تجربه عربستان، نمونه تحلیلی بسیار مهمی برای لیبرالهای وطنی است.
الگوی ثبات و امنیت و توسعه آمرانه مرتبط با عربستان، تابع همان تئوری خاصی بود که آکادمیسینهای لیبرال در دستور کار قرار داده و دولت را ترغیب به پیروی از آن مینمودند. پیوند زدن مکانیسمهای داخلی کشور به مناسبات هژمون در جامعه جهانی و «امنیت ذیل سایه برادر بزرگتر».
عربستان سعی میکرد با «خرید امنیت» و تضمین امنیت از کشورهایی نظیر آمریکا، هرگونه چرخه نخبگان و تحولات ساختار قدرت درون را بیمه نموده، و هرگونه اصلاحات را ذیل اقتدار قوای حاکم بینالمللی بوجود آورند. عربستان با چنین رویکردی در مناسبات یکجانبهگرایی آمریکا خود را جانمایی نموده و هرگونه مواضع سیاست خارجی را تابعی از این مکانیسم دانست.
اکنون که عربستان در مواجه یمن با ائتلاف مزدوران خلیج فارس و ائتلاف نیروهای نظامی، کارکرد خود را از دست داده و هزینههای جدی بر آمریکا و هیمنه این کشور تحمیل کرد، در اولین نطق بایدن شاهد واکنش جدی کاخ سفید به این موضوع بوده که بدون در نظر گرفتن «تحقیر عربستان» برابر یمن، رسماً سیاستهای خود را اعلام و اخیرا نیز در مواضع بسیار مهمی، جایگاه و اعتبار ویژه «ولیعهد جوان و خام عربستان» را در میان نخبگان حاکم این کشور و مجموعه شاهزادگان، دچار تزلزل کرده و عملا جایگاه دیگر «گزینههای احتمالی»، آلترناتیوها، شاهزادگان منفعل و دیگر نخبگان متفاوت عربستان را تقویت کرد.
اصولاً الگوی برادر بزرگتر و توسعه آمرانه در جهان امروز، موضوعی ناکارآمد است و شکافهای جدی در کاخ سفید و تداوم ترامپیسم و سایه سنگین «پوپولیستهای دست راستی» در آمریکا، اجازه مانور حداکثری را از آمریکا در جامعه جهانی گرفته است.
بایدن نیز بهدلیل «شبح ترامپ» و سایه سنگین ترامپیسم، برخلاف سخن پراکنی و لفاظیهای اخیرش، اعتماد به نفس خود را از دست داده و توان اقدام عملی دراین تیم کاخ سفید به پائینترین سطح رسیده است.
بههرحال عربستان، در زمین بسیار شکنندهای سرمایهگذاری کرده و بهرغم آن همه شیردهی، به «نئو محافظهکاران آمریکایی» و تامین منافع سرمایهداری جهانی، در تحقیرآمیزترین لحظه خود قرار دارد و قطعا در آینده شاهد تحولات مهمی در عربستان خواهیم بود.
کشور و ولیعهدی که مغرورانه، ادعای دخالت و حضور در مسئله برجام را داشته، اکنون در این شرایط تحقیر آمیز، با تعارضات جدی در داخل کشورش مواجه خواهد شد.