زبان مشیری بیآنکه بازاری باشد، ساده است و در عین این سادگی به نحو مرموزی فاخر و متعالی نیز هست. او شاعری واقعی است؛ شاعر واقعی عصر ما، هنرمندی بیادعا، شاعری خردمند و فرزانه ای ایرانی که ایرانی بودنش هم او را از دلواپسی برای سرنوشت انسان برای آیندهی انسانیت و برای دنیای فردا مانع نمیشود. فریدون مشیری در صف شاعرانی است که مستقیماً با عواطف آدمی سروکار دارند. شعر او با گذشت زمان اُفت نکرده است. اشعار او از اول بی نقص، آرام، ملایم و مردم پسند بوده و اشعارش از صفات و حالات خصوصی او جدا نیستند. شعر او پاک و صیقل خورده است، کلماتی پخته و سنجیده دارد. از کهنگی پرهیز کرده، تخیلی ملایم و اندوهی خاکسترین دارد. او هرگز در شعرش و به شعرش دروغ نمیگوید. او شاعر کلمات مهربان و کلمات پاک است و از فریادهای بیهوده به دور بوده.
شعر مشیری بازتابی است از همهی مظاهر زندگی و حوادثی که پیرامون او در جهان گذشته و همواره ستایشگر خوبیها، پاکیها و زیباییها و بیانگر همه احساسات و عواطف انسانی بوده و بیش از همه خدمتگزار انسانیت است. او از شاعرانی است که در دو حوزه سنتی و نیمایی شعر گفته، در شعر مشیری روانی، سادگی و لطافت موج میزند و بیشتر روح و لحن غنایی دارد.
فریدون مشیری شاعری از دیار مهربانی است و در همه حال حرمت زبان و اهل زبان را حفظ میکند، اندیشههایش انسان دوستانه است و برای احساسات و عواطف عاشقانه از لطیف ترین و زیباترین واژهها و تعابیر سود میجوید، او پیوسته پاسدار مهربانی بوده و شاعر مهربانی طبیعت و انسانیت نام گرفته است.
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم/همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم /شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم/شدم آن عاشق دیوانه که بودم/در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید/ برق صد خاطره خندید/ عطر صد خاطره پیچید...
فریدون در حالت شعریاش پیوسته انسان و عشق را ستوده است . او نه اسیر تعصبات سنت گرایان شد و نه محبوب نوپردازان افراطی. راهی که او برگزید همان حالت نمایان بنیانگذاران شعر نوین ایران بود به این معنا که شکستن قالبهای عروضی و کوتاه و بلند شدنهای مصراع و استفاده بجا و منطقی از قافیه را پذیرفته و از لحاظ محتوا و مفهوم هم با نگاهی تازه و نو به طبیعت، اشیاء، اشخاص و آمیختن آنها با احساس و نازک اندیشیهای خاص خود به شعرش چهرهای کاملاً مشخص داده است.
عطر نرگس، رقص باد/ نغمه شوق پرستوهای شاد/ خلوت گرم کبوترهای مست/ نرم نرمک میرسد اینک بهار/ خوش به حال روزگار/ خوش به حال چشمهها و دشتها/ خوش به حال دانهها و سبزهها/ خوش به حال غنچههای نیمه باز/ خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز/ خوش به حال جام لبریز از شراب/ خوش به حال آفتاب....
فریدون مشیری در 30 شهریور 1305 شمسی در تهران به دنیا آمد و در سال 1333 ازدواج کرد. از او دو فرزند به نامهای بهار و بابک به یادگار مانده است، از پانزده سالگی شروع به سرودن شعر کرد. از سال 1332 تا 1351 مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفکر بود و تنظیم صفحه شعر و ادب مجلات سپید و سیاه و زن روز را بر عهده داشت. اولین مجموعه شعر او در نوروز 1334 به نام «تشنه طوفان» منتشر شد او به ترانه سرایی نیز پرداخت که معروف ترین آنها «پرکن پیاله را» و زبان آتش با صدای محمدرضا شجریان، «شور عاشقانه» با صدای علیرضا افتخاری و«یاد یار مهربان» با صدای کاوه دیلمی به یاد استان بنان است. شماری از آوازهای فیلم دلشدگان نیز از کارهای اوست.
مشیری در سال 1341 به عضویت شورای نویسندگان رادیو ایران در آمد. طی سالهای 50 تا 57 عضویت در شورای شعر و موسیقی رادیو را پذیرفت و سرانجام در سوم آبان 1379 دار فانی را وداع گفت. یادش گرامی باد.
بهارم دخترم نوروز آمد/ تبسم بر رخ مردم کند گل/ تماشا کن تبسمهای او را / تبسم کن که خود را گم کند گل/ بهارم دخترم چون خنده صبح/ امیدی میدهد در خنده تو/ به چشم خویشتن میبینم از دور/ بهار دلکش آینده تو ...