به گزارش خبرنگار ادبیات برنا، نخستین نشست “ عصرروشن” درسال جاری با نقد و بررسی "كتاب بینام اعترافات" داوود غفارزادگان ،برگزیده جایزه "واو"، توسط محسن فرجی، "احتمالا گم شدهام" سارا سالار برگزیده بخش رمان اول جایزه گلشیری، توسط سیروس نفیسی، "عروس بید" یوسف علیخانی ، برگزیده جایزه غنیپور، توسط علیرضا بهرامی و "بهار 63" نوشته مجتبی پورمحسن ، برگزیده جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات، توسط حسن محمودی، روزنامهنگار و نویسنده، عصر روز گذشته مورد نقد و بررسی قرار گرفتند.
نویسندهای که علیه متنش شورش میکند
در این نشست علی رضا بهرامی، دبیر نشستهای " عصر روشن" با اشاره به این نکته که همواره جایزههای خصوصی با اقبال بیشتر مردم مواجه می شود گفت: هدف از انتخاب این آثار تنها بررسی آنها بوده است و من هیچ آشنایی خاص و دوری با نویسندگان یا ناشران این کتابها ندارم.
وی در ادامه به جهت آنکه داوود غفارزادگان به علت کسالت در جلسه حضور نداشت، بخشی از زندگینامه او را خواند وپس از آن محسن فرجی، روزنامهنگار و نویسنده در نقد کتاب " کتاب بینام اعترافات" گفت: بارزترین ویژگی این کتاب شورش نویسنده علیه خودش و علیه متنی که خلق کرده است. شورشی علیه متون کهن، ادبیات کلاسیک و حتی ادبیات معاصر است. شورشی علیه شیوههای مالوف روایت است که گاهی در میانه داستان تصور ذهنی مخاطب را در هم میریزد و شکلهای نوینی را به نمایش میگذارد. عصیانی علیه رمانتیسیسم پنهان اثر در مفهوم عام و کلاسیک آن صورت گرفته است.
وی افزود: در این رمان شیوههای زیستی و مکانهایی که از بین رفتهاند احضار میشوند و این مسئله برخاسته از درون مایه متفاوت داستان است. " کتاب بینام اعترافات" اثری کاملا ایرانی با دست مایه بومی است که نمونههای آن بسیار اندک است. از سوی دیگر غفارزادگان با این رمان به نوعی دست به احیای ادبیات پست مدرن زده است.
نویسنده کتاب " چوب خط"، بینظمی زمانی در روایت، اقتباس از شیوههای روایت متفاوت و از هم گسیختگی را از مولفههای ادبیات پست مدرن دانست و تصریح کرد: ورود نویسنده در فصل آخرو رفت و آمد متناوب از دنیای واقعی به متن داستان همچنین تلاش در زنده کردن بخشی از هویت ملی، نویسنده را به نوعی با ادبیات پست مدرن عجین کرده است.
فرجی با اشاره به بخشی از داستان توضیح داد: به نظر من تنها مشکل این رمان به قسمتی مربوط میشود که درآن راوی اصلی داستان جایش را با یکی از شخصیتها عوض میکند. این تغییر فضایی فانتزی در رمان ایجاد میکند که با روایت رئال آن هم خوانی ندارد.
شخصیتها پررنگ
در ادامه این نشست سارا سالار درباره کتاب خود به توضیح و خوانش مختصری اکتفا کرد و گفت: این قدر درگیر نوشتن این کتاب بودم که دغدغه چاپ آن را نداشتم.
سیروس نفیسی، منتقد رمان " احتمالا گم شدهام" با اشاره به استفاده کلمه " احتمالا" در این اثر عنوان کرد: این کلمه بیشک بحث نسبیت را به ذهن منتقل میکند. در سراسر داستان ما با راوی اول شخصی مواجه هستیم که به دنبال گمشدهای است که امروز در زندگی کم دارد. تاس طرح جلد که عدد شانس 6 را نشان میدهد، نشان دهنده دریچهای از امید است که در پایان نویسنده به روی مخاطب میگشاید.
وی اضافه کرد: داستان روایت زندگی زنی 35 ساله است که درباره اتفاقاتی که در اطرافش رخ میدهد به هیچ قطعیتی نمیتوان دست یافت. در تداعیهای ذهنی این زن و در گذشته او دوستی به نام " گندم" وجود دارد. دوستی که با او بزرگ شده، به دانشگاه آمده و در پایان با برداشتن موانع مخاطب متوجه میشود که گندم روی دیگر راوی داستان است.
نفیسی زبان داستان، نوع روایت و دغدغه هویت رمان را از جمله شاخصههایی دانست که این اثر را در میان کتابهای برتر سال گذشته جای میدهد و گفت: ذهن راوی به زبان او بسیار نزدیک است. روایت در سه بخش در کنار هم بدون هیچ اختلالی پیش میرود. تلخی حاکم در بافت داستان، ناشی از مسئله هویتی جامعه امروز است که به سختی دورنمای امید بخشی در آن یافت میشود.
این منتقد، گندم را "اید" شخصیت اصلی داستان معرفی کرد و توضیح داد: حضور دوستی به نام گندم را میتواند نشان دهنده امیال سرکوفته راوی باشد. گندم برخلاف شخصیت اصلی رمان، شاد و آزاد است و لحظه به لحظه زندگی را سر می کشد. ویژگیهای حقیقی گندم نیز که طول داستان بیان شده، از تخیل راوی سرچشمه گرفته است.
وی کم رنگ بودن شخصیتهای مرد را نقطه ضعف این رمان دانست و گفت: با خلق شخصیتهای قابل باور زن این انتظار میرفت که شخصیتهای مرد نیز امکان بیشتری برای نمایش خود داشته باشند.
تصویر از جامعه شهری تهران
نفیسی در ادامه خاطرنشان کرد: در " احتمالا گم شدهام" با زن امروزی مواجهیم و شهر تهران را از نگاه راوی و از طریق صدای رادیو و تصاویر بیلبردها میبینیم. اشاره به تبلیغاتی که در طول روز مخاطب با آنها برخورد میکند، نباید اغراق در مصرفگرایی تصور شود.
این منتقد سئوالی را که در طول داستان مخاطب با آن درگیر میشود را اینگونه مطرح کرد: هر انسان مدرنی در هر کشور با این پرسش مواجه میشود که من همان جایی هستم که باید باشم؟ با این انگیزه، نویسنده پایانی امیدوار کننده را برای مخاطب به نمایش میگذارد.