباس در سینمای ایران اتفاق میمون و مبارکی است چرا که متن صور خیال را در ذهن مخاطب زنده می‌کند؛ درواقع به تعداد کسانی که یک متن را می‌خوانند تصویر و ابژه‌های متفاوت وجود دارد. زمانی که فیلمساز می‌خواهد این را منحصرا در یک قالب به مخاطبی بدهد که قبلا با متن ارتباط برقرار کرده و خاطره ذهنی دارد، اصولا باعث می‌شود که مخاطب با فیلم موضع داشته باشد. اقتباس کار بسیار سخت و در عین حال جذاب است.

به تعداد کارگردانان می‌توان از یک متن اقتباس داشت

وی افزود: ما در ایران نسبت به اقتباس و کلا نسبت به سینما حس خلق کردن داریم. ما فکر می‌کنیم یکبار اقتباس کافی است در صورتی که در سینمای جهان چندین اقتباس از «مکبث» ساخته شده است. من فکر می‌کنم به تعداد کارگردانان می‌توان از یک متن اقتباس داشت. ملت ما همواره ملت شعر و قصه بودند؛ تا اواخر دهه ۶۰ هم قصه‌نویس‌های خوبی داشتیم که داستان‌هایشان در میان مردم معروف بود. چه اتفاقی می‌افتد که سینماگر‌های ما به سراغ این داستان‌ها نمی‌روند؟

امیر قادری نیز عنوان کرد: اغلب فیلم‌های پر بودجه مجبور هستند چند سره باز باشند؛ چون بودجه‌شان را از چند جا می‌گیرند و درواقع مجبورند کارفرما‌های مختلف را راضی نگه دارند.

این منتقد درباره «آپاراتچی» اظهار کرد: «آپاراتچی» فیلم کم بودجه و جمع و جوری است. از نظر من بازی تورج الوند به عنوان نقش اول باید کنترل می‌شد؛ درواقع یکی از بزرگترین وجود دلایل کارگردان پشت دوربین اندازه گذاشتن برای بازیگر است. به عنوان مثال یکی از دلایل موفقیت «سن پطرزبورگ» بازیگری اندازه محسن تنابنده بود؛ او زور نمی‌زد که بامزه باشد.

«آپاراتچی» فیلم موسیقی‌های معروف تاریخ سینما است

قادری درباره موسیقی فیلم بیان کرد: «آپاراتچی» فیلم موسیقی‌های معروف تاریخ سینما است. موسیقی‌های این فیلم خیلی لیست معروفی بوده و اگر سلیقه شخصی کارگردان یا آهنگساز به کار برده می‌شد، به جذابیت این فیلم اضافه می‌کرد. من با یک آمارگیری متوجه شده‌ام که اغلب ملودی‌های معروفی که ما در تاریخ سینما داریم، مانند همه چیز‌های خوب دیگر در حد فاصل بین سال‌های ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۵ ساخته شده اند.

قادری درباره عدم وجود اقتباس در سینمای ایران اظهار کرد: مهمترین دلیل از نظر من این است که فیلمساز‌های ما به شکل بیمارگونه‌ای از این که انگ غیرمولف بخورند، می‌ترسند و متاسفانه درگیر «منم کردن» احمقانه شده اند. از طرفی یک ایگوی بیخود بزرگ دارند که حاضر است دادگاه برود، اما بگوید فیلمنامه نویس فیلم خودش بوده است. یک نسل از سینماگر‌های ما تحت تاثیر سینمای ایتالیای دهه ۶۰ و ۷۰ بودند و حتی یکبار هم به این موضوع اشاره نکرده‌اند.

اگر اقتباس را از سینمای آمریکا برداریم چه چیزی از آن باقی می‌ماند؟

وی افزود: من نمی‌دانم اگر اقتباس را از سینمای آمریکا برداریم، چه چیزی از آن باقی می‌ماند. اغلب فیلم‌های آمریکا براساس داستان‌های مطرح و غیر مطرح ساخته شده اند. سخت است که از دوران کلاسیک تا به امروز فیلم آمریکایی را پیدا کنید که همه چیزش مال خودش باشد.

رضا صدیق در این باره عنوان کرد: این موضوع در نسل جدید فیلمساز‌های ما کمرنگ‌تر شده و راحت‌تر بیان می‌کنند که تحت تاثیر چه کسانی بوده‌اند. به نظر من برنامه «هفت» می‌تواند پرچم‌دار این موضوع باشد که به سینماگران بگوید بروید و اقتباس کنید.

پیشنهاد سیمرغ اختصاصی برای فیلم‌های اقتباسی

بهروز افخمی درباره اقتباس عنوان کرد: ما یک بخش از برنامه را به اقتباس اختصاص خواهیم داد. کار دیگری که ما در «هفت» می‌توانیم انجام دهیم این است که به وزارت ارشاد و دست‌اندرکاران جشنواره فجر اصرار کنیم که سیمرغ فیلمنامه اقتباسی را جداگانه اختصاص دهند؛ در این حالت اقتباس پنهان هم رو می‌شود.

میز «پرونده ویژه» با موضوع قهرمان در سینما

در ادامه برنامه، میز «پرونده ویژه» با موضوع قهرمان در سینما با حضور عباس جواهری (روانشناس) برپا شد و سپس امیر قادری و سید حمیدرضا قادری به این میز پیوستند.

عباس جواهری در ابتدا عنوان کرد: کسانی که در فضای یونگ و کهن‌الگو‌ها کار کرده‌اند با کمبل و ادامه آن آشنا هستند. قطعا در فضای سینما قهرمان و سفر قهرمانی چیزی است که هر نویسنده‌ای با آن سروکار دارد. کمبل در این باره معتقد است، هنرمند کسی است که بتواند افسانه‌ها و اسطوره‌ها را در فضای رئال و حال حاضر بیاورد. من فکر می‌کنم تفاوت فیلمنامه‌های قوی با فیلمنامه‌های ضعیف و پلاستیکی در همین است.

جواهری بیان کرد: شاید فیلم‌هایی باشند که قهرمان ندارند یا نقش اول آن‌ها خصوصیت قهرمان مورد نظر ما را ندارد؛ اما من فکر می‌کنم اتفاق عجیب این است که ما با تماشای فیلم‌های قهرمانی با او همذات پنداری می‌کنیم و این اولین و مهمترین اتفاق در این زمینه است.

این روانشناس اظهار کرد: اکثر فیلم‌های قهرمانی با یک درصد بسیار بالایی در نهایت قهرمان، برنده است. یعنی ما می‌دانیم که این قهرمان تا آخر فیلم زنده می‌ماند. پس به نظر ساده‌لوحانه می‌آید، اما ما خودمان را در فیلم گم می‌کنیم و دوست داریم هیجان فیلم را تجربه کنیم. ما خودمان را جای قهرمان می‌گذاریم. این مهمترین و اساسی‌ترین اتفاقی است که در فیلم رخ می‌دهد. دلیلش هم این است که قهرمان در وجود من هم است. این سحر انگیزترین اتفاقی است که بین من و قهرمان فیلم رخ می‌دهد، یعنی من هم یک قهرمان درون دارم.

جواهری ادامه داد: فضای فیلم، فضای شعر و فضای هنر یک فضای هیپنوتیزم‌کننده‌ای است که من می‌بینم و در آن غرق می‌شوم. تمام حرف کمبل این است که سفر قهرمانی درون ما هم شکل می‌گیرد. جالب اینجاست اولین قسمت از سفر قهرمان زندگی عادی است، اما با یک پیغام احضار می‌شود و قهرمان را به رسالتش فرا می‌خواند. اتفاقا قهرمان در برخورد اول این پیغام را رد می‌کند تا در نهایت با حضور یک استاد رسالتش به او یادآوری می‌شود و آن فرد وارد دنیایی می‌شود که دیگر معمولی نیست و این آدم تا سرحد مرگ به چالش کشیده می‌شود.

عباس جواهری گفت: من فکر می‌کنم اتفاقی که در داستان قهرمان می‌افتد، اتفاق زندگی هر روزه من و شماست. ما می‌توانیم انتخاب کنیم که صرفا باشیم یا اینکه چالشی را حل کنیم و به رسالتمان نزدیک شویم. کل داستان توسعه فردی روی این می‌چرخد که اگر می‌توانی بهتر شوی چرا بهتر نباشی؟
وی افزود: از سال ۲۰۰۰ به بعد که روانشناسی مثبت گرا در دنیا جدی شد، خیلی این حرف شنیده می‌شود که اگر خوشحال باشیم، تمام است. یعنی خوشحال بودن چیزی است که حال تو را خوب می‌کند، پس خوشحال باش. در عین حال آدم‌های جدی که در فضای سفر قهرمان کار می‌کنند می‌گویند اگر می‌خواهی خوشحال باشی، دوست داری در چه دنیایی زندگی کنی؟ باید بجنگی و قوی باشی؛ تو اگر نجنگی یک سیب‌زمینی خوشحالی.

جواهری درباره مخاطبان نوجوان سینمای قهرمانی بیان کرد: نوجوانان پسر با فضای قهرمان و جنگجویی خیلی ارتباط برقرار می‌کنند و این چیزی است که آن را لازم دارند. در حال حاضر پیام دنیا سلامت است و سلامت ذهنی روی درک طرف مقابل، همدلی و مهربان بودن تاکید می‌کند. اینها خوب هستند، اما من اگر یک آدم ضعیفی باشم که چاره‌ای جز مهربان بودن ندارم در اینجا به مشکل می‌خوریم. اینکه من باقدرت باشم و با قدرتمندی خودم در عین حال مهربان باشم این یک داستان کاملا متفاوت است.

جواهری ادامه داد: پسران و حتی مرد‌های ما الان به طور جدی عنصر مردانه‌شان کم شده و این به زندگی زوجی هم آسیب وارد کرده است. در مهدکودک‌های آمریکا دیده شده که پسربچه‌ها بیش‌فعالی دارند و دچار adhd هستند. یک محقق نشان داد که این پسران نیاز دارند باهم دعوا کنند. این محقق می‌گوید که برنامه‌های مهدکودک برای پسران نیست و در عوض بسیار مناسب دختران است؛ برای همین پسران حالشان بد است و به مطالب توجهی ندارند و برای همین انگ بیش‌فعالی به آنها خورده می‌شود و آنها را مجبور می‌کنند دارو بخورند.

این روانشناس بیان کرد: فضای احترام و همدلی خیلی خوب است؛ اما جنگجو بودن یک المان جدی برای همه انسان‌ها و به طور ویژه برای مردان است که فضای آموزش جهانی هیچ تاکیدی روی آن ندارد. حتی جنس قهرمانی ما کم کم به شکل زنانگی می‌رود. در واقع به قسمت روان‌مردانه مرد‌ها که جنگجویی است، اصلا توجه نمی‌شود. به همین دلیل است که فیلم‌های قهرمانی در سینما آنقدر مخاطب دارند و دیده می‌شوند، چون قسمت گم شده و زندگی نکرده مردان است. اتفاقا اگر سینما بتواند راه را برای زندگی کردن قهرمان درون باز کند، کارش را انجام داده است. اما اگر قهرمان با مردم عادی خیلی فاصله داشته باشد و مردم نتوانند با آن همذات پنداری کنند، صرفا سرگرم کننده است.

دنیای زنانه قابلیت‌های زیادی به سینما داده است

امیر قادری درباره عدم نیاز جامعه و سینما به قهرمان گفت: آنقدر حضور اسطوره در تک تک لحظات ما عینی و واقعی است که عدم نیاز بشر به قهرمان از حوزه بحث خارج و مانند یک لطیفه است. در جریان اصلی سینمای آمریکا، قهرمانان دو نکته دارند؛ یک اینکه از منافع شخصی شان شروع می‌کنند و بعد در امتداد حفظ منافع شخصی‌شان به منافع جمع می‌رسند. دومین نکته این است که قهرمان سینمای آمریکا برخلاف نمونه قهرمان در کشور‌های دیگر از یک طبقه یا گروه دفاع نمی‌کند و قهرمان نماینده گروه گسترده مردم است. شایان ذکر است که قهرمان باید به قهرمان شدن بقیه کمک کند نه اینکه آنها را سرکوب و تحقیر کند و از ابزار قهرمانی برای گرفتن قهرمانی استفاده کند.

این منتقد ادامه داد: دنیای زنانه قابلیت‌های زیادی به سینما داده است. از نظر من دلیل عدم قهرمان در سینمای ایران ارشاد، فیلمنامه یا جریان روشنفکری نیست. دلیلش این است که هنرمند ما باید زیست قهرمانانه را تجربه کرده باشد.

سید حمیدرضا قادری درباره قهرمان‌های سینما بیان کرد: قهرمان‌های حال خیلی فردی و اخته شده‌اند؛ یعنی برای کسی یا چیزی نمی‌جنگند. انسان اگر چیزی یا کسی برای جنگیدن نداشته باشد، خیلی زود در وسط این همه رنج و سختی وا می‌دهد. البته گاهی ما فکر می‌کنیم، چون کسی نیست قدر قهرمانی ما را بداند، نمی‌جنگیم.

وی ادامه داد: از دید من سینمای اروپا تروما فاشیسم و کمونیسم اذیتش می‌کند. پس به صورت واکنشی قهرمان را از دست ابرمرد‌های فاشیستی و نیچه‌ای حذف می‌کند. انسانی که با فردیت خود ملموس شده، نمی‌تواند به قهرمان جمع تبدیل شود.

عباس جواهری در این باره گفت: در حال حاضر قهرمان سینما برای برنده شدن خودش می‌جنگد و برایش مهم نیست چه اتفاقی برای دیگران رخ می‌دهد؛ هدف نهایی او برد است. این دقیقا خلاف پهلوانی است؛ پهلوان با هر شرایط و قیمتی نمی‌خواهد برنده شود؛ مانند جهان پهلوان تختی. خط باریکی بین فردیت و خودخواهی وجود دارد.

جواهری ادامه داد: چیزی که بین قهرمان و ضدقهرمان مشترک است، قدرت است. ما به قدرت احتیاج داریم و دوست داریم قوی باشیم. باید گفت کسی که قدرت نداشته باشد، احتمال جتایتکار شدنش بیشتر است چرا که در سیطره جنایتکار قرار می‌گیری و قدرت انتخاب ندارد.
این روانشناس درباره قهرمان در سینمای ایران عنوان کرد: ما به شدت به قهرمان در سینما نیاز داریم، اما قهرمان نباید انقدر دور باشد که من ربطی به آن نداشته باشم. او باید قهرمان درونی من را زنده کند.

جواهری ادامه داد: «موقعیت مهدی» فیلمی است که جنس قهرمانش متفاوت است. این قهرمان شاید خیلی فرز نباشد و قدرت بازو ندارد. اما یک خصوصیاتی دارد که من کلیدواژه قدرت را در آن می‌بینم؛ بهم نریختن در شرایط اضطراب‌زا قدرت است، از خود گذشتن، آرام بودن و به منافع جمع فکر کردن قدرت است؛ در حالی که خیلی هیاهو ندارد.

سینما یا بازتاب واقعیت است یا واقعیت بازتاب است

در ادامه برنامه، در میز «سینمای جهان» آرش خوشخو و سید حمیدرضا قادری به نقد و بررسی فیلم «جنگ داخلی» پرداختند.

آرش خوشخو ابتدا بیان کرد: سینما یا بازتاب واقعیت است یا واقعیت بازتاب است. با توجه به فیلم‌های اخیر کاملا مشهود است که جامعه آمریکا یک مشکل عمیق پیدا کرده و منتظر حادثه بزرگی است. این فیلم‌هایی که ما الان به شکل پراکنده می‌بینیم نشان می‌دهد حال جامعه آمریکا واقعا خوب نیست.
خوشخو ادامه داد: در فیلم‌های گذشته آمریکا هرچقدر اعتراضی، اما به سیستم کاری نداشتند. در این فیلم حتی سیستم از بین می‌رود. جالب اینجاست فیلم «جنگ داخلی» بدون هیجان، ساختار و حتی شخصیت‌پردازی درست به خوبی فروش کرده است. این یعنی مردم تنها جذب سوژه فیلم شده‌اند و این موضوع بسیار برایشان جذاب است.

خوشخو اظهار کرد: با این حال هنوز در ایران آدم‌های تحصیل کرده‌ای هستند که این مساله آشوب در آمریکا را انکار می‌کنند و برایم عجیب است که این بدیهی را نمی‌بینند.

این منتقد یادآور شد: قهرمانان این داستان خانم و پیرمرد هستند. سینما به مرحله‌ای رسیده که مردان بالغ آمریکا مستحق اشتباه، جرم و حماقت هستند و این موضوع برای سینمای آمریکا نهادینه شده است.

سید حمیدرضا قادری نیز عنوان کرد: من به تماشاگر ایرانی تماشای این فیلم را توصیه میکنم. شاید اگر ۱۰ سال قبل به ما می‌گفتند روزی یک عکسی درمی‌آید که مردم عادی و پاپتی آمریکایی ساختمان کنگره آمریکا را تسخیر کرده‌اند، آدرس اولین روانپزشک را به او می‌دادیم.

قادری ادامه داد: حس تروما تسخیر کنگره انقدر روی هنرمندان تاثیر گذاشته که چنین فیلم‌هایی می‌سازند. این فیلم نشان از یک زخم التیام نیافته در جامعه آمریکا است و یک فیلم کاملا ضدترامپی است.

این تحلیل‌گر اظهار کرد: فیلم «جنگ داخلی» ترکیبی از موقعیت‌هایی است که هر کدام سعی می‌کند، مهیب‌تر باشد. این فیلم از نظر من بازتولید یک سری عکس جنگی مشهور بود. در کنار این به ژانر بلوغ نیز اشاره می‌کند. «جنگ داخلی» برای من ارزش زیبایی شناسی سینما را ندارد؛ اما پیش بینی‌اش از سال‌های آینده آمریکا برای من جداب بود.

بهروز افخمی در انتها بیان کرد: «جنگ داخلی» با المان ساختمان‌های زامبی ساخته شده و حتی طرفداران ترامپ را به زامبی تشبیه می‌کند. این موضوع نشان می‌دهد که اوضاع آمریکا چقدر خطرناک است و حتی مشخص نیست که این کشور بعد از انتخابات یکپارچه باقی بماند یا خیر.
تیتراژ پایانی این قسمت از برنامه به زنده یاد پروانه معصومی تقدیم شد.

انتهای پیام/

نظر شما