کیومرث پوراحمد فیلمنامهنویس و کارگردان سینما در گفتوگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: من با اصغر عبداللهی در سالهایی نه چندان دور دو فیلم سینمایی «خواهران غریب» و «به خاطر هانیه» را کار کردم که فیلمنامه «خواهران غریب» را در منزل ما نوشتیم و برای نگارش «به خاطر هانیه» به بوشهر سفر کردیم و در یک هتل فیلمنامه این اثر نوشته شد.
پوراحمد خاطرنشان کرد: نگارش فیلمنامه «به خاطر هانیه» تجربه جالب و متفاوتی بود. ما ایدهای را با هم در ذهن پرورانده بودیم و تصمیم گرفتیم ابتدای فیلمنامه تا شروع سفر بشیرو (قهرمان فیلم) را اصغر عبداللهی بنویسد و من از این بخش تا پایان را باید مینوشتم و در حالیکه هر دو در یک اتاق بودیم نگارش فیلمنامه را آغاز کردیم و هر کداممان کاری که بر عهده داشتیم را انجام میدادیم. تنها گاهی مواقع در حین نگارش به ندرت با هم صحبتهای کوتاهی داشتیم، اتفاق جالب و عجیب در نگارش فیلمنامه «به خاطر هانیه» این بود که وقتی کارمان تمام شد و فیلمنامه را میخواندم نتیجه کار به شکلی بود که گویا فیلمنامه را یک نفر نوشته است و در نهایت من فقط یک بار متن را بازنویسی کردم که با یک دستخط باشد. اتفاقاً این اثر توانست جایزه بهترین فیلمنامه را هم در جشن کانون کارگردانان دریافت کند.
او افزود: علاوه بر این دو فیلم سینمایی در سریال «پرانتز باز» هم من و اصغر عبداللهی با هم همکاری داشتیم و بخش اعظمی از فیلمنامه این مجموعه به قلم زنده یاد عبداللهی نوشته شده است. من در طول 17 سالی که رابطه دوستانهای با او داشتم خاطرات خوب بسیاری برایم رقم خورد و روزها و شبهای بسیاری را با هم گذراندیم که واقعاً همکاری با او تجربه بسیار خوب و لذتبخشی بود. اصغر به شدت اهل کتاب خواندن بود و خوش سخن، گاهى ساعت ها حرف مى زد و تو واقعا گذر زمان را حس نمى کردى.
پوراحمد در ادامه خاطرنشان کرد: اصغر عبداللهی همیشه نوشتههایش را برای من میفرستاد و من همه آثارش را میخواندم؛ یک بار یکی از نوشتههایش را با عنوانی که به یاد ندارم برای من فرستاد، من این اثر را خواندم و به نظرم واقعاً قصه زیبایی بود و ماجرای عدهای دانشجو را روایت میکرد که به حمام فین کاشان میرفتند و در آنجا تصاویری از «سلطان صاحبقرانیه» زنده یاد حاتمی را در ذهنشان مرور میکردند. آن زمان در مجله فیلم بخشی را به معرفی قصههای خوبی که در یک سال اخیر خوانده شده اختصاص داده بودند و من در آنجا همین اثر را به عنوان بهترین داستانی که در سال گذشته خوانده بودم معرفی کردم و مطلبی با تیتر «کلاغها چقدر عمر میکنند؟» نوشتم که اصغر عبداللهی پس از خواندن این مطلب اسم داستانش را به همین عنوان تغییر داد. این داستان آنقدر جذاب و خواندنی بود که من به اصغر عبداللهی پیشنهاد دادم این داستان را در قسمتهای دیگر و در شهرهای مختلف مثل اصفهان و کرمان ادامه دهد اما متأسفانه به دوران نفرت انگیز تلویزیون رسیدیم و این امکان وجود نداشت که این قصه ها به سریال تبدیل شود.
کارگردان «اتوبوس شب» در ادامه با اشاره به تجربه همکاری با اصغر عبداللهی در نمایش «خرده خانم» گفت: سالهای زیادی بود که علاقه داشتم یک نمایش به روی صحنه ببرم، برادر بزرگتر من بازیگر تئاتر بود و این میل از کودکی در من وجود داشت اما هیچگاه متنی که بتواند نظرم را جلب کند پیدا نکرده بودم. اصغر نمایشنامه اى نوشته بود و طبق معمول که کارهایش را برایم مى فرستاد، فرستاد. خواندم نمایشنامه اى بود به اسم «خرده خانم»، دیدم این نمایشنامه همان متنی است که سالها منتظرش بودم. نمایشنامه را خیلی دوست داشتم گفتم "اصغر خیلى دلم مى خواد این نمایشنامه رو ببرم روى صحنه" و او خیلى استقبال کرد.
پوراحمد در پایان گفت: بعد از آن دیگر پیش نیامد که با هم کار کنیم، فیلم سینمایی «یک قناری، یک کلاغ» را که ساخته بود برای اکران خصوصیاش دعوتم کرد و من فیلمش را دوست داشتم. یادش همیشه زنده است، دوره اى که به هم نزدیکتر بودیم روزها، شب ها و ساعات خوش و لذت بخش و مفیدى را با هم گذراندیم که یاد و خاطره اش براى همیشه مى ماند. این مهم را هم بگویم که اصغر عبداللهی با همسرش اختر زندگى عاشقانه اى داشتند و هر دو به شدت بى نیاز بودند. بى نیاز و مستغنى و گرم و مهمان نواز. سفر همیشگى اصغر نازنین را به اختر صمیمانه تسلیت مى گویم.