به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، سیاوش شهریور در روزنامه شرق نوشت: اقتصاد، علم معامله و خرید و فروش است؛ در دنیایی که همهچیز برای فروش گذاشته و معامله میشود و برای هر چیز قیمتی معین میکنند، همیشه اندیشیدهام که ارزش خدمت، فداکاری، ایثار، مهر، حمایت و عشق را در کارهای خانواده یا داوطلبانهای که خدمتی و خیری به رایگان یا با بهایی ارزان به دیگران میرساند و از برکت آن انسانی زنده میشود و معتادی نجات مییابد، چراغ خانهای روشن میشود، کودکی تربیت میشود، کاری آفریده میشود یا بیماری سلامتی مییابد یا سالمندی تیمارداری و نگهداری میشود و... چقدر است؟ اقتصاد عشق یعنی بدهوبستانی معنوی و انسانی و فرایندی ارزشی و اقدامی از سر خرد، مهر، عشق، محبت و لطف که میتواند یک بخش از طبیعت، خانواده، جامعه و فرد را احیا و دوباره وارد چرخه بهرهوری، باروری، بازتولید و بازآفرینی کند. (امروزه ورود و مداخله داوطلبانه و از سر عشق برای رونق زندگی، نجات یک معتاد، کارآفرینی برای زنان سرپرست خانوار، حمایت از کودکان کار، مداخله در امر ازدواج، تلاش برای کاهش طلاق، آموزش خانواده، حمایت و کمک به سالمندان و بیماران خاص همه و همه آفرینش زندگی است). ملت ما با توجه به جغرافیای سیاسیاش که همیشه مورد طمع جهانگیران، فاتحان و متجاوزان بوده...
...و با عنایت به جغرافیای طبیعیاش که بر کمربند زلزله، خشکسالی و... بوده است بیش از همه ملتها در گذر تاریخ، معنای رنج، سختی، تنگی، زخم، غمخواری و مهربانی را میفهمند و به همین دلیل معنای کار داوطلبانه و حمایت و یاری و فداکاری را میفهمد، جنگ هشتساله و زلزلههای طبس و بم و خشکسالیهای پیدرپی این سالها نمونه این رنجها و زخمهاست. مردم ما شاید اقتصاد عشق را با گوشت و خون و جان درک میکنند که از فراز هزاران سال هنوز مانند ققنوسی از خاکستر جنگ و بلایای طبیعی زنده و پرتوان متولد میشوند. راستی اگر عشق، حمایت، محبت و همیاری نبود اکنون ما کجا بودیم و آیا اصلا ایران و ایرانی وجود داشت؟ امروز آنچه کار را سختتر و پیچیدهتر میکند هجوم آسیبهای اجتماعی به جامعه جوان و در حال گذار است؛ این آسیبها از یأس و نبود معنا در زندگی تا بیکاری، طلاق، اعتیاد، حاشیهنشینی و... گسترده است؛ اما در این سختترین پیچ تاریخی تابناکترین، نابترین، مؤثرترین و مقاومترین سلول حیات تمدن ایرانی یعنی خانواده، بیشترین آسیب، فشار، لطمه و مشکل را پیدا کرده است. شاید هیچ دورهای از ادوار سخت و خطرناک تاریخ ایران، خانواده بهگونه امروز نیازمند کمک و مساعدت و یاری و مداخله نبوده است. امروز سهظلعی دولت، جامعه مدنی و خانواده باید به یاری همدیگر بیایند تا بتوانند از این مرحله سخت بگذرند آنچه در این میان از همه مهمتر مینماید نقش سازمانهای مردمنهاد NGO) در این حوزه است. تلاشگران این حوزه در همه بخشها باید به فکر برنامه، همبستگی و عمل دستهجمعی باشند. [در حوزه خانواده، محیط زیست، بهداشت و سلامت، کارآفرینی، فرهنگی، آسیبهای اجتماعی، طلاق و ازدواج]. مسئولیت اجتماعی جامعه ما در این مقطع تاریخی حکم میکند که کار داوطلبانه و اجتماعی را ترویج و گسترش دهیم. به جامعه مدنی نگاه ویژهتری داشته باشیم و از همه داشتههای مادی و معنویمان برای تحکیم نهاد خانواده بهره بگیریم. در این میان توجه به تشکلهای اجتماعی و سازمانهای مردمنهاد (NGO) و تکریم عشق و فداکاری بسیار مهم است و در یک کلام؛ امروز ما نیازمند اقتصاد عشقیم تا بتوانیم از این مرحله سخت تاریخی دوران گذار عبور کنیم.