به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، در رابطه با وضعیت شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان و برنامه آنها برای انتخابات اینده با محسن رهامی عضو شواری عالی سیاست گذاری به گفت و گو نشستیم که در ادامه می خوانید:
بعد از انتخابات 7 اسفند نقدهای بسیاری به شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان شکل گرفت، علت این انتقادات چیست؟ شما عملکرد این شورا را چگونه ارزیابی می کنید؟
نقد و اختلاف نظر موجود مربوط به مدل همکاری و تشکیل جبهه شورای عالی سیاست گذاری است. از ابتدا من و دیگر دوستان بارها این نکته را مطرح کردیم که نقش احزاب اصلاح طلب در آن چیست؟ چه جایگاهی در تصمیم گیری های این شورا دارند؟ در انتخابات شورای شهر قبلی مدلی ارائه شد و احزاب اصلاح طلب کمیته شورای هماهنگی تشکیل دادند که تعدادی از شخصیتهای حقیقی هم در حدود آییننامه کمیته انتخابات شورای هماهنگی به این کمیته اضافه شدند. در آن دوران محوریت با احزاب بود و آنها پاسخگوی لیست ارائه شده بودند. اما از مهر 94 بنا بر این نهاده شد که کمیته انتخابات تعطیل و یک شورا با افراد جدید تشکیل شود. در این مدل اشخاص حقیقی بیشتر شدند، به گونهای که تعداد اشخاص حقیقی و حقوقی با هم برابر شد یا در واقع، عمده ابتکار عمل در دست اشخاص حقیقی بود و احزاب خیلی جای مانور نداشتند. در این دو مدل، روشهای برگزاری انتخابات و تجمیع نیروها دارای اشکالات فراوانی بود، زیرا در هر دو مدل تعداد زیادی از نخبگان و فعالان جریان اصلاحات از این جریان بیرون میمانند.
اصلاح طلبان که از اختلاف و تفرقه در سال های گذشته درس گرفته بودند ترجیح دادند در چند ماه باقی مانده به انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی سکوت پیشه کنند اما بعد از انتخابات اسفند 94 عده ای میل به ادامه روند کاری این شورا داشتند. در حالی که برخی دیگر معتقد بودند که کار آن به پایان رسیده و دیگر نیازی به این شورا نیست زیرا آنان معتقد بودند هنگامی که اصلاح طلبان اعلام می کنند در انتخابات سال 96 از روحانی حمایت می کنند چه نیازی به این شورا است؟
چرا در ترکیب جدید احزاب کنار گذاشته شدند؟
دقیقا نقد ما هم همین است. در ترکیب جدید نقش احزاب کمرنگ شده زیرا تعدادی از احزاب اصلاحطلب در شورا نیستند. اما در مقابل 15نفر توسط رئیس دولت اصلاحات معرفی شدهاند و سه نفر نیز از فراکسیون امید به این جمع پیوستند و چند نفر هم قرار است از خانمها و جوانان به آن اضافه شوند که در این صورت تعداد اشخاص حقیقی این شورا بیشتر از دبیران احزاب میشود در نتیجه ابتکار عمل در دست احزاب نیست.
اما اشکال اساسی تر به افرادی است که از طریق لیست ما وارد مجلس شدهاند که درهیچ تشکل قانونی و نهاد حزبی عضو نبوده و به احزاب پاسخگو نیستند. همین امر باعث می شود آنها در چارچوب تعهدات خود عمل نکنند اگر در شورای شهر تهران، این اشکال به ما وارد میشد که مثلا یک نفر از لیست ما، در شورای شهر خلاف معیارهای تشکیلاتی عمل کرده است، در مجلس فعلی حدود 70نفر بعد از ورود به مجلس به قواعد حزبی وتشکیلاتی ما پشت پا زدند، یعنی ما حدود 70نفر مانند آن فرد در شورای شهر در مجلس داریم!
با این تفاسیر شما از وجود شورای عالی راضی نیستید؟
خیر قطعا چنین چیزی نیست، من عضو شورای سیاستگذاری انتخابات مجلس دهم بودم و نهایت همکاری را هم با این شورا داشتم، اما این همکاری دلیل نمی شود که عملکرد آن را نقد نکنم. نقد من و دیگر دوستان به شیوه ترکیب و تجمیع نیروهای سیاسی در دور جدید است، دوستان این نکته را فراموش کرده اند اگر احزاب در انتخابات، میدانداری نکنند، پس چه کسی باید در میان قرار گیرد و حلقه وصل باشد؟ خاصیت احزاب مگر جز این است که در انتخابات، به نحو موثر ابتکار عمل را در دست داشته باشند؟
در سال 92 در انتخابات شورای شهر با کمک احزاب در شورای هماهنگی تشکیل جلسه دادیم و افرادی را نیز انتخاب کردیم با این حال از آقای خاتمی مشورت خواستیم ایشان نیز آقایان مسجد جامعی، نجفی و خانمهای ابتکار و منصوری و ... را معرفی کردند. شاید عده ای بگویند که معرفی این افراد دخالت در لیست نهایی است، اما باید تاکید کنم هیچگاه آقایان خاتمی و هاشمی دخالتی نداشتند، ما سعی کردیم دیدگاههای آنان در جهت پیشبرد اهدافمان استفاده کنیم. بنابراین شورای هماهنگی جبهه اصلاحات اگر با محوریت احزاب کار میکرد به این معنا نبود که از ظرفیت سیاسی و اجتماعی آقایان خاتمی و هاشمی و اشخاص تاثیرگذار دیگر، استفاده نکنیم.
در بحث مجلس شورای اسلامی یک نقد جدی می شود، اینکه کسانی که در لیست جریان اصلاحات قرار گرفتند بعد از ورود به مجلس تعهدات خود عمل نکردند، چرا چنین اتفاقی می افتد؟
ایرادی که منتقدین شورای عالی سیاست گذاری مطرح می کنند همین است ، اگر احزاب در انتخابات 7 اسفند حضور داشتند کسی پس از انتخاب به قواعد و پیمانهای تشکیلاتی در مجلس یا شورا پایبندی نشان نمی داد، حزبی که او را معرفی کرده بود باید پاسخ می داد و با عضو تشکیلاتی خود برخورد انضباطی اما، در جریان مجلس فعلی که حدود 60 تا 70 نفر از منتخبان به بخشی از تعهدات خود پس از ورود به مجلس، پایبندی نشان ندادند، نه به کسی پاسخگو بودند و نه هیچ حزبی حاضر به پذیرفتن مسئولیت عملکرد آنها بود.
پس اصلاح طلبان در مسائل بنیادی با یکدیگر اختلاف نظری ندارند؟
خیر، اصلاحطلبان در مبانی و اصول اصلاحات با هم اختلاف نظری ندارند و اگر اختلافی هم وجود داشته باشد داخلی است و این یک امری عادی محسوب می شود و نباید حاشیهای درست کنیم، درون هر خانواده اختلاف سلیقه وجود دارد. قرار نیست همه نیروهای فعال اصلح سیاسی کشور یک نظر داشته باشند، اردوگاه اصلاحات که پادگان نظامی نیست، تا همه از یک نظر بخواهند اجبارا تبعیت کنند، چرا که خود این نوع تبعیت برخلاف رشد و بلوغ سیاسی است.
وقتی تاریخ احزاب را مطالعه می کنیم، تحزب خیلی در فصل ادبیات سیاسی ما جایگاهی ندارد حتی گاهی اوقات با بی مهری روبهرو می شوند چرا در کشور ما کار حزبی کردن با مشکلات زیادی مواجه است و حتی عده ای نیز به آن اعتقادی ندارند؟
سابقه فعالیت حزبی و نهادسازی برای توسعه دموکراسی در کشورمان کم و بسیار بیرمق بوده است. از مشروطه به بعد پروژههای اصلاحات همواره در کشور ما ناقص مانده و گاهی هم عقبگرد داشتیم. اما باید ببینیم کشورهای توسعهیافته چگونه عمل کردهاند. در همه کشورهایی که بر اساس دموکراسی عمل میکنند، احزاب حرف اول و آخر را میزنند. ممکن است شما بگویید ما در سوئیس زندگی نمیکنیم، اما از هند و پاکستان که کمتر نیستیم. در شبه قاره هند، مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو و محمدعلی جناح برای توسعه و تعمیق دموکراسی و توسعه پایدار، به ایجاد احزاب فراگیر همت گماشتند و مسئولیت آن را هم پذیرفتند. در آفریقای جنوبی نلسون ماندلا همین خطومشی را پیش گرفت و برای توسعه اصلاحات و دموکراسی ۲۷سال هم تحمل زندان کرد، ولی برای خودش سهمی قائل نبود، همه سرمایه سیاسی خود را در حزبش سرمایهگذاری کرد. ما بالاخره باید راهی را که پیشگامان اصلاحات رفتهاند طی کنیم؛ راهی که امثال گاندی، جواهر لعل نهرو، محمدعلی جناح و نلسون ماندلا رفتهاند و به نتایج بسیار موفقیتآمیزی هم رسیدهاند.
چرا در کشور ما فرد بیشتر از یک حزب تاثیر گذار است؟
این به نوع فرهنگ جامعه ما بازمی گردد، در کشور ی مثل ایران کاریزمای فرد تاثیرگذار است ، شما می بینید برخی از چره های اصلاح طلب عضو هیچ حزبی نیستند اما تاثیر گذرای بیشتری نسبت به یک حزب ریشه دارد دارند، همه اصلاحطلبان این حرف را قبول دارند، ولی برای توسعه پایدار سیاسی راهی جز تحزب و فعلا تقویت همین احزاب موجود نداریم.
چرا جریان های سیاسی ما به جای اینکه متکی به حزب باشند، به فرد اتکاء دارند؟
این مسئله ریشههای متعدد دارد، هنوز احزاب ما آن توان و اعتماد به نفس لازم را برای مشارکت واقعی در اداره کشور ندارند. ولی متاسفانه، بهجای تقویت و توسعه کار حزبی و سازماندهی مردم در شهرها و روستاها و استفاده از تجربه احزاب پیشرفته کشورهای دیگر، سعی میکنند با استفاده از موقعیت و جایگاه اشخاص، ضعف خود را جبران کنند. ببینید، شرایط سیاسی ایران کمتر اجازه داده که احزاب بتوانند ابتکار عمل سیاسی و مدیریت انتخابات را در دست داشته باشند.
در دورهای مشاهده کردیم که احزاب به حاشیه رانده شدند و حتی خانه احزاب نیز بسته شد، حال که فضا نسبت به قبل مساعد تر شده احزاب چه کاری باید انجام دهند تا حضوری موثر و پر رنگ داشته باشند؟
اکنون که تا حدی گشایش سیاسی فراهم شده است، باید تمام تلاش خود را به کار ببریم تا این تاخیر فاز نسبت به جهان مدرن یا لااقل نسبت به همسایگان جبران شود. ما اگر میخواهیم برای آینده طرح توسعه بلندمدتی داشته باشیم، با صرف تکیه بر قدرت و جایگاه اشخاص که امروز هستند، نمیتوان توسعه سیاسی را پیش برد. ولی از حمایت و تجربه و ظرفیت اشخاص موثر، که سرمایههای اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی هستند، حد اکثر بهره را در جهت تقویت و توسعه احزاب باید برد.