ابرقدرت ها در یک رختخواب می‌خوابند اما رویاهای متفاوت می‌بینند

|
۱۴۰۲/۱۰/۱۱
|
۱۳:۲۲:۲۲
| کد خبر: ۲۰۳۸۹۷۹
ابرقدرت ها در یک رختخواب می‌خوابند اما رویاهای متفاوت می‌بینند
مجید یوسفی در این یادداشت به بررسی ابعاد و باید و نبایدهای ارتباط با کشورهای توسعه یافته به ویژه چین پرداخته است و مدل‌های توسعه آن‌ها را بررسی کرده است.

به گزارش خبرگزاری برنا هرمزگان، مجید یوسفی در یادداشتی نوشت: جمهوری اسلامی ایران سال‌هاست که سیاست «نگاه به شرق» را در پیش گرفته است و بر همین اساس در سال‌های اخیر چین را شریک خود در برابر آمریکا و کشورهای اروپایی قرار داده است چرا که پس از خروج آمریکا از برجام، که چین هم یکی از شرکای آن بود، ایران تلاش کرده است تا از طریق این کشور، تحریم‌های ظالمانه آمریکا را دور بزند.

اما به هر صورت در روابط بین‌الملل اصل بر منافع است و چینی‌ها نیز در بیانیه‌ متشرکی با کشورهای عربی داشتند در گام نخست از ایران خواستند با آژانس بین المللی انرژی اتمی همکاری کند و در اقدام بعدی هم خواستار حل و فصل اختلاف با امارات متحده عربی بر سر جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک شدند.

مقام‌های جمهوری اسلامی ایران با انتقاد از بیانیه‌های مشترکی که رئیس جمهوری چین در آن سفرش منتشر کرده بود، خواستار «جبران» اقدامات پکن شده بودند.

هر چند نحوه اعتراض دستگاه دیپلماسی ایران به چین با انتقادهایی رو به رو شد.

اما به هر صورت یکی از مقامات بلندپایه چینی خود را به ایران رساند تا حسن‌نیت چین در قبال جمهوری اسلامی و قرارداد ۲۵ ساله را اثبات کند.

طبق سند همکاری‌های درازمدت موسوم به « همکاری راهبردی و جامع ۲۵ ساله ایران و چین» چینی‌ها قرار است «۴۰۰ میلیارد دلار» سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های ایران انجام دهد اما بهمن ماه سال روزنامه «شرق» در مطلبی از «کاهش» سرمایه‌گذاری‌های چین در ایران خبر داد، وقتی به میزان صادرات چینی‌ها در سال ۲۰۲۲ به کشورهای عربی می‌نگریم می‌بینیم که چین حدود ۳۳۰ میلیارد دلار کالا به کشور‌های عربی صادر کرده است و علاوه بر این، چینی‌ها در این کشور‌ها که جمعیتِ‌شان در مجموع به ۴۰۰ میلیون نفر می‌رسد، حدود ۲۴۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

اگر حجم تجارت چین با ایران را با حجم تجارت چین با کشور‌های عربی که ۴.۵ برابر ما جمعیت دارند ،مقایسه کنیم، مشخص می‌شود حجم تجاری یشان بیش از ۱۵ برابر ایران و حجم سرمایه‌گذاری چین در کشور‌های عربی بیش از ۲۰ برابر ایران است.

 ده تفاوت میان چین و ایران در مسیر توسعه!

حدود چهل سال پیش  «محسن امین زاده» ؛ معاون وزیر امور خارجه در دولت اصلاحات، با مرحوم « اکبر هاشمی رفسنجانی» راهی چین می‌شوند و آنجا در دیدار با رییس جمهوری چین، از عزم این کشور برای ورود به عرصه توسعه جهت جبران عقب ماندگی‌های خود با همسایه دیرینه‌شان ژاپن مطلع می‌شوند‌

در دوران پس از انقلاب ، چین کشور دوست و شریک تجاری عمده ایران بوده است، حتی در مقطعی هیاتی از طرف حزب موتلفه به آن سرزمین رفت تا آئین و رموز حکمرانی را از چشم بادامی‌های فعال در حزب کمونیست چین بیاموزد...

امین زاده سال گذشته در سخنرانی ای تاسف می‌خورد که چرا ایرانیان حرکت در مسیر توسعه را از چینی ها نیاموختند و تصریح می کند که نمی داند چرا ایران توسعه نیافته است!

هر چند که شاید این سخنان او کم لطفی به جمهوری اسلامی ایران باشد اما به هر صورت باید پذیرفت که سرعت توسعه در کشور ما در قیاس با کشورهایی که توسعه را همزمان با ما آغاز کردند کمی کند است؛اگر چه پر واضح است که قوانین توسعه ثابت ولی مدل‌های آن بر اساس ویژگی های فرهنگی- اجتماعی کشورهای مختلف متفاوت می باشند. اما باید دید که 

 تفاوت های چین و ایران در بازه چهل سال گذشته چه بوده است؟

۱- چهل سال پیش چین دریافت که تعامل سازنده با جهان شرط لازم برای توسعه است، اما ایران در شرایطی قرار گرفته بود که باید خود را از تقابل با جهان نجات می‌داد و کشورش را از شر دندان‌های غضب‌آلودی که به سمتش تیز شده بودند در امان می‌ماند.

۲- چهل سال پیش چین نظم حاکم بر جهان را پذیرفت(اقتصاد پیش شرط سیاست است) ولی ایران به دنبال آفرینش نظم جدیدی در جهان بود!

۳- چهل سال پیش چین اختلافات داخلی خود در حزب کمونیست را برای گذار به توسعه کنار گذاشت، ولی ایران در آن برهه به شدت درگیر اختلافات داخلی شده بود و بخش عمده‌ای از انرژی‌اش صرف آرام کردن وضعیت کشور شد، هز چند که در عرصه سیاسی هنوز هم اختلافات پا برجا است و آزمون و خطای جریان‌‌های سیاسی حرکت توسعه کشور را کند کرده است.

۴-  چهل سال پیش چین دریافت که رشد اقتصادی بر عدالت اجتماعی مقدم است( عدالت بدون رشد همان توزیع عادلانه فقر است) ولی در ایران هنوز هم نسبت میان این دو روشن نیست!

۵- چهل سال پیش چین دریافت که اگر چه رابطه با آمریکا توسعه نمی آورد، ولی چالش با آمریکا قبل از تبدیل شدن هر کشوری به یک ابر قدرت اقتصادی، قطعا ضد توسعه است!

۶- چهل سال پیش چین دریافت که ابتدا اقتصاد خود را بسازد و سپس بر جهان تاثیر بگذارد، ولی ایران ابتدا می‌خواست جهان را تغییر دهد و سپس خود را بسازد!

۷-چهل سال پیش چین دریافت که سیاست خارجی باید به اقتصاد داخلی یارانه پرداخت کند، ولی در ایران هنوز هم اقتصاد داخلی به سیاست خارجی یارانه پرداخت می کند!

۸- چهل سال پیش چین دریافت که اصول توسعه در سراسر جهان مشترک، ولی مدل‌های آن متفاوت است، ولی در ایران نه تنها اصول توسعه پذیرفته نشده، بلکه موجودیت آن نیز همچنان مورد اختلاف است!

۹-چهل سال پیش چینی ها تاریخ گذشته خود را رها کردند تا آینده‌ای بهتر را بسازند ولی در ایران به گذشته تاریخی خود آویختند تا توجیهی برای کاستی های آینده خود بسازند!

۱۰-چهل سال پیش چین شجاعانه اشتباهات خود را پذیرفت تا به توسعه دست یابد ولی در ایران چهل سال است که انکار یا توجیه اشتباهات ما را رها نمی کند!

 کتاب "آیا قرن ۲۱ به چین تعلق دارد؟" مناظره ای است که این پرسش را مطرح کرده است که آیا رشد چین مهارناپذیر است؟

 در این مناظره از مجموعه مناظره‌های "مانک"، وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده، "هنری کیسینجر" و "فرید زکریا" از شبکه "سی.ان.ان" در برابر تاریخدان برجسته، "نیل فرگوسن" و اقتصاد دان شناخته شده، "دیوید دائوکی لی" قرار می گیرند تا در خصوص بزرگ ترین مساله ژئوپلیتیک معاصر به مباحثه بپردازند.

شایان ذکر است که مناظره مانک در خصوص چین، نخستین مناظره رسمی است که کیسینجر در آن شرکت داشته و کتاب مذکور شامل دو مصاحبه اختصاصی با او و دیوید لی است.

در صفحه ۴۴ کتاب کیسینجر در مقام تشریح این موضوع که آیا این امکان وجود دارد که قدرت یابی چین منجر به نگرانی دیگر کنشگران شود یا خیر؟ چنین اظهار داشته است که تلاش چین برای به دست آوردن منابع برای صنعتش، تکاملی طبیعی است. این مساله که باور دارد برای رسیدن به منابعش باید سلطه نظامی داشته باشد، اما مساله دیگری است.

با در نظر گرفتن آلمان پیش از جنگ اول جهانی می بینید که جهان مشکلی نداشت با این ایده زندگی کند که آلمان بزرگ‌ترین ارتش زمینی جهان را دارد. اما وقتی که علاوه بر آن، کوشید نیروی دریایی‌اش را به بزرگ ترین نیروی دریایی جهان تبدیل کند، برای بریتانیایی‌ها تبدیل به یک تهدید شد؛ از این رو چین باید بیاموزد برای خودش محدودیت‌هایی ایجاد کند تا از خودش رفع اتهام کند و نشان دهد منافعش در سراسر جهان حق او هستند. 

در رابطه ایران و چین و فراتر از آن رابطه با جهان درک این مهم سخت نیست که بپذیریم : به صورت کلی منافع را می‌توانیم به دو دسته « منافع ملی» و « منافع ایدئولوژیک » تقسیم کنیم . اولویت دادن به هر یک، سنگین کردن کفه آن و در مقابل، سبک کردن کفه مقابل است و هنر سیاست این است که هر دو کفه مساوی و شاهین ترازو درست مقابل هم قرار گیرد. 

این‌که منافع ملی مقدم است یا منافع ایدئولوژیک، عقاید بسیاری ابراز شده است اما آنچه مسلم است، این است که سیاست علم واقعیت‌هاست و  در سیاست یک اصل اساسی و پایه‌ای وجود دارد که می‌گوید ؛ هیچ دوستی و هیچ دشمنی همیشگی نیست،  منافع من تعیین می کند که تو  در کدام سمت و تا کی قرار بگیری. بنابراین تقسیم واحدهای سیاسی به  «رفیق، رقیب و حریف» از منظر منافع ملی قابل قبول نیست و صرفاً می تواند مبنای ایدئولوژیک داشته باشد. 

برآیند مشترک بازیگران عرصه سیاست،  تلاش برای به دست‌گیری قدرت، حفظ آن و نمایش قدرت به منظور کسب اعتبار و وجهه بین‌المللی است. اما در این میان هستند دولت مردانی که  رؤیایی فکر می‌کنند و علمی نمی‌اندیشند و از این جهت در نظریه موازنه قدرت ، مفهوم «منافع ملی»  را محور اصلی مباحث خود قرار نمی‌دهند.

 اهداف سیاست خارجی باید برحسب منافع ملی تعریف شوند و منافع ملی بر حسب قدرت تعریف می‌شود. قدرت و منافع ملی دو مفهوم اصلی و کلیدی است و در این میان آنچه مهم است، تفکیک بین «آنچه هست» و «آنچه باید باشد»، یعنی واقعیت و آرمان ! می باشد. 

در علم سیاست، زیر بنای قدرت این عوامل ذکر و دانسته شده است : ۱- موقعیت جغرافیایی ۲- وجود منابع طبیعی ۳- ظرفیت صنعتی ۴- وضعیت آمادگی نظامی ۵-جمعیت ۶- خصوصیات ملی ۷- روحیه ملی و  ۸ - کیفیت دیپلماسی.

منافع ملی محدوده خاصى ندارد و به همين دليل نمی توان بازيگر و يا بازيگرانی را در صحنه روابط بين الملل ناديده گرفت. موفق ترين بازيگران بين المللى آن‌هايی هستند كه اين روابط را می شناسند و برای  بازی خود در عرصه  بين الملل به عنوان محلی برای تعامل بين المللی چارچوب تعريف كرده اند و قادرند تهديدها را براى  تامين منافع ملی به فرصت تبديل كنند و كار مهم‌تر آن‌ها نهادينه كردن اين چارچوب‌هاست كه اصل عمده و اساسی آن،  شناور بودن منطبق بر بازی ديگر بازيگران است.

 در سياست آنچه از آن نمی توان گذشت و يا كوتاه آمد، كف منافع است. نگاه به بحران های كوچك و بزرگ در سطوح مختلف در تعاملات جهانی، نشان می دهد زمانی بحران بوجود آمده و يا تشديد شده كه ديپلمات ها نتوانسته اند منافعی را كه از آن نمايندگی می كنند، و حُدود و ثغور  آن را بشناسند و به حوزه منفعتی طرف مقابل وارد شده اند و يا اصرار بر پايين بردن كف آن در سمت مقابل داشته اند.

کمی در مورد واقعیت ها بدانیم: تجارت خارجی چین ۶ هزار میلیارد دلار است. سهم ایران چقدر است؟ ۲۰ میلیارد دلار. اندازه تجارت خارجی آمریکا با چین چقدر است؟ ۶۵۰ میلیارد دلار (۳۲ برابر ما). همین عربستان ۸۷ میلیارد دلار تجارت خارجی با چین دارد. یعنی ۴.۵ برابر ایران. بنابراین اینکه انتظار داشته باشیم چین بخواهد تجارت ۶ هزار میلیارد دلاری خود را در پای ۲۰ میلیارد دلار بسوزاند، سخت در اشتباهیم. شاید چین شریک استراتژیک ما باشد، اما واقعیت تلخ این است که ما شریک استراتژیک چین نیستیم. 

روزگاری مطرح می شد که برخی می‌خواهند در حوزه سیاست داخلی چین را الگوی خود قرار دهند به نظرم آدرس اشتباهی داده شده است. آنچه باید از چین آموخته شود، سیاست خارجی و نه داخلی است . در سیاست خارجی  مانند چین عمل کنیم؛ چین در حوزه سیاست خارجی کاملا پراگماتیک (عمل گرا)، غیر ایدئولوژیک (غیرآرمان گرا) و معامله‌‌‌گرایانه (منفعت گرا) عمل می کند.

هر کشوری که توان خلق منفعت اقتصادی بیشتری برای چین داشته باشد چین با آن ها می بندد! همین!  در  کنار سه گانه عملگرایی منفعت گرایی و غیر آرمان گرایی تنها چیزی که ما را باید محدود کند چارچوب اخلاقی است. یعنی سیاست خارجی ما نباید مخالف اخلاق باشد. 

دیپلمات های چینی همیشه در ملاقات های خود گفته اند ؛ استراتژی ما این است تا ۵۰ سال اقتصاد در اولویت باشد و سیاست خارجی ما کاملا بر اساس منافع اقتصادی تنظیم شود. ما روابط مان را با تک تک کشورهای جهان بر اساس اقتصاد تنظیم می کنیم و نه برعکس.

 آنچه سیاست مداران ایرانی باید بفهمند این مهم است که نظام جهانی، منافع متقابل را می فهمد. نه دوستی دیرینه، نه سابقه و گذشته، نه ایدئولوژی، نه همسایگی هیچ کدام معیار اول تصمیمات سیاست گذاری خارجی نیست. بنابراین کشوری که در این جهان با زبانی دیگر (فرکانسی دیگر) صحبت کند، کشوری تنها است. داستان نهنگی که فرکانس صدایش ۵۲ هرتز است را بخوانید.

کشف اخیر دانشمندان از راز نهنگ تنهای اقیانوس ها! آن نهنگ نمی تواند با دیگر هم نوعان خود ارتباط بگیرد، چون فرکانس غیر قابل شنیدنی برای نهنگ های دیگر دارد. نهنگ های تنها سرنوشت غم انگیزی دارند.

«آندره دوفونتن»  کتاب بی نظیری در سال‌های پایانی دهه ١٩٨٠ تالیف کرد با عنوان  « یک بستر و دو رویا_تاریخ تنش زدایی» که مطالعه آن‌را به همگان بویژه اهل سیاست توصیه می کنم. او در این کتاب که از آن به عنوان سناریوی فروپاشی اتحاد سابق جماهیر شوروی سوسیالیستی نیز نام برده شده است، دست به ثبت تاریخ تحولات دو ابرقدرت شرق و غرب زده است. کتابی که مطالعه آن برای فهم تحولات این روزها که فضای سیاست خارجه کشور متأثر از اقدامات دولت چین و آمریکا و روسیه است، مفید می باشد.

دوفونتن در کتابش مفصل کنشکری سیاسی قدرت‌های جهانی از جمله چین، شوروی و آمریکا را بررسی می کند و تحلیل عمیقی را در روابط آن‌ها با هم، و هر یک با دیگری، و در جمع، ارائه می کند. او در جمع بندی مطالعاتش به ضرب المثلی از  «چوئن لای» اشراف زاده چینی می رسد که وارد دنیای سیاست کرد.

شنیدن این ضرب المثل در دوره ای که نیاز داریم از خواب این وَر، یا آن ور گرایی در سیاست خارجی بیرون بیائیم، زنگ هشداری است :«ابرقدرت ها در یک رختخواب می خوابند، اما رویاهای متفاوت می بینند

مجید یوسفی 

 

نظر شما