به گزارش خبرگزاری برنا، روزنامه هممیهن اخیرا در مطلبی با عنوان «اوجگیری جریان نواصولگرای نفت» به تحریف آشکار تاریخ نفت از ابتدای انقلاب تا کنون پرداخته است.
نویسنده این مطلب که ظاهرا درک کارشناسی و فنی نسبت به وقایع نفتی ندارد و صرفا با عینک سیاسی بدین موضوعات نگاه میکند، سعی داشته بدون ارائه هیچ فکت و مستندی صرفا به رویاپردازی درباره تاریخ صنعت نفت و جریانات آن پرداخته و از دل این رویاپردازی، احساسات شخصی خود را نسبت به وزیر سابق نفت بروز دهد.
اما آش تحریف تاریخ نفت توسط روزنامه هممیهن به قدری شور بود که حتی صدای غلامحسین حسنتاش کارشناس خبره اصلاحطلب صنعت نفت و از طرفداران سیاسی دولت سیدمحمد خاتمی را نیز درآورده است.
حسنتاش با نگارش یادداشتی در وبلاگ شخصی خود به تحریف تاریخ نفت به خوبی پاسخ داده است که در ادامه آورده میشود:
مدیر مسئول و سردبیر محترم روزنامه وزین هم میهن
با سلام
امروز تصادفا با مطلبی تحت عنوان " اوج گیری جریان نواصول گرائی نفتی" مواجه شدم که در شماره روز دوشنبه 19 دی 1401 آن نشریه منتشر شده است .
در قسمتی از این نوشته نویسنده نام اینجانب را در کنار نام افرادی دیگر ذکر کرده و در ادامه آن تلویحا مواضعی را به اینجانب نسبت دادهاند و اینجانب را در کنار اسامی دیگری مخالف قراردادهای بیع متقابل و مخالف قرارداد بستن با خارجیها در صنعت نفت وانمود کردهاند. البته نویسنده این بخش از مطالب را قبلا هم در جاهای دیگری نوشته بوده است و تازگی ندارد. قصد ایشان را از نام بردن افراد نمیدانم چون حذف نام افراد خاص هیچ لطمهای به کلیت نوشته ایشان نمیزد ولذا تداعی میشود که شاید مشکل شخصی با نامبردگان دارند.
نویسنده محترم که گویا نمیتواند ذهن خود را از دوگانه اصولگرائی و اصلاح طلبی خارج کند و هیچ طیف و دیدگاه دیگری را در جامعه به رسمیت بشناسد، حالا که با جماعتی مواجه شده که گویا هویتی برای آنها نمییابد حداکثر ابتکارش این است که از ایشان به عنوان نواصولگرایان یاد کند تا بتواند در چارچوب همان دوگانه ذهنی تحلیل کند. ظاهرا از نظر ایشان ممکن نیست که کسی مثلا در کلیات جهت گیری سیاسی طرفدار و موافق دولت اصلاحات باشد ولی به عملکرد آن دولت در بخش نفت انتقاد داشته باشد.
جالب است که بنده در مورد مواضع خود در آن دوران گفتگوی رو در رو هم با نویسنده محترم داشتهام اما گویا بیان الکن من و یا آن دوگانه ذهنی امکان نداده است که دیدگاه اینجانب درک شود. لذا در این جا لازم میدانم ذکر کنم که بنده نه مخالف استفاده از شرکتهای خارجی بودم و نه مخالف قرارداد بیع متقابل. عملکرد اینجانب در همان دوره قراردادهای بیع متقابل (در دولت اصلاحات) در سمت رئیس موسسه مطالعات بین المللی انرژی، برگزرای چندین (حداقل شش) کنفرانس سطح بالای بینالمللی در ایران و خارج از ایران با حضور گسترده مقامات و شرکت های نفتی بین المللی (خصوصا از اروپا و امریکا ) میباشد.
در آن دوره جو و فضای حاکم این بود که هرکسی که نسبت به عملکرد وزارت نفت در نحوه توسعه منابع هیدروکربنی نقد داشت را عمدا یا سهوا در صف مخالفین بیع متقابل و یا مخالفین حضور شرکت های خارجی جا میدادند و جو را بگونهای ساخته بودند که به دشواری بتوانی مواضع خود را تبیین کنی. اینجانب دهها یادداشت و مقاله و مصاحبه در این زمینه دارم که بدون استثنا بر روی وبلاگ من به آدرس hassantash.blog.ir موجود و قابل دسترسی است و در اینجا بصورت فهرستوار برخی از مهمترین مواضع آن زمان خود در این زمینه را تا حد ممکن خلاصه میکنم:
الف - گازی بودن یا نفتی بودن که اغلب شناخت از میادین نفتی پیچیدهتر و ریسکهای آن بیشتر است.
ب – قرار داشتن در خشکی یا دریا با توجه به تفاوت زیاد سرمایه و فناوری مورد نیاز در خشکی و دریا
ج- مشترک بودن با کشورهای دیگر یا مستقل بودن با توجه به این که در همه برنامههای توسعه میادین مشترک در اولویت بودهاند تا رقیب از ما جلو نیفتد و سهم ما از بین نرود.
د- بزرگ بودن یا کوچک بودن از نظر وسعت میدان و حجم ذخیره با توجه به تفاوت بارز فناوری و پول مورد نیاز برای توسعه این دو دسته
ه- دست نخورده بودن یا تحت بهره برداری بودن یا به اصطلاح فنی Green بودن یا Brown بودن . لازم به توضیح است که در بسیاری موارد ممکن است سرمایهگذاری در افزایش بازیافت یک میدان تحت بهرهبرداری از سرمایهگذاری در یک میدان جدید مقرون به صرفهتر و دارای بازده بیشتر باشد.
و- کم ریسک بودن و پر ریسک بودن از نظر ساختار زمین شناسی میدان و مشخصات لایه دارای هیدروکربن
در مقاله اوج گیری جریان نو اصولگرائی نفتی، ادعاهای دیگری مانند این که "بای بک توانست یک میلیون بشکه به تولید نفت ایران اضافه کند" نیز شده است که در این جا بنده در موضع پرداختن به آن نیستم و فقط خواستم از خودم رفع اتهام کنم. در پایان اشاره می کنم که بنده به هیچ وجه موافق انزوای کشور نبوده و نیستم ولی معتقدم که برای حفظ منافع ملی باید تعادل داشت و وسط پشت بام ایستاد، اگر انزوای کشور و ادعای همه چیز دانی و عدم نیاز به همکاری و تعامل خارجی مذموم است و کشور را به مسیر فنا می برد که متاسفانه برده است، خود باختگی و تحقیر هرگونه داشته خودی و یک سره اختیار خود را به خارجی دادن هم سقوط از سمت دیگر پشت بام است و مسیر دیگری برای به فنا رفتن.
نکته جالب این است که نویسنده در پایان مقاله احتمالا بدون این که توجه داشته باشد، تلویحا توضیح داده است که چه کسانی قربانی این دو قطبی سیاسی یا دوئیت اصلاح طلب و اصولگرا شدهاند و برای این که با نقد کارشناسی خود در فضای سیاست زده، منصوب به هیچ کدام نشوند منزوی شده و کنار کشیده اند تا روزی که بلکه گوش شنوائی باشد.
در پایان اعلام می نمایم که بنده اصراری بر انتشار این پاسخ در آن روزنامه ندارم و برای ثبت در تاریخ و جلوگیری از تحریف واقعیت ها نوشتم گرچه در نزدیک سی سال گذشته نتیجه ای هم از این قلمفرسائی ها نگرفته ام و امیدی هم ندارم که خصوصا در این زمینه های تخصصی روزی آفتاب حقیقت شود پدید و موجب شرمندگی عمل کننده بر مجاز شود. ولذا انتشار این را به صلاحدید خودتان واگذار می کنم .
موفق باشید
سید غلامحسین حسن تاش
1401/10/27
انتهای پیام/