در دادگاه کیفری استان گذشت ،

گزارش لحظه به لحظه جلسه دادگاه متهمان پرونده قتل بنیتاکوچولو

|
۱۳۹۶/۰۶/۲۰
|
۱۶:۰۶:۰۱
| کد خبر: ۶۱۱۷۰۴
گزارش لحظه به لحظه  جلسه دادگاه متهمان پرونده قتل بنیتاکوچولو
جلسه دادگاه بنیتا راس ساعت 9 صبح امروز به ریاست قاضی محمدی کشکولی آغاز شد.

به گزارش گروه اجتماعی برنا ، جلسه دادگاه بنیتا راس ساعت 9 صبح امروز به ریاست قاضی محمدی کشکولی آغاز شد.

ابتدا قاضی شهریاری به عنوان نماینده مدعی العموم؛ کیفرخواست را خواند و گفت: متهم ردیف اول محمد.و  اتهاماتی چون شرب خمر و حمل مواد مخدر و درگیری با ماموران پلیس را در پرونده خود دارد. وی در اظهارات خود اعلام کرده که روز حادثه به دنبال تهیه مواد مخدر با یک موتور برخورد می‌کند که قفل بوده و نتوانسته آن را سرقت کند. متهم در اعترافاتش اعلام کرده که با خودروی پراید روشن مواجه می‌شود و به دوستانش گفته که ماشین پراید روشن است بیایید سوار شویم و پیاده نرویم و اینگونه ماشین را سرقت کرده در حالی که یک کودک خردسال در ماشین گریه می کرده است.وی ادامه داد: پس از بررسی‌ها، خودرو مسروقه و جسد کودک ۸ ماهه در داخل آن کشف و به پزشکی قانونی منتقل شد که علت فوت گرمازدگی و عوارض ناشی از آن اعلام شد.

متهم ردیف اول با توجه به ناتوان بودن کودک، اوج گرما، قرار دادن کودک در ماشین بدون عبور جریان هوا، و تحصیل مال نامشروع که تمامی این اعمال بنابر اظهارات خودش در نهایت آگاهی انجام شده متهم به قتل عمدی است.وی گفت: اتهامات متهم ردیف دوم سرقت مقرون به آزار، تحصیل مال نامشروع، معاونت در سرقت و خودداری از کمک به طفل شیرخواره است

پدر بنیتا، حسن قلعه نویی از طرف قاضی برای ارائه توضیحات به جایگاه خوانده شد. او گفت 33 ساله است و کارگر صافکاری است و پنجاه روز است که بچه اش را ندیده است و سپس به جزئیات حادثه پرداخت: «می‌خواستم به عیادت مادربزرگم به اراک بروم، وسایل را داخل ماشین گذاشته و در آخر نیز بنیتا را سوار ماشین کردم و ای کاش این کار را نمی‌کردم. ماشین را جلوی پارکینگ پارک کرده و به همسرم گفتم که بیاید تا برویم. یک لحظه دیدم فردی سوار ماشین شد. خود را روی کاپوت ماشین انداختم، ویراژ داد که من را پرتاب کند و دنده عقب گرفت، به زمین کشیده و بدنم زخمی شد. همسرم آینه بغل ماشین را گرفت و به شبرنگ جدول کوبیده شد. دوباره حرکت کرده و کاپوت خودرو را گرفتم و دوباره ویراژ داد و سرم به خودروی سمند برخورد کرد.همسایه‌ها به دنبال ماشین رفتند و گوشی همسرم داخل ماشین بود که پس از ردیابی های لازم هفت دقیقه بعد از حادثه خاموش شد. او در فرصت مناسب به سرقت گوشی، وسایل داخل خوردو و تعویض لباس اقدام کرده است.

 در این لحظه پدر بنیتا ناگهان رو به متهم کرد گفت :  بچه من قدرت دفاعی نداشت، چه شکلی رهایش کردی؟ در این لحظه به گریه افتاد که قاضی  گفت بنشیند و وکیل را برای ارائه توضیحات دعوت کرد.  

وکیل اولیای دم ابتدا به پلیس راهور معترض بود که چرا با وجود تعقیب سارقان نسبت به دستگیری آنها بی تفاوت بوده اند. سپس به جزییات سرقت و کشته شدن بینتا اشاره کرد. اینکه چرا متهمان به سن وسال و شرایطی که به  راحتی می تواند منجر به فوت بیک بچه هشت ماهه  شود توجهی نکرده اند.آنها به اندازه کافی فرصت داشتند که یا از طریق مردم یا با اطلاع دادن به پلیس بچه را به خانواده اش برسانند ولی این کار را نکردند.وی در نهایت از تقاضای اولیای دم برای قصاص دو متهم را مطرح کرد.در انتها  محتویات ساک همراه بچه در ماشنی را برون آورد و  شیشه شیر و شیرخشک بنیتا را به حضار دادگاه و رئیس دادگاه نشان داد که در این لحظه علاوه بر خانواده بنیتا و بستگانش بسیاری از حضار متاثر شدند و به گریه افتادند. در ادامه با در دست داشتن شیشه شیر بنیتا خطاب به متهمان گفت: شما می توانستید فقط چند قطره آب یا کمی شیر از ساک بچه بیرون آورده و به وی بدهید تا او تلف نشود.

پدر بنیتا دوباره پشت میکروفن قرار گرفت. او گفت که  لباس­های خانواده،گوشی همسرش،دو سیم کارت،ضبط ماشین،عینک دودی،ساک لباس،وسایل بنیتا ،چراغ قوه بزرگ ،یک کارت هدیه صد هزار توامنی و مبلفی پول در ماشین موجود بوده است. اصرار پدر بینا روی این بود که حتی ماشین و وسایلش برای او اهمیت نداشته و فقط خواستار این بوده که بچه او را تحویل دهند. او در نهایت گفت که تقاضای قصاص هر دو متهم را د اشته،خسارت وارد شده به ماشین را خواستار شده و تاکید کرد که پول دیه نمی خواهد. وی در انتها گفت  گفت: پدرم بنیتا را شناسایی کرد چون نمی‌خواستم چهره خندان فرزندم از یادم برود و دوباره به گریه افتاد.

رئیس کلانتری خاتون آباد به عنوان مطلع و با درخواست قاضی پرونده در جایگاه حضور یافت.وی درخصوص اقدامات انجام شده از سوی کلانتری منطقه گفت: محلی که ماشین در آن پیدا شده است یکی از خیابان های کم جرم منطقه بوده است.وی افزود معمولا ما بر اساس جغرافیای جرم واحدهای گشت خود را فعال می کنیم..با توجه به اینکه خیابان مورد نظر از جمله خیابانهای کم جرم خیز بوده واحدهای گشت ما در آنجا کمتر تردد داشتند. او در ادامه در پاسخ به سوالات قاضی غش کرد و بر روی زمین افتاد.

مادر بنیتا، الهام سپهری فرهم در سخنانس ،حرف های پدر بنیتا را تکرار کرد.او از گفتن اسم متهمان خودداری کرد و هر بار هنگام اشاره به انها از واژه «حرمله ها» خاـاستفاده کرد.

در ادامه متهم ردیف اول محمد.و پشت میکروفن قرار گرفت. او کارش را موتورسازی عنوان کرد و البته خرید و فروش مواد. گفت روز حادثه قرار بود چند گرم شیشه به ممم بفروشد اما شرایط مهیا نبوده است چون جنسی نداشته و قرار بوده از کسی . ابتدا در پارک صبحانه خورده اند و   بعد سمت خانه رفته اند و سر قیمت شیشه  به توافق نرسیده اند.

وی درباره لحظه سرقت گفت: مهدی به من گفت محمد خودروی پراید روشن است سوار شو و برو .وقتی اقدام به سرقت کردم پدر بنیتا خودش را روی ماشین انداخت که ترسیدم و دنده عقب گرفتم که از روی خودرو افتاد .

وی گفت: در حین فرار آینه ماشین با جسمی برخورد کرد و شکست که حالا متوجه شدم مادر بنیتا بوده است . من تا زمانی که مهدی زنگ نزده بود متوحه کودک نشدم . من گفتم ماشین را داخل کیانشهر رها کنم اما مهدی گفت نه ماشین را به پاکدشت بیاور و با سرعت از محل رفتم که چهاراه قیامدشت مهدی را پیدا کردم داخل خودرو نشست و چند تکه از وسایل را از داشبورد سرقت کرد .

این متهم افزود: مهدی  به من گفت بچه را به کسی بده تا به خانواده‌اش تحویل دهد. بعد من به سمت ابزار فروشی رفتم، ماشین را پارک کردم و رفتم مواد خریدم. ۲۷ هزار تومن پول خرد، یک تراول ۵۰ هزار تومانی و هدیه کارت بود که هدیه کارت را به احسان رفیقم دادم. کولر ماشین را هم روشن گداشتم و شیشه خودرو به خاطر شکستگی کمی پایین بود. تیشرت سفید آستین کوتاه را از داخل خودرو برداشتم و آن را عوض کردم.

محمد .و ادامه داد:در قیامدشت مهدی را دیدم که به او گفتم اگر نیایی ماشین را رها می‌کنم و کاری ندارم. من در پاکدشت زندگی نمی‌کردم و در مشیریه پیش عمه ام زندگی می‌کردم . در این فاصله درباره بچه صحبتی نکردم و فقط مهدی گفت بچه را تحویل اژانس بده که من از ترس ماموران به سمت خانه مهدی نرفتم .او البته به مصرف شیشه داخل ماشین در همان روز هم اشاره کرد.

 

متهم ردیف دوم مهدی.شاه نقی گفت که  سابقه راوبط نامشرع و سرقت داشته است  و به قصد خریدن مواد به محمد مراجعه کرده است. درکوچه که حرکت می کردند و سر قیمت بحث می کردند، ناگهان محمد به او گفته «من که رفتم» و  سوار ماشین شده است. مهدی  برای اینکه از طرف دیگران شناسایی نشود محل را ترک کرده است. بار بعد که محمد را می بیند به او می گوید که بچه را تحویل دهد. قاضی از او پرسید که برای  نجات بچه چه کار کرده است که او گفت به خاطر ترس زیاد نتواسنته کاری بکند. قاضی اعلام کرد که حرف های او با اظهارات قبلی اش در تناقض است که برای پاسخ دوباره به تناقض گویی ادامه داد. مهمترین تناقض حرف های او یکی بی گناهی اش در لحظه سرقت و دیگری اشیایی بود که از ماشین برداشته است. محمد.و گفت که دیده مهدی چند چیز را از ماشین برداشته اما مهدی گفت که دروغ است و فقط تکه ای پارچه زرد را از ماشین برداشته است. 

مسعود نظری پور ( کسی که محمد و مهدی را به پلیس معرفی کرده است) پشت میکروفن قرار گرفت. او گفت که در جریان کارهای خلاف محمد و مهدی بوده است و با آنها آشنایی داشته است. مهدی  به او گفته که محمد ماشین را سرقت برده، اما او جدی نگرفته است و وقتی از طریق فضای مجازی ماجرا را فهمیده ،نسبت به همکاری با ماموران اقدام   کرده است. مهمترین تناقض حرف های او با مهدی سر زمان آگاهی اش از سرقت ماشین و بچه بود که قاضی هر دو را به طور همزمان مورد سوال قرار داد.

یکی از مطلعان پرونده  هم در جلسه حاضر شد و به تشریح جزییات پرداخت. او گفت که محمد  دو بار  ماشین ش را به سرقت برده است و همیشه دنبال دستگیری او بوده است و حتی حکم جلب  او را هم داشته است. اما مهدی نیازی به دزدی نداشته است .

قاضی محمدی کشکولی رییس شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران ساعت 13 با اعلام پایان نخستین جلسه رسیدگی به پرونده، گفت که ادامه رسیدگی به روز چهارشنبه موکول می‌شود

 

نظر شما