(قسمت پنجم)

شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

|
۱۳۹۵/۰۳/۲۴
|
۱۱:۴۳:۳۷
| کد خبر: ۴۱۶۷۱۳
شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِاوْسَعِها، وَ کُلُّ رَحْمَتِکَ واسِعَةٌ، اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّها.

بار الها، من از تو سؤال مى کنم به گسترده ترین رحمتت، و همه رحمتهاى تو گسترده است، بار الها از تو سؤال مى کنم به همه رحمتت.

فرق میان رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه

رحمت رحمانیه مقام بسط وجود است، و رحمت رحیمیه مقام بسط کمال وجود، پس با رحمت رحمانیه اصل وجود ظهور یافته، و با رحمت رحیمیه هر چیزى به کمال معنوى و هدایت باطنى خود مى رسد. و لذا در دعا وارد است: اى رحمن دنیا و رحیم آخرت، و خداوند رحمن است نسبت به همه خلق خود، و رحیم است بر مؤمنین به طور اختصاص. پس خداى متعال با حقیقت رحمانیت خود فیض وجود را بر ماهیات معدوم و هیاکل هالک و نابود افاضه کرد، و با حقیقت رحیمیت افاضه کمال وجود فرمود، و طلوع صبح دولت رحیمیت در نشأه آخرت بیش از پیش افاضه فیض مى کند.

و در برخى از روایات است: اى رحمان دنیا و آخرت، و اى رحیم دنیا و آخرت. و این به آن اعتبار است که خداوند در هر موجودى عشق طبیعى سیر به سوى کمال خود را ایجاد فرموده که تدریجا به مقام خود برسد و در عالم آخرت و روزى که هر کس کشته خود را درو خواهد کرد و هر فردى به فعلیت و کمال لایق خود خواهد رسید، نفوس طاهره تزکیه شده به مقامهاى قرب و کرامات و بهشتى که به پهناى آسمان ها است خواهند رسید، و نفوس برگشته درنده و حیوان خو و شیطان صفت به دوزخ و درکات آن و عقربها و مارها خواهند رسید هر کسى آن درود عاقبت کار که کشت. که وصول به این مراتب و درکات نسبت به نفوس برگشته شیطانى خود کمال آن نفوس است، هر چند نسبت به نفوس تزکیه شده و مستقیم انسانى نقص است.

و بنا بر طریقى که شیخ محیى الدین عربى دارد مسأله رحیمیت حضرت حق در هر دو جهان روشن است، که بنا به مسلک او ارحم الراحمین در نزد نام المنتقم شفاعت مى کند و زمام دولت را خود به دست مى گیرد، و المنتقم تحت سلطنت و حکومت او قرار مى گیرد.

رحمانیت و رحیمیت ذاتى و فعلى

و رحمانیت و رحیمیت یا فعلى است و یا ذاتى. پس خداى تعالى صاحب رحمت رحمانیه ذاتى و رحمت رحیمیه ذاتى است. و رحمت رحمانیه ذاتى و رحیمیت ذاتى عبارت است از تجلى ذات بر ذات که در اثر این تجلى، صفات و اسماء الهیه و لوازم آنها از اعیان ثابته به ظهور علمى ظاهر مى شوند و در عین علم اجمالى در حضرت واحدیت، کشف تفصیلى حاصل آید.[1] همچنانکه حضرت حق تعالى صاحب رحمت رحمانیه فعلى و رحیمیه فعلى مى باشد. و رحمانیت و رحیمیت فعلى عبارتند از تجلى ذات در ملابس افعال، به اینکه اعیان را مشمول فیض و کمال فرموده و فیض منبسط، اعیان را بر طبق غایت کامل و نظام اتم به ظهور مى رساند.

و یکى از اسرار اینکه دو نام مبارک رحمن و رحیم در فاتحه کتاب تدوینى تکرار شده آن است که رحمت رحمانیه و رحیمیه در هر دو مقام یعنى مقام ذات و مقام فعل گفته آید تا کتاب تدوینى با کتاب تکوینى مطابقت نماید، زیرا ظاهر عنوان باطن است، و لفظ و عبارت عبارتى است از تجلى معنى و حقیقت در لباس صداها و شکل ها و پوشش پوست ها و هیئت ها.

معانى مختلف رحمن و رحیم و حمد در بسم اللّه و فاتحة الکتاب

پس اگر الرحمن الرحیم را که در بسم اللّه است براى لفظ جلاله که اللّه است صفت گرفتیم اشاره خواهد بود به رحمانیت ذاتى و رحمیت ذاتى، و الرحمن الرحیم دومى که در سوره الحمد است اشاره خواهد بود به رحمانیت فعلى و رحیمیت فعلى، و اللّه در الحمد للّه عبارت مى شود از الوهیت فعلى و مقام جمع تفصیل الرحمن فعلى و الرحیم فعلى، و الحمد عبارت مى شود از عوالم مجردات و نفوس اسفهبدیه که بجز حمد و اظهار کمال منعم حیثیت دیگرى ندارند. (زیرا همه فعلیت محضه اند و هیچ چیز بالقوه ندارند).

و در تمام سلسله وجود بجز همین عوالم نورى موجود دیگرى یافت نمى شود که تماما حمد باشد و هیچ حیثیت کفرانى در او نباشد، و فقط همین عوالم نورى هستند که به گفته اهل ذوق و عرفان انّیّات صرف و بدون ماهیت مى باشند، و عوالم و عالمیان دیگر همگى در مرتبه اى پست تر از این عوالم هستند.

بنابراین، معناى سوره مبارکه چنین مى شود: به نام خداوندى که صاحب رحمت رحمانیه ذاتى و رحیمیت ذاتى است. عوالمى که سراپا حمد است گشایش یافت، عوالمى که عبارتند از تعین الهیت مطلقه در مقام فعل، و از براى سایر مراتب موجودات که از مقام مقدسین نازل شده اند ذوات ربوبى هستند و آنان را در تحت تربیت خود گرفته اند، از قبیل ملائکه روحانیین که با کریمه مبارکه و الصّافّات صفاّ، فالمدّبرات أمرا به آنها اشاره شده، و این ذوات ربوبى داراى رحمت رحمانیه فعلى و رحیمیه فعلى هستند، یعنى براى آنهاست مقام بسط وجود و بسط کمال عینى در حضرت شهادت، و داراى مالکیت و قابضیت مى باشند در روزى که همگى به سوى این ذوات برمى گردند، که رجوع به این ها همان رجوع إلى اللّه است، زیرا ظهور شى ء از خود آن شى ء، مباین نبوده بلکه او عینا خود اوست (و اسماء و صفات ظهور ذات است پس رجوع به اسماء رجوع به ذات خواهد بود).

و اگر الرحمن الرحیم را صفت اسم در بسم اللّه گرفتیم، قضیه به عکس مى شود (یعنى الرحمن و الرحیم در بسم اللّه رحمانیت و رحیمیت فعلى مى شوند، و الرحمن و الرحیم در فاتحة الکتاب رحمانیت و رحیمیت ذاتى مى شوند. زیرا در این صورت اسم) به معناى مشیت مى شود، یعنى مشیت اللهى که رحمانیت فعلى و رحیمیت فعلى به او متحقق مى شود. و اللّه در الحمد للّه عبارت مى شود از الهیت ذاتى؛ و الرحمن الرحیم در سوره حمد عبارت مى شوند از رحمانیت و رحیمیتى که از صفات ذات مى باشند (نه از صفات فعل)، و همچنین روبوبیت و مالکیت نیز عبارت از صفات ذات خواهند بود. و ما در شرح جمله اللهم انى أسئلک من أسمائک آنچه را که در تفسیر اسم از طریق اهل بیت عصمت و طهارت، و مهابط وحى و فرشتگان الهى استفاده مى شود اشارت خواهیم کرد.

تنبیه و اعتراض در مرتبه اسم رحمن و رحیم

قیصرى در مقدمات شرح فصوص گوید: اگر حقیقت وجود را شرط فقط کلیات اشیاء دانستیم پس آن مرتبه اسم رحمن است که رب عقل اول است و به نام لوح قضا (مقام جمع) و ام الکتاب و قلم اعلى خوانده مى شود. و اگر حقیقت وجود را شرط کلیات اشیاء دانستیم به طورى که کلیات در آن جزئیاتى باشد مفصل و ثابت بدون آنکه از کلیاتشان در احتجاب باشند، پس آن عبارت مى شود از مرتبه اسم الرحیم که رب نفس کلى است[2]و به نام لوح قدر (مقام تدریج) خوانده مى شود و آن همان لوح محفوظ و کتاب مبین است.

من گویم: اینکه قیصرى گفته، هر چند به یک توجیه صحیح است ولى مناسب تر آن بود که مرتبه اسم الرحمن را مرتبه بسط وجود بر همه عوالم چه کلیّاتش و چه جزئیاتش قرار مى داد، و مرتبه اسم الرحیم را مرتبه بسط کمال وجود قرار مى داد به کلیات عوالم و جزئیات آن، زیرا رحمت رحمانیه و رحیمیه همه چیز را فرا گرفته و به همه عوالم احاطه دارد، پس آن دو عبارتند از تعین مشیت، و اما مقام تعقل و مقام نفس مقام تعین در تعین است. پس بهتر آن است که گفته شود: اگر حقیقت وجود به شرط بسط اصل وجود گرفته شود پس آن عبارت مى شود از مرتبه اسم الرحمن، و اگر به شرط بسط کمال وجود گرفته شود پس آن عبارت مى شود از مرتبه اسم الرحیم، و لذا در دعاها وارد شده است: بار الها من از تو سؤال مى کنم به آن رحمتت که همه چیز را فرا گرفته. و از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده که خداى تعالى را صد رحمت هست که یکى از آن رحمت ها را بر زمین نازل کرد و آن را در میان خلقش پخش کرد، هر چه عاطفه و رحم در میان خلق هست به واسطه آن یک رحمت است؛ و نود و نه رحمت را به تأخیر انداخت تا روز رستاخیز به واسطه آن رحمت ها بندگان خودش را مورد رحمت قرار دهد.

رحمانیت و رحیمیت حق تعالى در نظر عارف بزرگوار حاج میرزا جواد ملکى (قدس سره)

یکى از بزرگان اصحاب سلوک و معرفت (رضى اللّه تعالى عنه) در کتاب اسرار الصلوة در تفسیر سوره فاتحه پس از آنکه این روایت نبوى را نقل مى کند، چنین مى گوید:

پس اطلاق رحمن و رحیم به خداى تعالى بدان اعتبار است که خالق رحمت رحمانیه و رحیمیه است به اعتبار آنکه این رحمت با آن حضرت قائم است به طور قیام صدور نه قیام حلول. پس رحمت رحمانیه او عبارت است از افاضه وجود که منبسط در همه مخلوقات است، و بنا بر این خود ایجاد عبارت است از رحمانیت او، و موجودات رحمت او هستند. و رحمت رحیمیه خدا عبارت است از افاضه هدایت و کمال به بندگان مؤمنش در دنیا، و پاداش و ثواب در آخرت. پس ایجاد خدا همه را چه نیکوکار و چه بدکردار شامل است- تا آنکه مى گوید- پس آن که به عالم از این جهت نگاه مى کند که به ایجاد حق تعالى قائم است، گویى به رحمانیت حق نگاه کرده و گویى در خارج بجز رحمن و رحمت او چیزى نمى بیند. و آن که به عالم از آن جهت نگاه مى کند که خداوند آن را ایجاد کرده (و ایجاد را مى بیند نه موجود را) گویى بجز رحمن چیزى را ندیده است.

(پایان کلام آن بزرگ که جایگاهش در بهشت برین برتر باد)

نظر مؤلف در رحمانیت و رحیمیت و تصحیح کلام عارف مذکور

من مى گویم: اگر مقصود ایشان از وجود منبسط همان است که در میان اهل معرفت شیوع دارد که همان مقام مشیت و الهیت مطلقه و مقام ولایت محمدیه و دیگر القاب که بر حسب نظرها و مقامات گفته شده مى باشد، این معنا با مقام رحمانیتى که در بسم اللّه الرحمن الرحیم است مناسبت ندارد، زیرا رحمن و رحیم در بسم اللّه تابع اسم اللّه مى باشند و از تعینات او هستند؛ و ظل منبسط ظل اللّه است، نه ظل الرحمن، زیرا حقیقت ظل منبسط عبارت است از حقیقت انسان کامل و رب انسان کامل، و کون جامع همان اسم اعظم الهى (یعنى اللّه) است که محیط است به الرحمن الرحیم، و لذا در فاتحه کتاب الهى نیز تابع قرار داده شده اند. و اگر مقصود ایشان از وجود منبسط، مقام بسط وجود است، البته مناسب با مقام و موافق با تدوین و تکوین است ولى با ظاهر کلامشان مخالف است. و آنچه ایشان گفته اند نیز صحیح است به اعتبار آنکه مظهر در ظاهر فانى است. پس مقام رحمانیت از این نظر همان مقام الوهیت است، چنانکه خداى تعالى مى فرماید: بگو اللّه را بخوانید یا رحمن را، هر کدام را بخوانید اسماء حسنى مخصوص اوست. و فرمود: رحمن قرآن را تعلیم کرد[3] انسان را آفرید. و فرمود: اوست اللّه که الهى جز او نیست، رحمن و رحیم است.

یادآورى در اینکه مقصود از رحمت در این فقره دعا رحمت فعلى است نه رحمت ذاتى

بدان که تجلى خداى تعالى به تجلى رحمانى ذاتى در عالم اسماء و صفات هر چند پر بهاتر و نورانى تر است و رحمتش در آن مقام وسیع تر، زیرا عالم ربوبى عالمى است بسیار وسیع، ولى در این فقره از دعا ظاهر آن است که مقصود از رحمت، رحمت فعلى است و فیضى است که از مقام رحمانیت ذاتى بر مرحومات افاضه مى شود و بارانى است که از آسمان الوهیت بر زمین هاى خشک فرود مى آید.

در وسیع بودن رحمت و اوسع بودن آن

و معلوم باد که هر مرتبه اى از تعینات و هر موجودى از موجودات را رویى به جهان غیب و نور است و رویى به جهان ظلمت و قصور، که این ظلمت و قصور ناشى از حقیقت ذات مکدر موجودات و ماهیات تاریک است. پس به اعتبار آن وجهه نورانى که به سوى جهان رحمت و مغفرت است مرتبه اى خواهد بود از مراتب رحمت الهى، و به اعتبار آن وجهه اى که به سوى خود اوست مرحوم و مورد رحمت قرار مى گیرد. پس همان گونه که مرحومات را تکثر عرضى بالذات است و تکثر طولى بالعرض، همچنین از براى رحمت تکثر عرضى بالعرض است و تکثر طولى بالذات که برخى از آن وسیع است و برخى وسیع تر، و بعضى محیط است و بعضى محاط، چنانکه در حکمت عالیه مقرر است. و معلوم است که مناسب با حال دعا کننده آن است که از خداى تعالى به جهاتى که منتسب به اوست سؤال کند که عبارت از جهات رحمت و ظل نورانى باقى است. پس موجود مرحوم نیازمند از خداى رحیم بى نیاز سؤال مى کند به واسطه رحمت واسعه الهیه.


[1] ) همان گونه که ذات حضرت حق علم است به نحو اجمال و بساطت چنانکه در روایات نیز وارد است که ربّنا علم کلّه، ولى این اجمال و بساطت مانع از آن نیست که حضرت حق علم به اشیاء به طور تفصیل داشته باشد، چنانکه بعضى گفته اند که حضرت حق علم تفصیلى به اشیاء ندارد. و تفصیل بحث را جاى دیگر است.

[2] ) کلى در اصطلاح منطق به معناى ما ینطبق على الکثیرین است در مقابل جزئى. و اما در اصطلاح فلسفه و عرفان به معناى سعه وجودى است، مانند آنکه گویند: کلیات اشیاء در معرض کون و فساد نمى باشند. که مراد صور مثالى و ارباب انواع موجودات جسمانى است. و خلاصه کلام آن که: قیصرى رحمانیت حضرت حق را مخصوص کلیات اشیاء دانسته، و رحیمیت حق را شامل کلیاتى که جزئیات هم در آن باشد و جزئیات حجاب کلیات نباشد. ولى حضرت امام این مطلب را درست نمى دانند بلکه رحمانیت و رحیمیت هر دو را شامل کلیات و جزئیات مى دانند، و لیکن رحمانیت مخصوص اصل وجود است و رحیمیت شامل کمال وجود. (مترجم)

[3] ) وجه استشهاد به این آیه ظاهرا براى آن است که علم صفت ذات است، پس معلم نیز ذات خواهد بود، و لیکن در این آیه به رحمن نسبت داده شده به اعتبار فناى مظهر در ظاهر.

نظر شما