صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

گزارش هفته؛

مصائب نگارش فیلمنامه‌های کمدی در سینمای ایران

۱۳۹۹/۰۵/۰۹ - ۰۹:۵۹:۰۰
کد خبر: ۱۰۳۶۶۸۱
سینمای کمدی همواره بر لبه تیغ ابتذال قدم برمی‌دارد و کار نویسندگان این گونه سینمایی برای خلق فضا و موقعیت‌های کمدی بسیار سخت و حساس است. قطعاً به همین دلیل است که اکثر انتقادات به سینمای کمدی نزدیک شدن فیلم‌ها به مسائل سخیف و مبتذل است که صرفاً برای خنداندن مخاطب ساخته شده‌اند اما در واقع می‌توان خنداندن مخاطب با فیلم‌های کمدی به صورتی که فیلم درگیر مسائل سطحی، مبتذل و سخت نشود را یکی از سخت‌ترین کارها در سینما دانست.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، امروز می‌توان پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای ایران را فیلم‌های کمدی دانست و قطعاً نیاز است که نگاهی جدی به این گونه سینمایی در کشور ما وجود داشته باشد.

در گفت‌وگو با چند فیلمنامه‌نویس سختی‌های کار نویسندگی در عرصه سینمای کمدی را مورد بررسی قرار دادیم که در ادامه می‌خوانید:

امیرعباس پیام: کمدی‌نویسی سخت‌تر از قدم گذاشتن در میدان مین است/ کمدی‌نشناسی کارگردان به متن ضربه می‌زند/ بداهه‌پردازی بازیگری که متن را نمی‌خواند اشتباه است

امیرعباس پیام، نویسنده سینما و تلویزیون که در آثاری همچون سریال تلویزیونی «مامور بدرقه»، سریال تلویزیونی «در حاشیه 2»، «آنام» به عنوان نویسنده حضور داشته است در این گفت‌وگو از کمدی‌و البته سختی‌های کار کمدی‌نویسان می‌گوید.

امیرعباس پیام در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ درباره کمدی گفت: «انواع مختلفی از کمدی داریم. برای مثال کمدی موقعیت، کمدی اشتباهات، کمدی جابه‌جایی، کلامی، بزن‌بکوب و... که مورد استفاده است و به نظرم جا افتاده‌ترین و بهترین آنها کمدی موقعیت است. همچنین کمدی جابه‌جایی مانند سریالی که از تلویزیون در این شب‌ها پخش می‌شود («زیر خاکی») که یک شخص نادرست و اشتباهی در موقعیتی قرار گرفته که نسبت به آن کم‌هوش بی‌ربط است. یا فکر کنید آدمی بی‌سواد در یک جابه‌جایی در جایگاه یک دانشمند قرار بگیرد که در سال‌های اخیر نمونه‌های زیادی از آنها را دیده‌ایم.»

او درباره استفاده از کمدی جا‌به‌جایی در بیشتر کارهای تلویزیونی گفت: «این نوع کمدی جواب پس داده و نکته اساسی همین است. از زمان چارلی چاپلین تا همین اواخر هم مورد استفاده بوده است. نمونه دیگر این مثال سکانس معروفی است چاپلین با پرچم قرمز وسط خیابان می‌رود و باقی ماجرا. اما اگر سوال این است که چرا ما در اکثر کارهامان سراغ چنین الگویی رفته‌ایم احتمالا جواب در راحتی استفاده از آن در اجرا و پرداخت است و همخوانی با فرهنگ ما... کافی‌ست آدمی خنگ از سازمان ناسا سر در بیاورد، لحظه به لحظه این موقعیت کمدی است و دست نویسنده برای هر شوخی باز است و می‌تواند سکانس به سکانس کمدی ایجاد کند.»

پیام معتقد است: «ما سلایق مختلفی داریم و باید همه‌ کمدی‌ها را امتحان کنیم چون هر کسی یک مدل از کمدی را می‌پسندد. بارها پیش آمده که یک کمدی عاشقان و متنفرهایی دارد که نظرشان 180 درجه متفاوت است و این نشان از همین تفاوت دارد.»

این نویسنده درباره محدودیت‌های کمدی‌نویسی در ایران هم گفت: «شوخی با سیاست، مذهب و جنسیت که در کارهای هالیوودی تقریبا تمام کمدی‌ها را شامل می‌شود برای ما خط قرمز است و دست ما بسته است پس باید از این موقعیت‌ها عبور کنیم و با محدودیت بیننده را جذب کنیم. از طظرفی نمی‌توان با صنف‌ها و شغل‌ها و مناسبات حکومتی شوخی کنیم پس چه ابزاری برای نویسنده باقی می‌ماند؟ شوخی با لهجه و فرهنگ قوم‌های ایرانی باقی می‌ماند که حرکت روی لبه تیغ است. ممکن است بعضی اقوام حوصله و صبر بیشتری داشته باشند و معترض نشوند اما باز هم این نوع کمدی هم پرریسک است. فکر می‌م کمدی‌نویسی از راه رفتن در میدان مین هم خطرناک‌تر شده است.»

پیام درمورد تغییر متن نویسنده‌ها در پروسه تولید هم گفت: «ممیزی و محدودیت‌ها وجود دارد و کار را خیلی سخت کرده است اما باز هم ما نویسنده‌های خلاق و مستعدی داریم که کارشان در مراحل دیگری ضربه می‌خورد: اساسا آن‌چه شما در تلویزیون می‌بینید چیزی نیست که نوشته شده است و پس از رد شدن از فیلترهای زیادی چون ناظر کیفی و تهیه‌کننده و کارگردان و... در انتها به بداهه‌پردازی بازیگران می‌رسد. بداهه‌پردازی بی‌نظیر است و نقطه قوت محسوب می‌شود اما چطور بازیگری که کل متن را نخوانده و فقط سکانس‌های خودش را سر صحنه می‌خواند می‌تواند بداهه‌پردازی کند؟ آن‌هم زمانی که تنها 10 قسمت از متن یک مجموعه 40 قسمتی نوشته شده است و هنوز 30 قسمت نوشته‌نشده باقی مانده است. اینطور است که شخصیت چند تکه می‌شود و بیننده از خودش می‌پرسد چرا رفتارها و حرف‌های این شخصیت همخوانی ندارد و قابل قبول نیست. در واقع شخصیت دچار مشکل تداوم ویژگی شخصیتی می‌شود و بیننده هم متوجه این تضاد می‌شود. بداهه‌پردازی برای کسانی است که فیلمنامه را بارها خوانده‌اند و روی سوژه و قصه ماه‌ها کار کرده‌اند. با این وجود چطور می‌توان هنوز ادعا کرد که این متن متعلق به نویسنده است؟»

او در آخر گفت: «ما نویسندگان کمدی خوبی داریم اما چند نفر انگشت‌شمارشان خوش‌شانس بوده‌اند که توانسته‌اند با کارگردان خوب و تیم وفادار کار کنند و کارشان دیده شود. بارها پیش آمده که متن‌های عالی‌ای خوانده‌ام که پس از ساخت بدل به فیلمی ضعیف یا متوسط شده است و دلیلش کمدی‌نشناسی کارگردان بوده است و موجب هوا رفتن اعتبار نویسنده شده است.»

پیمان عباسی: مردم کمدی فانتزی را نمی‌پسندند/ شوخی با لهجه و گویش مردم کار خطرناکی است/ بعد از «توفیق اجباری» از من شکایت کردند!

پیمان عباسی نویسنده که نگارش فیلمنامه‌‌ آثاری چون «زهر مار» به کارگردانی جواد رضویان، «پرتقال خونی» به کارگردانی سیروس الوند، «توفیق اجباری» به کارگردانی محمدحسین لطیفی و چند کار دیگر در مدیوم‌های مختلف را عهده‌دار بوده است‌ در این ‌گفت‌وگو از کمدی‌های روز سینما و تلویزیون و سختی کار نویسندگان این ژانر می‌گوید.

پیمان عباسی در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ ابتدا درمورد کمدی گفت: «اساس تمام کمدی‌ها در همه دنیا بر سه محور استوار است: شوخی با سیاست، شوخی با مذهب و شوخی با مسائل جنسی که ما به دلیل قوانین‌مان اجازه شوخی با این‌ها را نداریم و جزو خطوط قرمزمان به شمار می‌رود. در نتیجه بخشی عمده از شوخی‌ها در کارهای کمدی و سبک‌های کمدی حذف می‌شود و از دست می‌روند. تعداد محدودی از انواع کمدی باقی می‌ماند که یکی‌شان جابه‌جایی است: فاکتوری ابدی‌ازلی که نمونه‌اش چارلی چاپلین در کمدی معروف ساخته خودش است که به خاطر تشابه سبیل، نقش هیتلر را بازی می‌کند.»

او در ادامه گفت: «عنصر دوم در کمدی، تضاد است که ایجاد کمدی می‌کند. قرار گرفتن یک آدم مذهبی کنار آدمی که گرایشات مذهبی ندارد، قرار گرفتن آدمی خنگ کنار یک فرد باهوش و... موارد اینچنینی موجب کمدی می‌شود. گرایش بیشتر نویسندگان کمدی به این نوع از کمدی به دلیل محدودیت در سبک‌های کمدی است.»

عباسی با اشاره به شوخی‌های مردم در فضای مجازی و شوخ‌طبعی ایرانی‌ها گفت: «سبک‌ها هم کمی تغییر کرده است. مردم ایران، مردم بامزه‌ای هستند. کافی است شما در فضای مجازی چرخی بزنید و متوجه این موضوع شوید که حتی مردم عادی هم شوخ و بامزه هستند. به همین دلیل خنداندن آنها با هر روشی ممکن نیست. شاید دلیل منسوخ شدن کمدی بزن‌بکوب و استقبال نشدن از آن به همین دلیل باشد و البته اینکه با فرهنگ ما سازگاری ندارد. البته ممیزی هم بی‌تاثیر نیست: کوبیدن کیک توی صورت بازیگر دیگر یا برخوردهای فیزیکی زیاد موجب سانسور می‌شود.»

او درباره کارهای فانتزی فیلمسازانی چون محمدرضا هنرمند گفت: «کمدی فانتزی و تقابل با جهان غیررئال هم نوع دیگری از کمدی است که مردم ما زیاد نمی‌پسندند. رامبد جوان در فیلم اول سینمایی خود و البته آخرین فیلم خود سراغ چنین فضای رفته است. یا محمدرضا هنرمند در فیلم‌های «مومیایی 3» و «مرد عوضی» تلاش می‌کند سراغ کمدی فانتزی برود که البته فروش خوبی نداشتند.»

عباسی معتقد است: «ذائقه مخاطب ایرانی محدود شده است به این موضوعات که چند خانواده در یک ساختمان و با وجود تضاد کنار هم زندگی می‌کنند و یا داستان یک شخصیت خنگ که در جایگاه غلطی قرار می‌گیرد که دیگر ورطه اذیت‌کننده‌ای شده است. دلیل دیگر این اتفاق سفارش چنین کارهایی هم هست. در تلویزیون ایده‌هایی از این دست به نویسنده سفارش داده می‌شود و همان ایده‌های قدیمی خواهان دارد.»

او درمورد شوخی با لهجه و استفاده از فرهنگ قومیت‌ها هم گفت: «به دو سریال پربیننده تلویزیون، «پایتخت» و «نون.خ» رجعت به جنس قدیمی کمدی است که استفاده از فرهنگ فولکلور قومیت‌ها است و شوخی با لهجه و گویش مردم آن منطقه که کار خطرناکی است، تازه اگر سمت مسخره کردن نرود. این نوع کمدی خواسته روز مدیران سازمان است.»

پیمان عباسی درمورد سخت بودن کار نویسندگان کمدی و حساسیت زیاد روی کار آنها هم گفت: «از طرفی کمدین‌ها باید دست به عصا و با ترس و لرز شوخی کنند چرا که هر صنفی در مواجه به دیدن خودشان در قابل یک کمدی، معترض می‌شود. جالب است که در فیلم «توفیق اجباری» با صنف سینماگران شوخی کردم و موجب شد برخی از همکاران از ما شکایت کنند. در واقع ما توانایی درک این موضوع را نداریم که شوخی با با هر صنف به منزله توهین نیست. در کمدی‌های آمریکایی هرطور شوخی با رئیس‌جمهور آن کشور می‌شود اما اینجا چطور؟»         

این نویسنده در آخر به دیالوگ‌نویسی در سینما و تلویزیون اشاره کرد و گفت: «درمورد دیالوگ‌نویسی ما یک سبک منحصر به فرد داریم که دیالوگ‌ها اگزجره است و در جهان معاصر و اطرافمان کسی اینطور حرف نمی‌زند. نمونه این ادعا در کارهای سعید نعمت‌اله در تلویزیون است. فکر می‌کنم این تفکر از سینمای علی حاتمی و مسعود کیمیایی وارد کار نویسندگان بعدی شده است. آن‌ها با این تفکر که از ادبیات و اصطلاحات پنهان‌شده در آن  استفاده کنند ولی الان به جایی رسیدیم که شما دیالوگ‌ یک دختر 10 ساله را می‌توانید با دیالوگ پیرمردی 90 ساله عوض کنید و اتفاقی هم نیافتد! در صورتی که دیالوگ‌نویسی کار سخت و پیچیده‌ای است و معضل اصلی در این زمینه کم‌خلاقیتی نویسندگان است.»

نظر شما