به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، وقتی بنان با اتومبیل شخصی در جادهٔ کرج مشغول رانندگی بود، با کامیونی که فاقد چراغ ایمنی عقب بود تصادف کرد و در این سانحه چشم راست خود را از دست داد و به همین خاطر همیشه از عینک دودی استفاده میکرد. ابوالحسن ورزی، دوست نزدیک بنان، شعر زیر را تحت تأثیر این واقعه سرود:
دیدیم چو بازیگریِ دور زمان را بازیچه گرفتیم همه کار جهان را
مااز گذر عمر بهجز درد چه دیدیم تا دل بسپاریم جهانِ گذران را
باریست گران محنت این عمر به دوشم تا چند کشم زحمت این بار گران را
از بهر نمایاندن غمهای نهان بود روزی که دمیدند به تن پرتو جان را
در خرمن صاحبنظران برق بلا شد آن شعله که افروخت چراغ دگران را
آماج بلا جز دل ارباب هنر نیست سرخط امان داده قضا بیهنران را
میخواست که در چشم هنر نور نمانَد آسیب رسانید اگر چشم بنان را
افسوس که تاریک شد آن دیده که میدید با برق نگاهی همه اسرار نهان را
بنان، برای معالجه به خارج از کشور مسافرت کرد و بعد از برگشت از این سفر تصمیم گرفت در مواضع هنری خود بازنگری کند. او میگفت: “من از این پس کوشش میکنم آثاری اجرا کنم که واجد وزنی شاد و شعری امیدوار کنندهاست. من جداً از ادامهٔ شیوهٔ قدیم که شباهت به مرثیه خوانی دارد خسته شدهام، البته در این زمینه سازندگان آهنگ باید با من یاری و همکاری کنند”.
منبع: موسیقی ایرانیان