به گزارش برنا؛ در ارتباط با تاریخ ولادت امام هفتم موسی بن جعفر معروف به امام موسی کاظم(ع) و ملقب به کاظم و باب الحوائج، ۲ روایت و نظر متفاوت وجود دارد: یک روایت می گوید: امام کاظم(ع) در روز یکشنبه هفتم صفر ۱۲۸ قمری در قریه ابواء محلی بین مکه و مدینه به دنیا آمد. بررسی قول دیگر چنین اظهار می دارد: هرچند روز هفتم صفر در تقویم های رسمی کشور به عنوان روز ولادت امام موسی کاظم (ع) نامگذاری شده است.
دوران امامت موسی بن جعفر(ع) در ۲۰ سالگی و پس از شهادت امام صادق(ع) از ۱۴۸ قمری آغاز شد. این دوران با خلافت چهار تن از خلفای عباسی همزمان بود. حدود ۱۰ سال از امامت او در خلافت منصور (۱۳۶-۱۵۸ قمری)، ۱۱ سال در خلافت مهدی عباسی (۱۵۸-۱۶۹ قمری)، یک سال در خلافت هادی عباسی (۱۶۹-۱۷۰ قمری) و ۱۳ سال در خلافت هارون (۱۷۰-۱۸۳ قمری) سپری شد. مدت امامت موسی بن جعفر (ع) ۳۵ سال بود و با شهادت او در ۱۸۳ قمری امامت به فرزندش، امام رضا(ع) منتقل شد.
امام کاظم (ع) در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت میفرمود. شبها به طور ناشناس در کوچه های مدینه میگشت و به مستمندان کمک میکرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسهها میگذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت میکرد. صرار (کیسهها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود؛ و اگر به کسی صره ای میرسید بی نیاز میگشت معذلک در اطاقی که نماز میگذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.
مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی کرد و به مدینهاش بازگرداند. گویند که مهدی از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش قیام نکند. این روایت نشان میدهد که امام کاظم (ع) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمیدانسته است و با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به «العبد الصالح» معروف بوده است به قدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز میدانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است.
ـ زمخشری در «ربیع الابرار» آورده است که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت. وقتی اصرار زیاد کرد فرمود میپذیرم به شرط آن که تمام آن ملک را با حدودی که تعیین میکنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است. هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی میماند؟ امام فرمود:
میدانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به ما مسترد نخواهی کرد (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق منست). از آن روز هارون کمر به قتل موسی بن جعفر (ع) بست. در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله (ص) در حضور سران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا بن عم و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام کاظم (ع) حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من) میگویند هارون دگرگون شد و خشم از چهرهاش نمودار شد.
لقـب مـشـهـور امام موسی (علیه السلام)، کـاظـم اسـت یـعنی خاموش و فرو برنده خشم، چرا که با این که حضرت چه بسیار از دست دشـمـنـان شکنجه و ظلم دید و تحمل نمود و به ایشان نفرین نکرد، حتی آنانکه در ایام حبس آقا در زندانهای تاریک و تنگ و مرطوب، مکرر از در کینه در آمـدنـد ولی از آن حـضـرت یـک کـلمـه سـخـن خـشـم آمـیـز نـشـنـیـدنـد. ابـن اثیر که از متعصبان اهل سنت است گفته : آن حضرت را کاظم لقب دادند به جهت آنکه احسان می کرد با هرکس که بـا اوبـدی مـی کـرد واین عادت همیشه او بود.
الف) انشعاب در شیعه: در دوره امامت موسی بن جعفر(ع)، فرقههای اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه شکل گرفت. هر چند در زمان حیات امام صادق(ع)، زمینه انشعاب در شیعه فراهم شده بود اما انشعابی در میان آنان رخ نداد. اما با شهادت امام صادق و آغاز امامت موسی بن جعفر(ع)، شیعیان به فرقههای مختلفی منشعب شدند.
ب) فعالیت غالیان(افراطیون): در دوره امام کاظم(ع)، غالیان نیز فعال بودند. در این دوره فرقه بشیریه شکل گرفت که منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب امام موسی بن جعفر(ع) بود. او در زمان حیات امام، دروغهایی به آن ایشان نسبت میداد.
ج) مناظرهها و گفت وگوها: مناظرات و گفت وگوهایی از امام کاظم(ع) با برخی از خلفای عباسی و دانشمندان غیرمسلمان گزارش شده است. باقر شریف قرشی هشت گفت وگو از امام کاظم(ع) با عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است. امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظرههایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است. با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون میخواست خویشاوندی پیامبر(ص) با خود را نزدیکتر از نسبت او با موسی بن جعفر (ع) نشان دهد، امام کاظم(ع) در حضور هارون به نزدیکتر بودنِ انتساب خویش به پیامبر(ص) تصریح کرد. گفت وگوهای موسی بن جعفر (ع) با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسشهای آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلام انجامیده است.
د) قیام علویان: دوران زندگانی موسی بن جعفر(ع) با دوران قدرت گرفتن عباسیان و قیامهای متعدد از طرف علویان علیه آنان همزمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهلبیت(ع) به قدرت رسیدند، اما طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند. سختگیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام نفس زکیه، تشکیل حکومت ادریسیان و قیام شهید فخ از آن جمله بود. قیام فخ در ۱۶۹ قمری در دوره امامت موسی بن جعفر (ع) و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.
درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت میکند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود «امین» را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام میداشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود؛ و اگر ناچار میخواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او میدهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش میخواهم که میخواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او میخواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.
عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ ق در ۵۵ سالگی گفتهاند.
در همین رابطه، حجت الاسلام رضا محمدی کارشناس مذهبی در باب کرامات امام موسی بن جعفر (ع) اظهار کرد: این امام بزرگوار در زمان خودشان از هر حیث در اوج فضایل انسانی قرار داشتند و دانشمندان اهل سنت نیز به این موضوع اذعان داشتهاند. به عنوان مثال یکی از دانشمندان متعصب اهل سنت است میگوید امام موسی کاظم (ع) وارث علوم پدر خود و دارای فضل و کمال او بود و از آنجایی که در برخورد با مردم گذشت و بردباری به وی لقب کاظم را دادهاند.
کارشناس مذهبی تاکید کرد: امام کاظم(ع) عابدترین، بهترین و سخاوتمندترین و بسیار کریمالنفس در میان مردم عصر خویش بود. ایشان اهل عبادت، راز و نیاز و اهل معنویت بود و در زمان امامت ایشان در زمینه بخشش هیچ کس به پای این حضرت نمیرسید.