شاید برای بسیاری از افراد، دنبال کردن دغدغه هنرمندان و مسائل شخصیشان جذاب باشد و امروز با فراگیر شدن فضای مجازی و شبکههای اجتماعی دسترسی به مسائل خصوصی و دغدغههای هر شخص حتی در دورترین نقاط جهان امکانپذیر میشود. در این بین برخی از افراد یا حتی هنرمندان با به اشتراک گذاشتن مسائل خصوصیشان توجه طرفداران خود را جلب میکنند و برخی با بیان دغدغهها و اعتراضات و انتقاداتشان نسبت به مسائل مختلف به اتفاقات جامعه واکنش نشان میدهند و حتی برخی از هنرمندان از صفحه اینستاگرام یا دیگر صفحات مجازی به عنوان یک منبع درآمد استفاده میکنند. در نهایت نمیتوان جایگاه ویژهای که صفحات اجتماعی امروزه در زندگی افراد دارند را منکر شد و این صفحات حتی در تأیین جایگاه هنرمندان در جامعه نیز تأثیرگذار هستند.
خبرگزاری برنا به بررسی صفحه اینستاگرام چند شخصیت برجسته در عالم هنر پرداخته که در ادامه چند پست مهم از پستهای اخیر مهراب قاسمخانی بازیگر و نویسنده سینما و تلویزیون را میخوانید.
مهراب قاسمخانی به عنوانی نویسندهای طناز شاید یکی از خاصترین شخصیتهای ایرانی در فضای مجازی باشد. او طنازی خود در فیلمنامهنویسی را در فضای مجازی به خوبی حفظ کرده و شخصیتی واحد بین شخصیت حقیقی و حقوقیاش به وجود آمده که مشخص میکند او ذاتاً انسانی طناز و شوخطبع است.
مهراب قاسمخانی که سال گذشته با فیلم سینمایی «ناگهان درخت» اولین تجربه بازیگری خود را کسب کرد، یکی از هنرمندان پرحاشیه تلویزیون و سینما است که نسبت به بسیاری از مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری و اقتصادی به شکل تندی در غالب طنز واکنش نشان داده و بعضاً افراد مورد نظر خود را به واکنش وادار کرده است و حتی برخی مواقع پستهایش کار دست او داده و به دادگاه نیز احضار شده است.
مهراب قاسمخانی با 1.9 میلیون دنبال کننده مطمئناً یکی از پرطرفدارترین فیلمنامهنویسان ایرانی است که قطعاً شخصیت جذاب و شوخطبع او در جلب توجه مخاطبانش تأثیرگذار بوده است.
جناب نوروزی عزیز. وقتی این جواب رو میدادید، یکم به منطقش هم فکر کردید؟ یا لذت با خاک یکسان کردن این مهناز افشاره باعث شد یادتون بره؟ البته میتونم حس کنم که یهو از این پاسخ انقلابی که به فکرتون رسید به هیجان اومدید، ولی کاش اقلاً قبلش با یکی که یکم از منطق سر در بیاره مشورت میکردید.
استاد جان، ممنون، فهمیدیم که شما پونصد تا کابل برق خوردید و با درد آشنا هستید، ولی واقعاً جای تبلیغ این روحیه انقلابی و معرفی شخصیت قهرمانانهتون اینجا نبود. تاوان درد شلاقی که شما تحمل کردید رو که قرار نیست دختران خردسال بدن. اون یه چیز دیگه ست، این یه چیز دیگه... استاد گرامی، اون کابلی که شما دردشو تحمل میکردید، هیچ ارتباطی به دختری که قبل از تجربه لذت کودکی، باید درد زایمان رو تجربه کنه نداره. دردی که شما تحمل کردید، نتیجه انتخاب خود شما بوده. اما دردی که این کودکان تحمل میکنن انتخاب خودشون نیست... انتخاب شماست... متوجه شباهت خودتون با اون کابل برق نمیشید؟
اینو قبلاً استوری کرده بودم، ولی دیدم حیفه ماندگار نشه. به هر حال چنین جایگاه رفیعی رو آسون به دست نیاوردم...
پ.ن اول: ببخشید اگه بچه ها رو نگ نکردم. گفتم شاید به اندازه من افتخار نکنن
پ.ن دوم: و هر جا سخن از فحش است، نام قاسم میدرخشد
حالا باید تا آخر عمرم حسرت بخورم که پریروز تماس گرفتی و نتونستم جواب بدم... ببخشید...
میزان تورم توی این ده روزی که بیمارستان بودم، از تورم ده سال خیلی کشورا بیشتر بود... هر جای دیگه دنیا بود، طرف از بیمارستان بیرون میومد، فکر میکرد توی زمان سفر کرده
پ.ن: اوضاع یه جوری شده که آدم اگه بخواد سیاهنمایی کنه هم نمیتونه... از بس که عزیزان دستشون تند شده در به خاک سیاه نشوندنمون
این کاریه که یه تیروئید کمکار با آدم میکنه... البته کارای اساسیش رو اون تو میکنه که دیگه نمیتونم نشون بدم
پ.ن اول: خیر سرم این دورانم دقیقاً مقارن شد با اولین باری که میخواستم به طور جدی بازیگری رو توی یه نقش کوتاهی توی “ناگهان درخت” تجربه کنم... روزی یه سایز بزرگ تر میشدم، دلیلش رو هم نمیدونستیم هنوز
پ.ن دوم: عوارضی مثل دردهای عضلانی و از بین رفتن تمرکز و افسردگی شدید رو هم به اون پف زیبا اضافه کنید و همه رو بذارید کنار استرس شدید یه تجربه جدید، شاید کمی از حال من رو توی اون یه هفته درک کنید
پ.ن سوم: الان کشف کردم که یکی از عوارض کم کاری تیروئیدم اینه که قد زنتون رو کوتاه میکنه
یه حاج آقایی تشریف آوردن توی یه برنامه تلویزیونی و در مورد جشنواره فجر صحبت کردن. ایشون در بخشی از فرمایشاتشون بعد از کلی ابراز تاسف از وضعیت لباس و حجاب اهالی سینما فرمودن که کاری با حجاب ندارن که اتفاقاً بنده هم کاری به این مسائل ندارم... مشکل من با بخشی از صحبتهای اون حاج آقای محترمه که فرمودن مردم گرسنه هستن و گوشت ندارن و توی این اوضاع اینها اینطور لباس میپوشن!!!! حاج آقا اگه میشه بفرمایید کدوم از اون بازیگران مسئول معیشت مردم هستن و باعث شدن که مردم نتونن گوشت بخورن؟ کدومشون توی برنامه ریزی های اقتصادی و وضعیت موجود سهم داشتن؟ کدومشون تا به حال یک مقام مدیریتی یا قدرت تصمیم گیری داشتن؟ کدومشون دسترسی به منابع قدرت و ثروت داشتن؟ کدومشون اختلاس کردن؟ چرا آدرس غلط میدید به مردم؟ لباسا که هیچ، کل این جشنواره و دستمزد همه این بازیگرا روی هم، اندازه پول تو جیبی ماهیانه یکی از آقازاده های گرامی نمیشه و فقط شیتیل و زیر میزی یکی از همین اختلاس ها از بودجه کل یک سال سینمای ایران بیشتره، اون وقت این بازیگرا رو به خاطر دو دست لباس میذارید جلوی مردم؟ .
پ.ن اول: در چنین مراسمی در هر نقطه از جهان، شرکت کننده ها لباس های طراحی شده و گرون قیمت میپوشن. چه توی کشوری مثل هند با اون درصد از فقر، چه توی جشنواره های هنری با فیلم هایی که با رویکرد اقتصادی ساخته نشدن
پ.ن دوم: به دلیل عدم اعتقاد به آزادی بیان، کامنت های این پست رو میبندم. همینه که هست
اولین ولنتاین ما خیلی خاطره انگیز بود. تا شب که سر ضبط یه قسمت از پاورچین بودیم. شبم شقایق باید بلافاصله میرفت خونه. این شد که با سیامک انصاری که از منم داغون تر بود، رفتیم یه کافیشاپ، وسط کلی پسر و دختر که هی نگاهمون میکردن و پچ پچ میکردن. خلاصه که خیلی فضای رمانتیکی بود. مخصوصاً وقتی که طفلی گارسونش بعد از یه ربع پرپر زدن و تردید، در نهایت اومد شمعی که بینمون روی میز بود رو هم روشن کرد و سریع رفت
پ.ن اول: دوسِت دارم دهقان
در پاسخ به انتقادات خانم معتدآریا در مراسم افتتاحیه جشنواره فجر، روزنامه کیهان مطلبی نوشته که چندین بار توی متنش در وصف ایشون از واژه “پیرزن” استفاده کرده. کاری به این ندارم که با هر استانداردی خانم معتمد آریا پیرزن محسوب نمیشن و در نهایت یه خانم میانسال به حساب میان، ولی نکته اصلی که میخوام در موردش حرف بزنم، شکل استفاده از واژه “پیرزن” توسط این روزنامه وزینه که به قصد تحقیر و تمسخر خانم معتمد آریا ازش استفاده شده. یعنی این عزیزان از “پیرزن” به جای فحش استفاده کردن.
این فرهنگ دقیقاً همون فرهنگیه که برای تحقیر یه مرد میگه: “مثل زنا هستی” یا برای تمسخر طرف مقابل از واژه های “دهاتی” و “شهرستانی” استفاده میکنه. این ادبیات نشون دهنده میزان تحجر فکری تحریریه کیهان و فاصله اش از تفکر و تعقل و خرده. فرهنگ و ادبیاتی چندش آور با رویکرد جنسیتی و نژادپرستانه که سالهاست منسوخ شده
پ.ن اول: فقط متوجه دلیل عصبانیت کیهان از صحبتهای خانم معتمدآریا نشدم. این که ایشون نصف سالهای فعالیتشون رو با انواع ممنوعیت و محرومیت گذروندن و همفکران شما همیشه از ایشون متنفر بودن رو دروغ گفتن؟ الان دارید منت میذارید که اجازه دادید بدون لابی و حمایت و فقط با استفاده از توانایی های خودشون کار کنن و بدرخشن؟ بابا دستتون درد نکنه که این همه بزرگوارید
پ.ن دوم: البته درکتون میکنم. سخته که صاحب تمام قدرت و ثروت باشی و تصمیم گیری های فرهنگی و سیاسی در اختیارت باشه و تریبون و رسانه ملی دستت باشه، اون وقت مردم یکی رو دوست داشته باشن که چشم نداری ببینیش... منم بودم عصبانی میشدم... به هر حال “پیرزن” فحش نیست
#سخیف_نباشیم