تلویزیون در سالهای اخیر نشان داده فاکتورهای جذب مخاطب را میشناسد و مدیران تلویزیونی ثابت کردهاند که میدانند چگونه میشود به مخاطب حداکثری رسید. نکته جالب اینجاست که برخی از شبکههای تلویزیونی حتی مسیر ساخت برنامههای جذاب و پرمخاطب را از روی دست هم کپی میکنند و تجربه نشان داده است که در شرایط عادی میشود از تلویزیون توقع تولیداتی قوی و مخاطبپسند را داشت، اینکه آثار تلویزیونی بر اساس چه معیارهایی در طول سال در کنداکتورها چیدمان میشود هم مصداق بارزی از این مسئله است که مدیران و سیاستگذاران تلویزیون میدانند چه زمانی با چه نوع از گونههای مختلف نمایشی و برنامهسازی میشود مخاطب را درگیر کرد به طور مثال مدیران تلویزیون با هر ترفندی که شده است سیروس مقدم را که اخیرا به سمت شبکه نمایش خانگی رفته بود به تلویزیون برگرداندند تا فصل ششم پایتخت که امروز یکی از آثار نوستالژیک تلویزیون در تعطیلات نوروز به شمار میرود ساخته شود و جای خالی آن حس نشود.
برنامه عصر جدید یکی دیگر از برنامههای جذاب رسانه ملی بود که به رغم کم و کاستیهایی که در اولین تجربه ساخت تلنت با این ساختار و مختصات برای تلویزیون رقم می خورد شرایط طوری مهیا شد که به رغم اینکه این برنامه کپی از روی دست دیگر کشورهای دنیاست ساخته شود، ایرانیزه شود و مخاطب حداکثری خود را راضی کند.
روز گذشته خبر از بازگشت مهران مدیری رسید با کنار رفتن رامبد جوان تلویزیون این احساس را در میان مخاطبین شبکه نسیم دید که پرمخاطبترین شبکه تلویزیون دیگر رمقی در جذب مخاطب ندارد و در حقیقت ستارههای این شبکه تلویزونی بایستی برگردند تا تلویزیون مخاطب حداکثریاش را از دست ندهد.
سریال ستایش اگرچه به لحاظ فنی میتوانست اتفاقی مهمتر در کارنامه سعید سلطانی باشد اما این سریال در فصل سوم ساخته شد و روی آنتن رفت تا مشخص شود تماشاگر ایرانی در دنبال کردن قصههای طولانی مدت ید طولایی دارد.
سریالهای چند فصلی موفق ساخت تلنتهای جذاب که مردم خودشان را در آن ببینند و پایهگذاری داستانهایی که الگویی از جامعه باشد و بوی سفارش و توصیه در آن محسوس نباشد قطعا تماشاگر را به تلویزیون بازمیگرداند.
در روزگاری که شبکههای نمایش خانگی مجوز عبور از خطوط قرمز مرسوم تلویزیونی را دارند و برای ورود کردن به موضوعات ملتهب و حساس جامعه که در حقیقت بخشی از هنجارها و ناهنجاریهای جامعه است محدودیتی ندارند مسئولین تلویزیون باید راه را برای نویسندگان بازتر بگذارند تا سریالهای تلویزیونی هم رویکردی جامعهمحورتر و در حقیقت آیینهای از اجتماع پیرامون مردم همین جامعه باشد به هر حال مخاطب هوشمند تلویزیون توقع دارد آنچه را که روزانه در جامعه میبیند در تلویزیون ببیند. به هر حال قرار است در رسانه ملی چه در سرگرمیسازی و چه در پرداختهای آموزشی به واقعیتها رجوع کنیم نه به ساختههای ذهنی نمایشی که مشخصا به دور از واقعیت نگاشته شده است و بویی از حقیقت نمیبرد. ساختههای موفق تلویزیون در دو سه سال اخیر ثابت کرده است با معمولیترین قصههایی که از دل همین جامعه بیرون آمده است، واقعیت دارد و به دور از هر گونه شو و نمایش سفارشی میتوان پیام های انسانی، اخلاقی و حتی آموزشی را در جذاب ترین ساختار دراماتیک به مخاطب ارائه دهیم. فراموش نکنیم مخاطب تلویزیون کماکان به این رسانه بیش از هر رسانه دیگری اعتماد دارد.