پیمان عباسی در گفتوگو با خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ ابتدا درمورد کمدی گفت: «اساس تمام کمدیها در همه دنیا بر سه محور استوار است: شوخی با سیاست، شوخی با مذهب و شوخی با مسائل جنسی که ما به دلیل قوانینمان اجازه شوخی با اینها را نداریم و جزو خطوط قرمزمان به شمار میرود. در نتیجه بخشی عمده از شوخیها در کارهای کمدی و سبکهای کمدی حذف میشود و از دست میروند. تعداد محدودی از انواع کمدی باقی میماند که یکیشان جابهجایی است: فاکتوری ابدیازلی که نمونهاش چارلی چاپلین در کمدی معروف ساخته خودش است که به خاطر تشابه سبیل، نقش هیتلر را بازی میکند.»
او در ادامه گفت: «عنصر دوم در کمدی، تضاد است که ایجاد کمدی میکند. قرار گرفتن یک آدم مذهبی کنار آدمی که گرایشات مذهبی ندارد، قرار گرفتن آدمی خنگ کنار یک فرد باهوش و... موارد اینچنینی موجب کمدی میشود. گرایش بیشتر نویسندگان کمدی به این نوع از کمدی به دلیل محدودیت در سبکهای کمدی است.»
عباسی با اشاره به شوخیهای مردم در فضای مجازی و شوخطبعی ایرانیها گفت: «سبکها هم کمی تغییر کرده است. مردم ایران، مردم بامزهای هستند. کافی است شما در فضای مجازی چرخی بزنید و متوجه این موضوع شوید که حتی مردم عادی هم شوخ و بامزه هستند. به همین دلیل خنداندن آنها با هر روشی ممکن نیست. شاید دلیل منسوخ شدن کمدی بزنبکوب و استقبال نشدن از آن به همین دلیل باشد و البته اینکه با فرهنگ ما سازگاری ندارد. البته ممیزی هم بیتاثیر نیست: کوبیدن کیک توی صورت بازیگر دیگر یا برخوردهای فیزیکی زیاد موجب سانسور میشود.»
او درباره کارهای فانتزی فیلمسازانی چون محمدرضا هنرمند گفت: «کمدی فانتزی و تقابل با جهان غیررئال هم نوع دیگری از کمدی است که مردم ما زیاد نمیپسندند. رامبد جوان در فیلم اول سینمایی خود و البته آخرین فیلم خود سراغ چنین فضای رفته است. یا محمدرضا هنرمند در فیلمهای «مومیایی 3» و «مرد عوضی» تلاش میکند سراغ کمدی فانتزی برود که البته فروش خوبی نداشتند.»
عباسی معتقد است: «ذائقه مخاطب ایرانی محدود شده است به این موضوعات که چند خانواده در یک ساختمان و با وجود تضاد کنار هم زندگی میکنند و یا داستان یک شخصیت خنگ که در جایگاه غلطی قرار میگیرد که دیگر ورطه اذیتکنندهای شده است. دلیل دیگر این اتفاق سفارش چنین کارهایی هم هست. در تلویزیون ایدههایی از این دست به نویسنده سفارش داده میشود و همان ایدههای قدیمی خواهان دارد.»
او درمورد شوخی با لهجه و استفاده از فرهنگ قومیتها هم گفت: «به دو سریال پربیننده تلویزیون، «پایتخت» و «نون.خ» رجعت به جنس قدیمی کمدی است که استفاده از فرهنگ فولکلور قومیتها است و شوخی با لهجه و گویش مردم آن منطقه که کار خطرناکی است، تازه اگر سمت مسخره کردن نرود. این نوع کمدی خواسته روز مدیران سازمان است.»
پیمان عباسی درمورد سخت بودن کار نویسندگان کمدی و حساسیت زیاد روی کار آنها هم گفت: «از طرفی کمدینها باید دست به عصا و با ترس و لرز شوخی کنند چرا که هر صنفی در مواجه به دیدن خودشان در قابل یک کمدی، معترض میشود. جالب است که در فیلم «توفیق اجباری» با صنف سینماگران شوخی کردم و موجب شد برخی از همکاران از ما شکایت کنند. در واقع ما توانایی درک این موضوع را نداریم که شوخی با با هر صنف به منزله توهین نیست. در کمدیهای آمریکایی هرطور شوخی با رئیسجمهور آن کشور میشود اما اینجا چطور؟»
این نویسنده در آخر به دیالوگنویسی در سینما و تلویزیون اشاره کرد و گفت: «درمورد دیالوگنویسی ما یک سبک منحصر به فرد داریم که دیالوگها اگزجره است و در جهان معاصر و اطرافمان کسی اینطور حرف نمیزند. نمونه این ادعا در کارهای سعید نعمتاله در تلویزیون است. فکر میکنم این تفکر از سینمای علی حاتمی و مسعود کیمیایی وارد کار نویسندگان بعدی شده است. آنها با این تفکر که از ادبیات و اصطلاحات پنهانشده در آن استفاده کنند ولی الان به جایی رسیدیم که شما دیالوگ یک دختر 10 ساله را میتوانید با دیالوگ پیرمردی 90 ساله عوض کنید و اتفاقی هم نیافتد! در صورتی که دیالوگنویسی کار سخت و پیچیدهای است و معضل اصلی در این زمینه کمخلاقیتی نویسندگان است.»