اسفند روز زنه؟ روز بوشهره؟ روز تاسیس مدرسه سعادته؟ آره، ولی روز یک ماجرای دیگه هم هست که هم به زن مربوط میشه، هم به بوشهر و هم یک جورهایی به مدرسه سعادت. شاید از همه اون مناسبت ها هم تو اقلا تاریخ ایران مهم تر باشه.
ماجرایی که پای بوشهر رو به جنگ جهانی و مبارزه با انگلیس کشید. و از دل این جنگ برای بوشهر و بلکه کل ایران کلی قهرمان تاریخی ساخت و پرورد تا قصه هایی بسازن که تا همیشه بشه ازشون لذت ببریم و باشون احساس غرور و افتخار و هویت کنیم.
روزی که انگلیسیا سرمست از تصرف هند و ۲۰ درصد کل خاکهای دنیا، با بیقیدی و قلدری به زن آلمانی و شوهرش تو بوشهر جسارت کردند، فکرشو هم نمیکردند که این شهر کوچک و مناطق حولش یعنی دشتی و تنگستان و دشتستان، اینقدر آدم رشید و مغرور و باغیرت داشته باشه که چنان سیلیای بزننش که دیگه نتونه تو جنوب ایران آب راحتی بخوره. و بوشهر براش وسط جنگ جهانی بشه باتلاق نیرو، بشه قوز بالا قوز و خار تو گلو که تا آخر جنگ جهانی هم نتونه از پس همین یه تکه سرزمین بر بیاد.