گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، کتاب «حاصل عمر»، اثری نوشته ی ویلیام سامرست موآم است که نخستین بار در سال 1938 منتشر شد. این کتاب، خودزندگی نامه ای است که شبیه خودزندگی نامه های دیگر نیست و اعتراف گونه است بدون این که اسرار شخصی نویسنده را برملا کند. کتاب حاصل عمر که در 64 سالگی موآم نوشته شد، از تفکرات این نویسنده درباره ی سبک، ادبیات، هنر، نمایش و فلسفه پرده برمی دارد و علاوه بر آن، اطلاعات ارزشمندی را از چگونگی کار موآم در خلق آثار ادبی اش در اختیار مخاطبین قرار می دهد. موآم در این اثر به دوران کودکی خود، موفقیت های اولیه اش در تئاتر، گذرش از هنر نمایش به داستان نویسی و موضوعاتی دیگر همچون اهمیت سفر و فلسفه می پردازد. کتاب حاصل عمر، اثری بسیار خواندنی است که جملات به یاد ماندنی موام، در جای جای آن به چشم می خورد.
موام خود درباره «حاصل عمر» مینویسد: غرض من از این کتاب، نوشتن شرح حال یا خاطراتم نیست، من همه چیزهایی را که در زندگی برایم پیش آمده، به شکلی در نوشتههایم مورد استفاده قرار دادهام. گاه حادثهای را که بر سرم آمده بهمثابه حکم گرفته و برای شرح آن یک سلسله حوادث اختراع کردهام، غالبا کسانی را که آشنایی دور یا نزدیکی با آنها داشتهام الگوی شخصیتهای حوادث خیالی خود قرار دادهام. واقعیت و افسانه در آثار من چنان در هم آمیخته است که خود نیز نمیتوانم آنها را از یکدیگر تشخیص دهم. ثبت واقعیت که تا کنون استفاده بهتری از آن کردهام، حتی اگر در خاطرم مانده بود، مورد علاقهام نمیبود. بهعلاوه واقعیتها بسیار بیروح جلوه میکنند. زندگی من متنوع و غالبا جالب بوده، ولی پرماجرا نبوده است. حافظه من ضعیف است. هرگز نمیتوانم یک داستان خوب را بهخاطر بیاورم مگر آنکه دوباره آن را بشنوم و سپس قبل از آنکه فرصت بازگفتن آنرا برای دیگری پیدا کنم، فراموشش کردهام. حتی قدرت بهخاطر سپردن لطیفههای خود را هم ندارم بهگونهای که دائما ناگزیر بودهام لطیفههای تازهای بسازم. این عدم توانایی، که خود نیز بدان واقفم، مصاحبت مرا برای سایرین کمتر از آنچه در غیر اینصورت امکان داشت، مطبوع ساخته است.
«حاصل عمر» اگرچه یکی از از کتابهای مطرح کارنامه ادبی موام است ولی در ایران چندان شناختهشده نیست؛ موام به زندگی نگاهی عمیق دارد و از این جهت که «حاصل عمر» یک خودزندگینامه به قلم او است، این کتاب میتواند مخاطبش را با نگاه عمیق یک نویسنده به زندگی آشنا کند.
بخشهایی از کتاب:
من هرگز مگر به تلاش اراده، آرزو نکرده ام که لحظه ی حاضر اندکی مکث کند تا بتوانم لذت بیشتری از آن کسب کنم.
تک تک آدمها را دوست می داشتم، اما هیچگاه به حضور در جمع آنان اشتیاق چندانی نداشتم. هیچگاه در نظر اول از کسی خوشم نیامده است؛ گمان نمی کنم هرگز در کوپه قطار با کسی که نمیشناختم حرف زده باشم یا با همسفری در کشتی سخن گفته باشم، مگر آنکه او سر حرف را باز کرده باشد. گمان نمی کنم پسری دوست داشتنی بوده باشم."
«حاصل عمر» با ترجمهی عبدالله آزادیان که در 312 صفحه و توسط انتشارات نشر ثالث در سال 1392 به چاپ رسیده است.