محسن پرستاری_هر چند که از نسل جدید روزنامهنگاری است،اما با سن کم از باتجربههای ژورنالیسم در اردبیل بشمار میرود.مهدی جهاندیده که اواسط دهه سوم زندگی را می گذراند روزنامهنگاری را از سال 82 و با نشریات دانشجویی شروع و همان سالها برای پیام اردبیل و آوای اردبیل گزارشنویسی کرد. سردبیر چند نشریه محلی بوده، زیر و بم روزنامهنگاری را خوب میداند و شاید جزو معدود افرادی در اردبیل است که به راه و رسم ژورنالیسم اشراف دارد و سالها کار حرفهای، فعالیت در نهادهای صنفی مطبوعات و تدریس روزنامهنگاری او را به یک صاحبنظر در ژورنالیسم محلی تبدیل کرده است.به وقایع تاریخی و تاثیرگذار پس از انقلاب در اردبیل تسلط کامل دارد و دایره المعارفی از اشخاص و وقایع پس از انقلاب در اردبیل محسوب می شود.
گفتگو با مهدی جهاندیده که این روزها، ماهنامه سی روز را منتشر میکند، هم نوستالژیک است و هم انتقادات ریز و زیرپوستی دارد. انتشار بخشی از این گفتگو در روز خبرنگار خواندنی است.
***
پرستاری: قریب به 150 نشریه و رسانه مکتوب خبری در اردبیل فعالیت میکنند، اما تعداد نشریات تاثیرگذار بسیار محدود است. در حالی که در اوایل دهه هشتاد هر چند که تعداد مطبوعات محلی در اردبیل انگشتشمار بود اما ضریب تاثیرگذاری آنها در جامعه محلی اردبیل بالا بود. چرا کمیت نتوانسته روی کیفیت تاثیرگذار باشد؟
جهاندیده: روزنامهنگاری در اردبیل عمری بیش از صد سال دارد و در این مدت فراز و فرود هم کم نداشته است. در انقلاب مشروطه، مطبوعات محلی اردبیل که به لحاظ تعداد کم هم نبودند؛تاثیرگذار و جریانساز بودند، اما دو دهه پس از مشروطه مطبوعات محلی در اردبیل در تاریخ بینام و اثرند. در دهه سی بازهم مطبوعات محلی اردبیل دوباره فعالیت چشمگیری دارند. بعد از آن دوباره یک دوره طولانی تعطیلی را تا اوایل دهه 70 داریم؛ ولی عملا تا اواخر دهه هفتاد مطبوعات محلی در اردبیل فقط تیتر یک نشریه را دارند. اوایل دهه هشتاد نسل جدید روزنامهنگاری اردبیل شکل گرفت که متاسفانه آن نسل هم بیش از یک دهه استمرار فعالیت نداشت. این بازخوانی تاریخی، مبین این امر است که ما در چهار مقطع از یک تاریخ صد ساله شکاف و توقف طولانی مدت در ژورنالیسم را داشتهایم. این یعنی روزنامهنگاری در اردبیل همیشه «جوان» بوده و مهمتر از آن انتقال دانش و تجربه به نسل جدید اتفاق نیافتاده است. آقای ذکری نتوانست آن تجربه موفق در دامن حق را به نسل بعد منتقل کند، یا روزنامهنگارانی که در اوایل دهه هشتاد در آوای اردبیل فعالیتی تقریبا حرفهای داشتند، عملا بعد از یک دهه ردپایی در مطبوعات ندارند. دانش و تجربه در این حالت به بایگانی میرود؛ نسل جدید هم به لحاظ سنی و هم تجربه جوان است و در این حالت نسل جدید در هر چهار مقطع در وهله اول تقریبا با آزمون و خطا پیش رفته است. ما در حالی که میتوانستیم آن تجربه طلایی دهه هشتاد در حوزه محلی را به رسانههای مکتوب فعلی انتقال دهیم، اما عملا هیچ کاری برای این اتفاق نیفتاده است. از طرفی نسل فعلی روزنامهنگاری اردبیل تقریبا اگر از تک استعدادهایش صرفنظر کنیم، به لحاظ سواد رسانهای سطح پایین و ابتدایی قرار دارند. در این حالت کمیت نمیتواند، کیفیت اثربخشی را تضمین کند، چرا که عملا تولید محتوا و ارائه خوراک به مخاطب در سطحی نیست که او اغناء و اقناع بخشد. مطبوعات محلی ما این ضعف را قبول ندارند و بر عکس داعیه حرفهایگری دارند.
سوال: یعنی دیالوگها همه چیز را حرفهای نشان میدهد، اما در عمل خروجیای که در رسانههای محلی اردبیل داریم، سطح پایین سواد رسانه ای آنها را نشان میدهد. چگونه میتوان این شکاف را ترمیم یا به کل برداشت؟
ما یک ضعف اساسی و بنیادین در آموزش روزنامهنگاری محلی داریم. ما در سالهای پیش بارها آموزشهایی کوتاه مدت برای مطبوعات محلی از جانب نهادهای صنفی داشتیم، اما در عمل آن کارآیی لازم را که منجر به تحول شود را نمیشود از آنها انتظار داشت. آموزش یعنی ارتقای سطح کیفی مهارت و دانش شاغلین و فعالین رسانههای محلی در اردبیل که به دو طریق باید صورت بگیرد. یکی انتقال تجربه و دانش از نسل پیشین به نسل جدید است که عملا تا حالا چنین کاری به صورت منسجم انجام نگرفته و دوم آموزش دانش روز و تکنیکهای ژونالیسم به شاغلین جامعه مطبوعاتی اردبیل است.
سوال:بخشی از جامعه مطبوعاتی ما در دانشگاه رشتههای مرتبط با روزنامه نگاری را خواندهاند، ولی به نظر میرسد در بکارگیری دانش روزنامه نگاری توانایی لازم را ندارند. علت این امر در کجاست؟
صرف تحصیل در رشته های خبرنگاری دلیل بر این نیست که ما یک خبرنگار حرفه ای داشته باشیم. بلکه این استعداد خبرنگار است که او را در بکارگیری تکنیک ها یاری میرساند. وقتی میگوییم فلان نشریه رویکردی حرفهای دارد، به این مفهوم نیست که از نیروهای تحصیلکرده استفاده میکند، یا زیرساختهای لازم برای یک دفتر حرفهای رسانه مکتوب را دارد. بلکه ایجاد دیدگاه حرفهای در خبرنگاران و تحریریه آن است. شما کدام رسانه مکتوب در اردبیل را سراغ دارید که قبل از اقدام به انتشار، اقدام به آموزش نیروهایش کرده باشد؟ وقتی سطح آموزش و سواد رسانهای پایینتر از سطح استاندارد آن باشد، نتیجهاش همین نشریههایی میشود که با کلی اشتباهات فاحش در روزنامهنگاری منتشر میشوند. نتیجه آن در وهله اول عدم توفیق در جذب مخاطب برای نشریه است.
سوال: نشریههای محلی در اردبیل عملا مخاطب گیشهای ندارند. تعداد محدودی از آنها توسط ادارات و دستگاههای دولتی خریداری میشود و به جز یکی دو نشریه، الباقی مطبوعات محلی در پیشخوان و گیشه مطبوعات حتی یک نسخه هم فروش ندارند و این بدین معنی است که مخاطب ندارند، چگونه میتوان از بحران خارج شد؟
تاریخ مصرف خبر بسیار کوتاه است و خبر فاسد شدنیترین کالا در ژورنالیسم است؛ چیزی که مطبوعات محلی ما به آن کمترین توجه را دارند. مخاطب یک رسانه بر حسب خروجی یک رسانه با آن همراه میشود. وقتی حجم غالب نشریات محلی اردبیل را اخباری غیرتولیدی و تکراری و با تاریخ انقضا در کنار گزارش آگهی غیرحرفهای ، تشکیل میدهد؛ مخاطب انگیزهای برای توقف در پیشخوان و خرید آن ندارد. باید توجه داشته باشیم که خبر با توجه به گسترش شبکههای اجتماعی آنلاین و همچنین تعدد خبرگزاریها، خیلی سریع انتشار پیدا میکند و کارکرد خود در مطبوعات محلی را از دست میدهد. نشریهای موفق است که بتواند بر اساس رویداد،خبر،گزارش و گفتگو و تحلیل ارائه دهد. نشریات محلی ما در این سه مورد کاملا ضعف دارند. روزنامهنگاری را گزارش جان و روح میبخشد. همین ضعف باعث شده که گزارش آگهیها هم در مطبوعات محلی به شکل آزار دهندهای مخاطب را از خواندنش بازدارد.مثل پیام بازرگانی در میان فیلم!
سوال: شما معتقدیدکه مطبوعات محلی ما علاوه بر اینکه به لحاظ سطح محتوایی تنزل یافتهاند، حجم غالب محتوا را هم با کپی از اخبار خبرگزاریها تامین میکنند. یعنی چیزی به نام فرایند تولید خبر نداریم و عملا مفهومی به نام خبرنگار هم بیمعناست. این به معنای مرگ مطبوعات محلی نیست؟
جهاندیده: وقتی تولید محتوا، فنی و بر اساس اسلوب روزنامه نگاری نباشد، عملا نشریه توان چانهزنی برای جذب گزارش آگهی را هم از دست میدهد و در این حالت آگهی به عنوان منبع درآمد و تامین هزینهها در نشریه نخواهد بود، از طرفی محتوای ضعیف و بد هم فرصت تامین هزینه از گیشه را از دست نشریه میگیرد و در چنین حالتی یک نشریه محلی مجبور است با حداقلترین پرسنل کار کند، که عموما در مطبوعات محلی اردبیل به صورت تک نفره است، یعنی یک شخص هم زمان سردبیر، خبرنگار، گرافیست، عکاس، صفحهآرا و منشی نشریه میشود!شاید چنین نشریه ای در یک مقطع خاصی بتواند به حیات خود ادامه دهد ، اما دیگر نمیتوان از چنین نشریهای انتظار تاثیرگذاری یا جریانسازی داشت.
سوال: همین امر روی کمبود نیروی متخصص در مطبوعات هم تاثیرگذار است؟
جهاندیده: روزنامه نگاری در ایران شغل پایداری نیست. یعنی من به عنوان روزنامهنگار نمیدانم که آیا خواهم توانست 20 سال در یک نشریه کار مداوم داشته باشم و بعد هم بازنشسته شوم؛ این یعنی شغل روزنامهنگاری محلی دارای تاریخ نیست. همین امر موجب گردید آن نسل طلایی روزنامهنگاری اردبیل در دهه هشتاد به نوعی این روزها در شغل دیگری غیر از روزنامهنگاری باشند. سردبیر مجله اشپیگل پس از 55 سال سردبیری در آن مجله و پشت میز کارش میمیرد، اما در ایران همه چیز بر عکس است. در مجلهای چون اشپیگل اصل بر تثبیت است و در ایران اصل در عدم تثبیت. اما مهمتر از همه این موارد مشکل و مساله اصلی روزنامهنگاری اردبیل در بیدقتی است. تا وقتی که مطبوعات خبر و گزارش بد بنویسند، ادعای حرفهای گری واهی و پوچ است.به طور خلاصه به قول دکتر نمک دوست مسأله اصلی روزنامهنگاری در ایران بی دقتی است.
سپاس از وقتی که در اختیار مار قرار دادید.
جهاندیده: بنده نیز از شما تشکر می کنم و آرزوی موفقیت در عرصه مطبوعات برای شما دارم.