خوانش شهر در گذر زمان؛

لایه های تاریخی مدفون در شهر تبریز

|
۱۳۹۸/۰۴/۲۲
|
۱۷:۳۱:۴۲
| کد خبر: ۸۶۹۴۰۸
لایه های تاریخی مدفون در شهر تبریز
چندی است، با ریزش زمین در محدوده کارگاه پروژه تجاری مهستان واقع در محور تاریخی بارون آواک (بارناوا)، و آشکار شدن آثار معماری برجای مانده از گذشته مکان در زیر سطح فعلی شهر، توجه افکار عمومی و رسانهها به موضوع حفظ میراث شهری مدفون در لایه های زیرین شهر جلب شده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری برنا در آذربایجان شرقی، شهر تبریز جزء معدود شهرهای تاریخی است که با وقوع زمین لرزه های مهیب و تخریب بخش های قابل توجهی از شهر طی ادوار تاریخی مختلف، شاکله شهر از هم نپاشیده و کالبد شهر مجدداً بر روی آثار ویران شده برپا گشته است. این امر موجب شده هر چه به هسته تاریخی شهر به مرکزیت بازار نزدیک می شویم، بر تعداد لایه های تاریخی مدفون افزوده شود.

محدوده باروی نجفقلی خانی (احداث پس از زمین لرزه سال 1193ه.ق./ 1780م.) که تا حد زیادی با محدوده باروی قدیم تبریز (احداث پس از زمین لرزه سال 434ه.ق./ 1042م.) همپوشانی دارد، متراکم ترین بخش شهر از نظر تعداد نشست های لایه های تاریخی بر روی یکدیگر می باشد. این محدوده با مساحتی در حدود 180 هکتار از جنوب به خیابان امام خمینی، از شرق به خیابان خاقانی، از غرب به خیابان فلسطین، و از شمال به محور دروازه های سرخاب و شتربان منتهی می گردد.

با فاصله گرفتن از این محدوده به لایه های شکل گرفته طی قرون ششم، هفتم، هشتم و تا عصر حاضر وارد می شویم. با توجه به آنکه در دوره ایلخانان (قرون هفتم و هشتم هجری) توسعه شهر تبریز از الگوی شعاعی خارج شد و به الگوئی اقماری به مرکزیت ابواب البرّها (مجموعه های عام المنفعه به شکل مجتمع یا شهرک) سوق یافت، در نتیجه گستره شهر محدوده ای از غرب تا شنب غازان و از شرق تا روستای بارنج را شامل می شد. این گستره، پهناورترین جغرافیای تاریخی شهر تبریز تا نیم قرن اخیر بوده است.

تقریباً تمام شهرها حاصل فرآیندهای پیچیده لایه بندی شده در طول زمان هستند. این فرآیندها علاوه بر آنکه به شکل گیری بافت منظرهای شهری یاری نموده اند؛ از طرفی، به شکل بسیار ماهرانه ای، محیطی کاربردی، پهنه ای کالبدی و اجتماعی، و تجربه ای از حس شهر را خلق کرده اند. مفهوم «منظر شهری تاریخی» که به توصیه نامه یونسکو در سال 2011 انجامید،1 به دنبال شناخت ارزش های لایه بندی شدة موجود در هر شهر تاریخی است. این امر به طور ویژه ای «بعد زمان» را به منظور مدیریت شهرهای تاریخی برجسته می¬نماید، همچنین روش های باستان شناسی را منبع اصلی دانشی قلمداد می نماید که نیازمند ملحق شدن با شیوه های مدیریتی شهر است. ترویج رویکردی منظر محور نشان از تأکیدی در حال رشد بر رویکردهای جامع نگر به منظور مدیریت میراث فرهنگی دارد. این امر به دنبال یکپارچه سازی مسائل باستان شناسی با فرآیندهای برنامه ریزی، حفاظت و توسعه شهری است. باستان شناسی، ارائه دهنده منبعی منحصر به فرد از داده ها درباره چگونگی زاده شدن و دوام آوردن جوامع شهری است. به نحوی که باستان شناسی شهری با مطالعه سیستم های شهری گذشته به توصیف تغییرات زمانی و فضایی شهرها می پردازد.

در حال حاضر، پیشرفت های صورت گرفته در زمینه ترویج گفتگو میان سازمان های دولتی، برنامه ریزان، شرکت های توسعه گر، متخصصین میراث و سازمان های بین المللی، به موجب عواملی همچون رشد سریع شهرها، بحران های مالی و تصمیم گیری های غیرمتمرکز مورد تهدید می باشند. با تبدیل شدن جهان به دهکده جهانی، دست اندازی به شهر یکی از عوامل عمده ی به خطر اندازندة شهرهای تاریخی است، و فشار توسعه اقتصادی به عنوان یکی از علل زمینه ساز این تهدید، هراس انگیز می باشد. چنین تصور رایجی، میراث شهری و به ویژه منابع باستان شناسی مدفون را در تقابل با نیازهای جوامع قرن بیست و یک قرار می دهد. باستان شناسی نه به عنوان یک سرمایه، بلکه به عنوان یک بازدارنده و مانع دیده می شود. این امر، ارزش های متغایری مانند دانش باستان شناسی بقایای مدفون یا در معرض دید را در مقابل ارزش اقتصادی فضا برای استفاده مجدد، قرار می دهد.

به طور کلی، باستان شناسی دارای پتانسیل بالایی برای خلق روایت هایی است که به ایجاد حس مکان و حس مقصد کمک می کند. به منظور دستیابی به این امر، به اطمینان از کیفیت فرآیند نیازمندیم: حفاری با کیفیت بالا و پژوهشِ تأمین هزینه شده، تصمیم گیری واضح و شفاف درباره محافظت در محل، اتخاذ راهبردهای خلاق برای معرفی در محل پروژه، و ارزش نهادن و توسعه دادن موزه های شهری از آن جمله می باشند. بقایای باستان شناسانه، و حفاری های باستان شناسانه، با طبیعت واقعی شان، روزن هایی پاره پاره بسوی منظرهای گذشته شهر خواهند بود.

آنچه که نیاز مبرم است: توجه به تبدیل بقایای باستان شناسانه به منظرهای شهری تاریخی است؛ با شکل دادن روایت هایی که شهروندان، برنامه ریزان و توسعه گران را قادر به درک اهمیت عمق زمان شهرهاشان می کند و اینها را با نقشه های ذهنی معاصرشان در می آمیزد.

بدین ترتیب، در شهری تاریخی با تعدد نشست های باستان شناسانه مانند تبریز، نیازمند رویکردی جدید به منظور اتخاذ راهبردهائی برای حفاظت و بهره گیری از پتانسیل های باستان شناسانه شهر می باشیم. میراثی فانی که با هر مداخله کلان مقیاس در لایه های تاریخی شهر رو به زوال می گذارد.

تصویر سمت راست: برخورد با آثار معماری مربوط به دوره روم باستان در میدان تاریخی شهر زادار واقع در کرواسی.

تصویر سمت چپ: حفاظت و ارائه آثار برجای مانده از ورودی شهر مربوط به دوره روم باستان در محل، همراه با حفظ ماهیت فضای شهری میدان.

منابع

ـ جعفرپور ناصر، س. و محمد مرادی، ا. (1392)، بررسی روند توسعه شهری طی شهرسازی ایلخانی با تحلیلی بر توسعه شهری تبریز، نشریه انجمن علمی معماری و شهرسازی ایران، شماره 6، صص. 89-102.

Tim Williams (2015) Archaeology: Reading the City through Time, Reconnecting the City: The Historic Urban Landscape Approach and the Future of Urban Heritage, edited by Francesco Bandarin and Ron van Oers, Oxford: John Wiley & Sons, Ltd. Pp. 19-45.

UNESCO (2011) Recommendation on the Historic Urban Landscape. http://whc.unesco.org/en/activities/638.

نگارنده: ساناز جعفرپور ناصر، دانشجوی دوره دکتری مرمت، دانشگاه هنر اصفهان.

 

 

 

 

 

 

نظر شما