سایر زبان ها

صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

هوش مصنوعی، علم و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

گودرزی: «سووشون» و «بامداد خمار» بیشتر تصویرسازی متن‌اند تا اقتباس واقعی

۱۴۰۴/۰۹/۲۷ - ۱۰:۰۵:۲۸
کد خبر: ۲۲۹۲۵۷۹
برنا_ گروه فرهنگ و هنر، جعفر گودرزی، منتقد سینما گفت: اقتباس‌ «سووشون» و «بامداد خمار» بیش از بازآفرینی به تصویرسازی متن نزدیک شده‌اند.

ریحانه رفیعی- به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ هم‌زمان با موج تازه اقتباس از رمان‌های ایرانی در سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی، بحث قدیمی وفاداری یا بازآفرینی بار دیگر به یکی از چالش‌های اصلی تولید آثار تصویری بدل شده است. آیا اقتباس، صرفاً انتقال متن به تصویر است یا بازخوانی خلاقانه یک جهان داستانی؟ پرسشی که پاسخ آن، کیفیت بسیاری از سریال‌های اقتباسی سال‌های اخیر را تعیین کرده است. 

در این گفت‌و‌گو، جعفر گودرزی، منتقد سینما، به ارزیابی نسبت اقتباس، نوستالژی و زبان تصویر در نمونه‌های اخیر می‌پردازد.

اقتباس ترجمه نیست؛ بازآفرینی است

برنا: اقتباس از یک اثر ادبی را باید وفاداری به متن داستان یا بازآفرینی آن دانست؟

گودرزی: اقتباس، به‌معنای دقیق کلمه، ترجمه نیست؛ تفسیر است. رمان در قلمرو زبان و ذهن عمل می‌کند و تصویر در قلمرو زمان، فضا و بدن. همین تفاوت بنیادین باعث می‌شود وفاداری خط به‌خط نه‌تنها فضیلت نباشد، بلکه اغلب به مانعی برای روایت تصویری تبدیل شود. وفاداری تا جایی ارزشمند است که به روح اثر وفادار بماند، نه به پیکره زبانی آن. از جایی به بعد، اصرار بر بازسازی جزئیات روایی، مونولوگ‌های درونی و توصیف‌های ادبی، تصویر را به چیزی میان کتاب مصور و تله‌تئاتر تقلیل می‌دهد. در این نقطه، اقتباس از بازآفرینی فاصله می‌گیرد و به بازخوانی بی‌خطر فرو می‌کاهد. اقتباس، بازآفرینی است نه تعهد اخلاقی به متن. وفاداری زمانی به مانع تبدیل می‌شود که فیلمساز به‌جای ساختن درام تصویری، درگیر اثبات احترام به رمان باشد.

ترس از مخاطب کتابخوان سریال‌های «سووشون» و «بامداد خمار» را به کپی روایت نزدیک کرده است

برنا: در اقتباس‌های اخیر به‌ویژه سریال‌های «سووشون» و «بامداد خمار» این نسبت وفاداری و بازآفرینی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

گودرزی: در این تجربه‌ها، آنچه بیش از همه به چشم می‌آید، احتیاط افراطی فیلمنامه‌ها در فاصله‌گرفتن از متن است. این آثار بیش از آنکه اقتباس باشند، به بازنمایی روایی وفادارانه نزدیک شده‌اند. در بسیاری از لحظات، به‌جای انتخاب زاویه دید تازه، بازتعریف دراماتیک شخصیت‌ها یا فشرده‌سازی خلاقانه روایت، ترجیح داده شده متن صرفاً به تصویر کشیده شود. نتیجه، از دست رفتن استقلال مدیوم تصویر است. اقتباس واقعی زمانی رخ می‌دهد که اثر اقتباسی حتی بدون پیش‌دانسته مخاطب کتاب‌خوان، واجد هویت روایی مستقل باشد؛ چیزی که در این نمونه‌ها هنوز به‌طور کامل محقق نشده است. ترس از واکنش مخاطب کتاب‌خوان، فیلمنامه‌ها را به کپی روایت نزدیک کرده و ما بیشتر شاهد تصویرسازی متن هستیم تا اقتباس واقعی.

اقتباس از یک کتاب نباید به مصرف نوستالژی تقلیل پیدا کند

برنا: آیا محبوبیت یک رمان می‌تواند معیار مناسبی برای انتخاب آن به جهت اقتباس باشد؟

گودرزی: قطعاً نه. محبوبیت، تضمین درام نیست. بسیاری از رمان‌های پرفروش، به‌شدت وابسته به نثر و ذهنیت‌اند و در تصویر فرو می‌ریزند. محبوبیت، حافظه جمعی و فروش بالا، امتیاز هستند، نه معیار. انتخاب اثر باید بر اساس ظرفیت دراماتیک آن انجام شود؛ عناصری مانند قابلیت دراماتیزه‌شدن تعارض‌ها، امکان تبدیل کنش درونی به کنش بیرونی، چندلایگی شخصیت‌ها و نسبت اثر با مسائل معاصر. در غیر این صورت، اقتباس به مصرف نوستالژی تقلیل پیدا می‌کند؛ پروژه‌ای امن، اما نه الزاماً خلاق.

«سووشون» و «بامداد خمار»؛ از نظر بازار قابل فهم است اما ضرورت هنری ندارد

برنا: اگر بخواهیم «سووشون» و «بامداد خمار» را در زمانه امروز ارزیابی کنیم، به چه نکاتی می‌رسیم؟

گودرزی: «سووشون» از نظر سطح قلم و جایگاه تاریخی، اثری جدی و تأثیرگذار است؛ رمانی که در زمانه خود، صدای مقاومت، هویت و زخم جمعی بوده اما اقتباس از آن در امروز، بدون بازخوانی معاصر، خطر موزه‌ای‌شدن دارد. مسئله قدیمی‌بودن اثر نیست؛ مسئله این است که آیا خوانش امروزین از مناسبات قدرت، زن، سیاست و اخلاق در آن فعال شده یا نه. «بامداد خمار» بیش از آنکه اثری پیچیده از نظر ادبی باشد، رمانی احساس‌محور و متکی بر نوستالژی عاطفی است. قدرتش در خاطره جمعی و ملودرام عاشقانه است، نه در عمق ساختاری. اگر اقتباس از چنین اثری به بازتعریف شخصیت زن و مناسبات اجتماعی نینجامد، به‌راحتی به بازتولید ملودرامی آشنا و امن تبدیل می‌شود. بنابراین، انتخاب این دو اثر از نظر بازار قابل فهم است اما از نظر ضرورت هنری، نیازمند جسارت بیشتری در بازخوانی بوده است.

اقتباس باید جرات گفت‌وگو با متن را داشته باشد

برنا: در نهایت، اقتباس‌های اخیر را بیشتر در مسیر توسعه زبان تصویر می‌بینید یا بازتولید نوستالژی؟

گودرزی: بیشتر مصرف نوستالژی. نام‌های آشنا جای ریسک خلاقه را گرفته‌اند. اقتباس‌های اخیر بیش از آنکه به توسعه زبان تصویر کمک کنند به بازتولید نوستالژی کنترل‌شده گرایش داشته‌اند. مرز خلاقیت آنجاست که اقتباس حاضر باشد به متن «نه» بگوید؛ حاضر باشد بخشی از مخاطبان کتاب را از دست بدهد، روایت را به نفع تصویر دگرگون کند و از احترام صرف به متن عبور کند و به گفت‌و‌گو با آن برسد. جایی که اثر اقتباسی نه در سایه رمان، بلکه در کنار آن می‌ایستد؛ نه به‌عنوان یادآوری گذشته، بلکه به‌عنوان روایتی زنده در زمان حال.

انتهای پیام/

نظر شما