صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

روایت عکاس ایرانی از لحظات جنگ داعش/ جنگ انتخاب می‌کند که چه کسی به آن برود!

۱۴۰۳/۰۸/۱۲ - ۱۱:۵۳:۳۷
کد خبر: ۲۱۵۶۸۹۸
حسین ولایتی گفت: جنگ انتخاب می‌کند که چه کسی به آن برود. شاید خیلی‌ها بروند، اما آن‌هایی که ادامه می‌دهند آن‌هایی هستند که جنگ آن‌ها را برای روایت انتخاب کرده است.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ در طول تاریخ عکاسی، «جنگ» به عنوان سخت‌ترین و پرخطرترین ژانر‌های عکاسی بوده و هست و عکاسانی هم که در این حوزه فعالیت می‌کنند قطعا به جز علاقه شخصی؛ موضوع دیگری را درنظر نمی‌گیرند. این هنرمندان راویان صامت تاریخ‌اند که تلخی، درد و حتی امید در هر جنگ را تصویر کرده‌اند.

حسین ولایتی؛ یکی از عکاسانی است که در حوزه عکاسی جنگ فعالیت دارد. او در جنگ‌ سوریه و عراق با داعش حضور داشته است.

آنچه در ادامه می‌خوانید گفتگوی خبرنگار خبرگزاری برنا با حسین ولایتی است.

عکاسی در جنگ قدرت ریسک‌پذیری بالایی می‌خواهد

برنا: شما از معدود عکاسانی هستید که در شرایط جنگ حضور داشتید و توانستید از شرایط سخت جنگی عکاسی کنید، کمی از این شرایط می‌گویید؟

ولایتی: عکاسی جنگ یک بخشی از عکاسی است که بعضی ها آن را انتخاب می‌کنند و سمت آن می‌روند و یا بعضی‌ها در شرایط آن قرار دارند. جنگ یک شرایط کاملا غیرعادی، متفاوت و سخت است. اگر حالت عادی ببینید عکاسی خبری سختی‌های خود را دارد، چه عکاسی نشست‌های خبری و یا حتی رویدادهای روزمره خبری، سیل، زلزله، مسابقات ورزشی، سقوط هواپیماها و ... این رویدادها در دسته عکاسی بحران جای می‌گیرند که جنگ هم یک قسمتی از آن است. اما قسمت جنگ در عکاسی بحران کاملا متفاوت است و یک شرایط غیرپیش‌بینی شده برای شما به وجود می‌آورد که هر لحظه ممکن است هر اتفاقی رخ دهد. باید قدرت ریسک پذیری بالایی داشته باشید چراکه شما وقتی در این موقعیت قرار می‌گیرید باید برای همه چیز فکر کنید و حساب شده آن را انجام دهید. این شرایط غیرمنتظره می‌تواند اتفاقی باشد که از لحاظ امنیت جانی برای خودتان پیش می‌آید. اگر بخواهید در این کار موفق باشید باید خیلی مسایل منطقه را درنظر بگیرید و متوجه باشید که چه کارهایی را می‌توانید انجام دهید و چه کارهایی را نمی‌توانید انجام دهید. این موضوع یک بحث کاملا مفصل است و آن‌هایی که علاقه دارند آن را دنبال می‌کنند و یاد می‌گیرند. در کل شرایط عکاسی جنگی کاملا غیرعادی، غیرمنتظره، سخت و دردناک است.

اولین مواجه من با جنگ داعش در شهر تکریت بود

برنا: چه شد که شما این شرایط را پذیرفتید و به سوریه رفتید تا از جنگ با داعش عکاسی کنید؟

ولایتی: از اوایلی که جنگ داعش در سوریه شروع شد، اخبار را پیگیری می‌کردم و خیلی برایم تداعی کننده خاطراتی بود که نسل ما از روزهای جنگ ایران و عراق شنیده و دیده بودیم. من این موضوعات را کنار همدیگر می‌گذاشتم و می‌دیدم خیلی صحنه‌ها نزدیک می‌شدند و خیلی اتفاقات به همان لحظه‌ها شباهت داشتند. برایم جالب بود تا اینکه داعش به عراق رسید. شهرها یکی یکی سقوط کردند و داعش تا نزدیک‌های بغداد رسید و سامرا را منفجر کرد. بعد از آن از بالا به نزدیک‌های اربیل رسیده بود و حمله‌ها هر روز نزدیک‌تر می‌شدند.

اولین مواجه من با این جنگ آن زمانی بود که در اربعین برای عکاسی به کربلا رفته بودم. آن زمان شهر تکریت تازه آزاد شده بود و بعد از مراسم اربعین مسئولان گفتند، می‌خواهیم چند نفر از عکاسان را به این شهر ببریم. من هم با آن تیم همراه شدم و اولین مواجه من با آثار داعش آنجا بود که اتفاقا محل تولد صدام هم بود. ماجرای اسپایکر (کشتار در پایگاه هوایی اسپایکر: کشتاری جمعی بود که به‌دست نیروهای داعش در پایگاه هوایی اسپایکر و کاخ ریاست‌جمهوری صدام در تکریت عراق اتفاق افتاد. این کشتار پس از سقوط موصل و تکریت و هجوم داعش به پایگاه هوایی اسپایکر در تاریخ ۱۲ ژوئن ۲۰۱۴ شروع شد و چند روز به طول انجامید) در آنجا اتفاق افتاده بود که ما به آنجا رفتیم و عکاسی کردیم. از کاخ‌های مجلل صدام که بعد از حضور داعش در تکریت به مراکز فرماندهی تبدیل شده بودند و آزاد شده بودند، عکس گرفتیم.

از مکان اسپایکر عکاسی کردیم و بسیار عجیب بود. در اسپایکر، عراقی‌ها؛ دانشجویان افسری را می‌کشتند و داخل رودخانه می انداختند. آن زمان که من به آنجا رفتم رد خون‌ها روی دیواری که به رودخانه منتهی می‌شد، مانده و به رنگ سیاه درآمده بود. گروه‌های دست جمعی آنجا بودند! بعد از آن خیلی تلاش کردم که خودم را به اتفاقی که در حال رخ دادن است برسانم و وظیفه‌ای که در رسانه دارم را انجام دهم. از هر کانال و راهی می‌خواستم که خودم را به آنجا برسانم.

یکی از دوستان مستندسازم که قصد ساخت مستند در آن منطقه را داشت و می‌خواست ابتدا به آنجا برود و کارهای پیش تولید و هماهنگی را انجام دهد، به من گفت که «به عنوان گروه تولید با عوامل من برو که اگر عکسی هم می‌خواهی بگیری آنجا بگیری.» به یاد دارم که در شهری نزدیک به شهر سامرا، مستقر بودیم که تازه دو هفته از آزاد شدن آن شهر می‌گذشت و هنوز پاکسازی نشده بود. در آنجا اتفاقات بسیار زیادی رخ داد که نهایتا آخرین اتفاق افتاد و آن شخصی که ما با او همراه شده بودیم (یک شخص نظامی عراقی بود) بر اثر برخورد کمین در شهر شهید شد. یک حالت محاصره به وجود آمد و گفتند از آنجایی که هستید خارج نشوید چراکه احتمال دارد دورتادور کمین باشد. یک شب را تا صبح آنجا گذراندیم و من به خبرگزاری اطلاع دادم و یک تیم از ارتش آمد و ما را از آنجا برد.

بعد از آن عملیات‌های مختلفی مانند عملیات فلوجه، تلعفر، حویجه، موصل و ... بود که حضور داشتم و در هر کدام از آن‌ها اتفاقات عجیب و غریب و خطرناک رخ می‌داد و با چیزهایی که مواجه می‌شدیم یک شرایط کامل جنگی را تجربه می‌ردیم. آدم‌هایی که آسیب دیده‌اند، خانه‌هایی که خراب شده‌اند، مردمی که آواره شده‌اند، بچه‌هایی که یتیم شده‌اند و ...، همه را می‌دیدیم. با همه این‌ها زندگی کردیم تا بتوانیم عکس‌های مستند بگیریم. اما به یکباره می‌دیدیم که در یک عملیاتی آدم‌هایی که شب در کنارمان بودند شهید می‌شدند.

بو بِکش مسیر را پیدا می‌کنی!

برنا: عکاسی در دل داعش باعث شد که چه صحنه‌ها و شرایطی را تجربه کنید؟

ولایتی: خیلی اتفاقات تلخ زیادی را تجربه کردم. با بعضی از آدم‌ها آنجا دوست می‌شدیم، خیلی هم خونگرم بودند و با آنها احساس غربت نمی‌کردیم اما خیلی از آن‌ها در این اتفاقات شهید و مجروح می‌شدند و این‌ها اتفاقاتی بود که بسیار سخت بود.

برنا: تلخ ترین صحنه‌ای که در طول جنگ شاهد آن بودید چه بود؟

ولایتی: به یاد دارم در شهر فلوجه یک مدرسه‌ای بود که یکسری اسیر در آنجا زنده به گور و کشته شده بودند. بچه‌ها به من گفتند: «چنین چیزی هست می‌خوای بری و عکس بگیری؟» من قبول کردم. آنجا زیر تیررس داعش بود و باید با شرایط ویژه می‌رفتیم. مثلا ماشین ویژه حامل ما را برد و از یک جایی به بعد باید می‌دویدیم تا به آنجا برسیم و از یک جا به بعد شخصی که من را همراهی کرده بود با من نیامد و گفت «بو بِکش مسیر را پیدا می کنی!» من رفتم و هر چه در راهرو جلوتر می‌رفتم بوی تعفن بیشتر می‌شد. این عملیات در تابستان بود و گرما به شدت بالا بود و بوی تعفن بیشتر می‌شد. وقتی رسیدم صحنه عجیب و دلخراشی را دیدم. یک باغچه‌ای وسط حیاط بود و در آنجا چندین نفر خاک بودند که یکسری از آن‌ها روی خاک آمده بودند. جنازه‌ها پوسیده شده بودند و چشم‌بند داشتند و مشخص بود که تیرباران شده‌اند. این مواجه من بسیار سخت بود. بعد از آن در همان عملیات پیرمرد و پیرزن‌هایی می‌دیدیم که خانه ‌هایشان بر اثر تاثیرات جنگ خراب شده بود و مجروح شده و از زخم زیاد مرده بودند. زنی را دیدم که مرده بود و مشخص بود که حیوانات وحشی گوشت تن او را خورده بودند.

شهر که آزاد می‌شد، ذوق آدم‌ها دیدنی بود

برنا: امیدبخش‌ترین صحنه‌ای که با آن مواجه شدید چه بوده است؟

ولایتی: یکی از صحنه‌های که با دیدن آن شاد می‌شدیم، دیدن آدم‌هایی بود که تا قبل از آن زیر سلطه داعش بودند و آزاد می‌شدند. داعش به شهر هجوم آورده بود. آدم‌ها در آن شهر زندگی می‌کردند و یک شبه شهر براساس خیانت سقوط می‌کرد و فردای آن روز بیدار می‌شدند و می‌دیدند به جای دولت عراق، دولت داعش حکومت می‌کند، سه راه داشتند یا اینکه خانواده خود را از شهر خارج کنند و یا شروع به جنگدین کنند که اشتباه محض بود و راه سوم اینکه بپذیرند که زیر این سلطه زندگی کنند. خیلی از آدم‌هایی که آنجا بودند مجبور به زندگی بودند. وقتی این شهرها آزاد می‌شدند و نیروهای عراقی به مردم می‌رسیدند یک شوقی داشتند که غیرقابل وصف بود. مانند مادری که بعد از چند سال بچه خود را می‌بیند. همدیگر را بغل می‌کردند، گریه می‌کردند، به هم سیگار تعارف می‌کردند چون داعش سیگار را ممنوع کرده بود و اشخاص اولین چیزی که درخواست می‌کردند سیگار بود. بچه‌های خود را از ترس برگشت داعش به نیروهای ارتشی می‌سپردند. این صحنه‌ها امیدبخش بودند و حس زیبایی داشتند.

جنگ انتخاب می‌کند که چه کسی به آن برود

برنا: اگر جای دیگری این اتفاقات بار دیگر رخ دهد باز هم می‌روید که عکاسی کنید؟

ولایتی: من آن لحظات بر خودم واجب دانستم که باید روایتگر قسمتی از تاریخی باشم که در آن کشور شکل می‌گرفت. این جنگ کشور به کشور جلو می‌آمد و ممکن بود اگر رشادت‌های نیروها نبود، این جنگ به ایران هم برسد. راه سخت بود و هماهنگ کردن و رفتن و اجازه دادن سخت‌تر! رفتن به عراق بهتر بود و منظم‌تر از سوریه عمل می‌شد. باز هم اگر این اتفاق رخ دهد به خصوص در شرایط فعلی خاورمیانه اگر لازم باشد می‌روم و وقایع را ثبت می کنم. وقتی در این محیط ها قرار می‌گیرید یک علاقه به اتفاقات و هیجانات پیدا می‌کنید و تصور می‌کنید جایی هستید که تاریخ نوشته می‌شود و تو آنجا هستی و این موقعیتی است که شاید نصیب هر کسی نشود. جنگ انتخاب می‌کند که چه کسی به آن برود. شاید خیلی‌ها بروند اما آن هایی که ادامه می‌دهند آن‌هایی هستند که جنگ آن ها را برای روایت انتخاب کرده است.

جنگ در غزه؛ جنگ مدرن است

برنا: شما در چند جنگ حضور داشتید؟ از تفاوت‌های این جنگ‌ها برایمان بگویید.

ولایتی: جنگ عراق با داعش بیشترین تجربه و نزدیکترین تجربه‌ام با جنگ بوده است. در آزادسازی عملیات‌های فلوجه، تلعفر، حویجه، موصل و ... بوده‌ام که هر کدام عملیات‌های بزرگ و طولانی مدت بوده‌اند. جنگ اخیر حالت کلاسیک بود که اتفاق می‌افتاد. داعش یک گروهک تکفیری است که جنگ‌های چریکی راه می‌انداخت. همان سبک جنگ‌هایی بود که قبلا در جنگ ٨ ساله ایران دیده بودیم. اما جنگی که در غزه و لبنان اتفاق می‌افتاد حالت مدرن دارد، جنگی است که همیشه حرف آن بود و تا حالا رخ نداده بود. حتی جنگ اکراین هم به همان سبک قدیم با تانک و هواپیما و ... بود اما جنگ غزه نوین است که با استفاده از تکنولوژی هوش‌مصنوعی و رصدهای طولانی‌مدت ماهواره‌ای انجام می‌شود. این جنگ عملیات‌هایی داشت که چندین سال برای آن برنامه‌ریزی شده بود.

برنا: در این جنگ‌ها داعشی ها را از نزدیک می دیدید؟

ولایتی: در بعضی از عملیات‌ها از داعش اسیر می‌گرفتند که من داعشی‌ها را در آن عملیات‌ها از نزدیک دیده بودم. داعشی‌های زخمی و کشته شده را زیاد می‌دیدم. به یاد دارم که یکبار در عملیات فلوجه، به صورت اشتباه به سمت نیروهای داعشی می‌رفتیم حتی فکر می‌کنم صدای آن‌ها را هم شنیدیم که خیال کردیم نیروهای خودی هستند اما به موقع متوجه شدیم و محتاطانه به عقب برگشتیم. خطرات جانی در کمین ما بود چندین بار با فاصله کم ماشین های انتحاری را هم دیدیم.

انتهای پیام/

نظر شما