به گزارش خبرگزاری برنا، فقه های عالیقدر اسلام احکام را از منابع احکام یعنی قرآن، سنت، عقل و اجماع استنباط میکنند و در نتیجه استنباط به معنای اعمال نظر شخصی نیست. دین اسلام دینی فرازمانی و فرامکانی است. جوامع انسانی و صنعتی هر چقدر هم که پیشرفت کنند و مدرن شوند هم چنان دین اسلام پویاست و به بن بست نمیرسد و میتواند پاسخگوی مسائل نوظهور و جدید چنین جوامع مدرنی باشد و برای زندگی در چنین جامعهای برنامه داشته باشد. اسلام هیچ گاه رکود پذیر نبوده و نیست و برعکس، همواره طرفدار آزادی انسان از اسارت فکر و بردگی شهوت و قدرت بوده است.
از جلوگیری از زنده به گور کردن دختران گرفته تا آزادی از اسارت تمایلات نفسانی در دنیای مدرن و جوامع سکولار، اینها اصلاحات نرم اسلام نیست بلکه تحول و انقلابی است که اسلام با آمدنش نگرش انسان جاهلی را تغییر و دگرگون ساخت. امروزه نیز چنین اسلامی با ظرفیت فرازمانیاش با جاهلیت مدرن مبارزه میکند و خواستار آزادی انسان از افکار پوشالی اوست که به اشتباه نام آزادی را بر آن گذاردهاند.
فردی که علمش حاصل علوم ترجمهای است و برگرفته از غرب است با همان مبانی غربی، نسبت به فقه و فقها اظهار نظر میکند و درک درستی از اسلام ندارد و با رسوبات ذهنی خود که حاصل القای نادرست اسلام است به اظهار نظر میپردازد. لذا باید اطلاعات خود را بروز کند تا دچار چنین مغلطههای فکری نشود. درست است که عقیده و رأی انسانها قابل احترام است اما وقتی عقیده و نظر برخاسته از مبانی اسلامی نباشد از ارزشمندی ساقط میشود. عاقلانه نیست فردی یک رفتار اباحهگرانه در اجتماع داشته باشد و به دلیل اینکه نظرش و انتخابش محترم است در مقابل رفتار هنجارشکن او به نشانهی احترام سکوت کرد. چه بسا این سکوت، رضایت به در جهل ماندن فرد باشد و این قطعا ظلم به فرد است. البته این موضوع نباید با عبارت «لا اکراه فی الدین» خلط شود. فردی که مسلمان است باید پایبند به تمام ضوابط باشد و به آنها عمل کند و نمیتواند «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» باشد. انسانها در اجتماع باید شرایط رشد یکدیگر را فراهم آورند، گاهی یک رفتار اباحهگرانه ناشی از جهل است و در این شرایط فرد نیازمند هدایتگری است. انسانها برای رشد فکریشان نیازمند تبیین هستند. تبیین درست از مجموعهی دین که شامل عقاید، اخلاقیات و احکام است. این تبیین کمک میکند تا مار خوش خط و خال مادیات و نفسانیات ذهن انسان را سمی ننماید. این تبیین باعث میشود فرد به شناخت درست نائل آید. یکی از این شناختهای درست، در حوزهی حقوق زن و مرد است.
آنچه اسلام به عنوان کاملترین دین در این باره میگوید این است که زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی مساوی بهرهمندند اما زن به دلیل زن بودن و مرد به دلیل مرد بودن در جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند، جهان برای آنها یکجور نیست، خلقت و طبیعت آنها را یکنواخت نخواسته است و همین جهت ایجاب میکند که از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازاتها وضع مشابهی نداشته باشند.
اسلام ظرافتها را نیز لحاظ کرده است. چیزی که نقطهی مقابلش یعنی دنیای غرب، تفاوتهای طبیعی زن و مرد را نادیده گرفته است. غرب خواستار تشابه حقوق زن و مرد است و این تشابه را در نادیده گرفتن طبیعت زن و مرد میداند اما با نام تساویِ حقوق، ذهنها و افکار را به بازی گرفته است. تساوی حقوق در اسلام است. در چنین اسلامی فرودستی جنسیتی زنان، مرد برتر انگار و نظام پدر سالاری در خانواده اصلا مطرح نیست و با اینها مخالف است. درست است که مرد مدیر خانواده و زن مدیر خانه است و این هم با توجه به تفاوت طبیعت زن و مرد است اما این به معنای مخالفت با حضور اجتماعی زن نبوده و نیست.
یک زن در نقش همسری و مادری میتواند در جامعه فعالیت اجتماعی داشته باشد و حتی میتواند شاغل باشد؛ اما کسی که بیشترین نقش تربیتی یک انسان را میتواند ایفا کند زن است و این نیز برخاسته از تفاوتهاست و غلبهی عاطفهی مادرانه زن است و البته چنین تفاوتی، قوهی عاقله بودن زن را زیر سؤال نمیبرد. چنین زنی با مدیریت و اینکه به بنیان خانواده آسیب نرسد میتواند در بیرون از خانه و در اجتماع فعالیت خود را داشته باشد.
پویایی اسلام است که در آن یک زن میتواند در کنار نقش همسری و مادری به تمام فعالیتهای اجتماعی خود بپردازد و همچون غرب تنها یک کالا نباشد. اسلام برای زن ارزش حقیقی قائل است و توجه به لطافت وجودی زن داشته است و حق تشابه نه، بلکه حق تساوی برای زن و مرد قائل است.
نویسنده: الهام حجازی دانشجوی علوم قرآن و حدیث
انتهای پیام/